او زندگی دیگری برای خود برگزیده بود. سفر میکرد و کتاب میخواند و عکاسی میکرد.
عزت ملک خانم زادهی ۱۲۸۸ هجری قمری در کر مانشاه بود. در آن دوره، پدرش امام قلی میرزا عمادالدولهی دولتشاهی در آن دیار حکمرانی داشت. عزت ملک خانم پس از ازدواج با اعتمادالسلطنه به تهران آمد و مقیم دربار شد. اعتمادالسلطنه از نخستین فارغالتحصیلان مدرسهی دارالفنون در رشتهی پیاده نظام بود. از همراهان همیشگی ناصرالدین شاه و مورد اطمینان او بود، تا بدانجا که ظهرها هنگام ناهار برای شاه روزنامههای فرانسوی میخواند. مدتی در سفارت ایران در پاریس خدمت کرده بود و دانشآموختهی لوی گراند پاریس بود و زبان فرانسه را به خوبی میدانست. عزت ملک خانم از او بود که زبان فرانسه را آموخت. از آنجا که اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات بود، عزت ملک خانم در انتشار نشریات و همراهی با همسرش بسیار کوشا بود و نقشی انکارناشدنی در انتشار جراید داشت.
در فضایی که عکاسی کاری مردانه تلقی میشد، چند زن در دربار بودند که به عکاسی علاقه نشان دادند و یکی از نامآورترینهایشان عزت ملک خانم بود که به نوشتهی همسرش اعتمادالسلطنه در روزنامهی خاطرات، « عکسهای قشنگ» میگرفت
حیات روزمره برای عزت ملک خانم چندان رضایتبخش نبود. او بارها سفر کرد. شرح سفرش به عتبات عالیات که جمع زیادی را با خود همراه برد و قریب به دو هزار تومان خرج کرد، نقل معروفیست. زمانی که بسیاری زنان دربار و اعیان و اشراف، به گواهی سفرنامههای فراوانی که از آن زمان به جا مانده، روزهای خود را صرف پیروی از مد لباس میکردند و یا در اندرونی و بیرونی به مهمانی گرفتن میپرداختند، عزت ملک خانم زندگی دیگری برای خود برگزیده بود. سفر میکرد و کتاب میخواند و عکاسی میکرد. یک بار حتی از راه استامبول به مکه رفت.
بیپروایی در رفتار عزت ملک خانم مشهود بود و او این اعتماد به نفس را از مطالعهی بسیار به دست آورده بود. از آنجا که فرزندی نداشت، عمدهی زمان زندگیاش را صرف مطالعه میکرد و کتاب بسیار خوانده بود. زنی بود در تمام جوانب رشد کرده و بالغ. در هنرهای رایج زمان چون طباخی و خیاطی سرآمد بود و به تاریخ و طب علاقه داشت. به دلیل زندگی مشترک با اعتمادالسلطنه در جریان سیاستهای دربار و اتفاقات روز بود و همین آگاهی موجب میشد در انتشار روزنامهها مؤثر باشد. عکاسی را از یکی از بستگانش یادگرفت و آنقدر پیشرفت کرد که یکی از مشهورترین عکسهایی که از ناصرالدین شاه گرفته شده، منسوب به اوست. در این عکس، شاه بر صندلی تکیه زده و گوشهی پایین سمت راست را مینگرد. شاه با گل و بوته تزیین شده و دستهایش را بر زانوانش گذاشته. در میان عکسهایی که از شاه گرفته شده عکس بدیع کمنظیری است. انگار که عکاس بر خلاف عکاسان دیگر، مرعوب جلال و جبروت شاه نیست و او را سوژهی تماشا و ثبت کرده، همچون باقی سوژهها.
تهران در عهد ناصری
در اوائـل دوران ناصـرالـدین شاه شهر تـهران، از طرفی که قصر شاه در آن قسمت واقع شده بود، توسعه پیدا کرد. تغییرات متعدد ارگ که عمدتاً در این دوره و در چند مرحله صورت گرفت، میتوان به این شاه نسبت داد.
سابقاً یکی از دو راه ورود و خروج به ارگ در پشت دروازۀ جنوب ارگ قرار گرفته بود، که از سوی مردم نقاره خانه خوانده میشد. پشت این این دروازه شهر، جسد آنهائی را که زیر شکنجه مرده بودند، قبل از خاک کردن، سه روز در معرض تماشای عموم می گذاشتند. یهودیها موظف بودند مواظب باشند که سگها گوشت جنازه ها را نخورند.
در اواخر سالهای سلطنت ناصرالدین شاه، به علت نزدیکی آن به قصر و بوی گند و کثافتی که از جسد معدومین که چندین روز بر سر دار یا زمین می ماندند، بلند می شد و هوا را می آلود، دستور داد محل آنرا تغییر داده و بـه میدان اعدام بردند (اکنون میدان محمدیه).
در جای آن، شاه میدانی وسیعی را ساخت و در وسط آن آب انباری بنا کرد. دور تا دور میدان مغازه های زیبا و آبرومندی ساختند که بعضی از آنها به اروپائیان تعلق داشتند . جهانگردان در خاطرات خود به این میدان اشارتی فراوان دارند و متفق القول هستند که "در این مغازه ها اجناس خوب و بد را کنار هم گذاشته اند و به بهای گزاف به مردم می فروشند."
این میدان بعدها به «سبزه میدان» معروف گردید. به گفته اعتمادالسلطنه، وجه تسميهٔ سبزه ميدان اين بود که زمان سلطنت زنديه و سپس در دوران قاجاريه در اين محل که به ظاهر دشتى گسترده بود. انواع سبزىها را براى مصرف اهالى تهران کشت مىکردند.
اعظم صالحی