مطمئن باشیم کسی که حب را به دلش انداختهاند، حتماً ظرفیتش را قبلاً به او دادهاند. پس توان عبور از ابتلاها را دارد و نه گله و چون و چرا میکند، نه دلش تنگ میشود و نه حتی دنبال چارهجویی است؛ چون میداند آنکه چارهساز است، وقتی درد داده، یعنی چاره را در درد دیده است.
دیگر نمیگوید«من اینهمه کار برای خدا و امام کردهام؛ حالا آبرویم را هم میبرند! یعنی امام زمان(عجّلاللهفرجه) قدرت ندارد جلوی دشمنان را بگیرد تا نیاز به بیآبرویی من نباشد؟!»
این یعنی روحیۀ تبعیت نداریم. آیات را بلدیم، ولی جایگاهشان را نمییابیم. لذا اغلب نگاه توحیدی را میفهمیم؛ اما وقتی اتفاقی میافتد و در موقعیتش قرار میگیریم، گیج میشویم و نمیدانیم چه تصمیمی بگیریم و چطور عمل کنیم.
چون مهم علم و فهم نیست؛ باید در عالمش باشیم. آن هم چهبسا فرد بیسوادی که در عالم قرآن است و چهبسا عالم و قاری قرآنی که به تعداد آیات برای خود حجاب گذاشته است!
اگر در عالم این آیات سورۀ کهف برویم، هیچ اتفاقی ما را دچار قبض نمیکند و هرچه را آب ببرد، ما را خواب بیخیالی و آرامش میبرد. وقتی هم بلایی بر سرمان بیاید، به بنبست نمیرسیم؛ چون یقین داریم هرچه شود، از خداست، اگرچه به دست دشمن باشد. ما هیچ نمیدانیم؛ اما او که همه چیز میداند، همیشه با ماست. فقط دل ببندیم و مطیعش باشیم.