1. همجنسگرایی مضر و خطرناک است؛ و هر کار خطرناک و مضری باید ممنوع شود.
در نقد مقدمه اول، پذیرفته که آمار ایدز در مردان همجنسگرا، آمار خودکشیها درهمجنسگرایان بیشتر، و رابطههای همجنسگرایانه مردان ناپایدارتر است؛ اما اولی را به عدم مراقبتهای بهداشتی نسبت دادهاند نه خود همجسنگرایی، و عامل دومی و سومی را فشار اجتماعیای که روی همجنسگرایان است، دانستهاند نه خود این رفتارها.
بنده در بحث خود، به این پاسخ مدافعان همجنسگرایی در غرب اشاره کرده بودم و اینکه منتقدان نشان دادهاند این توجیهات زمانی موجه مینمود که تقاوتی باشد بین آمارهای مذکور در بین جوامعی که همجنسگرایی در آنها قانونی نشده و مورد نفرت است، با کشورهایی که این رفتارها قانونی شده و مورد حمایت شدید رسانهها، ارگانهای رسمی و سازمانهای مردمنهاد قرار گرفته (مثل هلند که به بهشت همجنسگرایان معروف است)؛ در حالی که این آمارها در این کشورها - که همجنسگرایان دیگر نهتنها با فشار افکار عمومی مواجه نیستند، بلکه اگر کسی با همجنسگرایی مخالفت کند از زندگی و مشاغل اجتماعی ساقط میشود - همچنان بشدت بالاست، پس عامل مشکل، خود همجنسگرایی است، نه فشار علیه همجنسگرایی.
در نقد مقدمه دوم، می گوید صرف خطرناک بودن رفتار دلیل ممنوعیت آن نمیشود، و مثال میزند به رانندگی، کارگری در معدن و فوتبال!
آیا واقعا خطرات اموری مثل گسترش ایدز یا بالا رفتن آمار خودکشی یا برقراری روابط ناپایدار که خودش به درست بودن آمار اینها اذعان دارد، از جنس خطر رانندگی و فوتبال است؟ با این سبک استدلال، باید گفت ممنوعیت مواد مخدر، قوانین الزامی بهداشتی، اجبار سوادآموزی، و ... خلاف عدالت و اخلاق است؟! بله، اینکه «صرف خطر داشتن» دلیل بر ممنوعیت نمیشود، غیر از این است که «خطرات شدید برای بشریت»، دلیل بر ممنوعیت نشود!
2 رفتارهای همجنسگرایانه غیرطبیعی است و هر رفتار غیرطبیعی ممنوع است.
ایشان به سبک مقالات پیشین خود، #فطرت (ممیزه انسان از حیوان، و توجیهگرِ الزامات اخلاقی) را به معنای طبیعت (مشترک با حیوان و بی ربط به اخلاق) قلمداد کرده.
دربحثی که ارائه کردم بتفصیل در این باره سخن گفته بودم. معلوم نیست که چرا ایشان نسبت بدان تغافل ورزیده است؟!
3 برهان مبتنی بر تالی فاسد: اگر جواز همجنسگرایی را بپذیریم، باید جواز امور دیگری را که در بدیِ آنان تردید نداریم (مانند زنای با محارم و سکس با کودکان و ...) نیز بپذیریم.
نقد وی این است که چنین تلازمی برقرار نیست، زیرا از آن مقدمه، این نتیجه را گرفتن، پیشفرض غلطی دارد که: «رضایت طرفین» برای «جواز اخلاقیِ» کاری، کافی است؛ در حالی که این رضایت، فقط #شرط_لازم است، نه #شرط_کافی
اما مگر #شرط_کافی وجود یک حق، از نظر وی چیست؟
پاسخ صریحی نمیدهد؛ اما اشاره میکند که اگر تضییع حقوق دیگران رخ دهد، رضایت طرفین کافی نیست.
در واقع، نظر ایشان درباره #شرط_کافی برای جواز یک عمل- چنانکه در مقالاتش گفته- همان #حق_ناحق_بودن است که هم در مقالهای، آن را نقد کردم و هم در بحث خود؛ اما
آیا بر اساس همین مبنا، جز این است که بپذیریم رضایت طرفین برای «زنای با محارم» کافی است؟!
در مورد «سکس با کودکان» میگوید در مورد کودک چون تشخیص ندارد، رضایت او اصلا ملاک نیست! و لذا این شرط لازم را هم ندارد و از این جهت است که غیرمجاز است!