ظاهرا برخورد ویژه حراست دانشگاع تهران در نوع پوشش و روزخواری علنی به خاطر رعایت حرمت ماه مبارک رمضان و تبلیغات هماهنگ عدهای منجر به تجمع تعدادی از دانشجویان در مخالفت با این مسائل و قوانین اینچنینی و عدهای دیگر در مقابلشان برای حمایت از برخورد با قانونشکنان شده است.
خیلی وقت است که حجاب در ایران بیش از آنکه موضوعی اجتماعی و یا دینی باشد، به موضوعی سیاسی تبدیل شده است. بارها و در مقاطع مختلف، حجاب، فصلی مهم در تاریخ سیاست ایران بوده است.
ابتدا در دی ماه 1314 که قانون و بخشنامه کشف حجاب توسط رضاشاه ابلاغ گردید. در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ تاجالملوک آیرُملو، همسر رضاشاه و دخترانشان شمس و اشرف بدون حجاب به دانشسرای تربیت معلم رفتند که این اولین حضور مکشوف خانواده سلطنتی در انظار عمومی بود. اجرای چنین دستوری در بلاد سنتی و مذهبی ایران؛ نیازمند خونریزی و شدت عمل سختی بود که به شخصه معتقدم تفکرات انقلابی میان قشر مذهبی و روحانیون از همینجا شدت قابل ملاحظهای گرفت اما صدایش بعدا در آمد.
در زمانه پهلوی دوم، در رابطه با زدودن مظاهر دینی و خصوصا حجاب، راه "جامعهسازی" در پیش گرفته شد و به شدت زن مترقی، آزاد، مدرن و جذاب در یک بانوی بدون حجاب و ترجیحا با پوشش باز معرفی و تبلیغ میشد.
در زمانه انقلاب، رشد چشمگیر حجاب به خصوص چادر مشکی، نخبگان حکومتی را به نگرانی واداشته بود، به گونهای که بارها در اسناد ساواک گزارشات دقیقی از میزان ترکیب زنان محجبه و غیرمحجبه مشاهده میشود و در برخی از آنها از افزایش زنان محجبه و چادری به صورت واضح ابراز نگرانی میگردد.
این ابراز نگرانی به خاطر رشد حجاب نبود، بلکه به خاطر رشد فرهنگ و ذائقه جدید و تظاهرات مستتری پشت این حجابها بود. لذا برخی معتقدند که انقلاب ایران انقلاب حجاب بود.
پس از پیروزی انقلاب 57 و روی کار آمدن نظام ج.ا.ا، تا مدتی رهبران انقلاب در رابطه با اجبار پوشش اسلامی ابلاغ قاطع و واضحی نداشتند و ظرفیت اجتماعی چنین رویکردی قابل پیشبینی نبود تا اینکه در 16 اسفند 57، امام خمینی در قم اعلام کرد که «زنها باید وضع خودشان را عوض کنند».
به دنبال این اعلام بود که در 17 اسفند تظاهرات وسیعی در مخالفت با حجاب اجباری در تهران و شهرهای دیگری از ایران شکل گرفت که بخشی از تجمع عظیم تهران در دانشکده فنی دانشگاه تهران انجام شد.
دو روز بعد در 19 اسفند، این تظاهرات پراکنده موافقان حجاب اجباری بود که به قدری وسیع و جدی شده بود که ماموران کمیتههای انقلاب ماموریت یافتند که از تظاهرکنندگان مخالف حجاب اجباری در مقابل موافقان محافظت کنند و دفتر امام خمینی در یک اطلاعیه اعلام کرد که با که «با مزاحمین بانوان به شدت برخورد خواهد شد» تا از اقدامات خودسرانه و احساسی بر علیه زنان بیحجاب جلوگیری شود.
به هر حال از اسفند 1314 تا به امروز بحث حجاب در ایران کاملا سیاسی و تبدیل به یک نماد شد، از این رو مخالفان ج.ا.ا با شدت تمام به اقناع نسلهای جدیدتر برای مبارزه با حجاب اجباری پرداخته و آن را "بردگی زن"، "حصار مرتجعانه"، "نابودی انتخاب"، "مرگ شخصیت زن"، "تبعیض جنسیتی" و ... معرفی کردند.
اما نوع برخورد حاکمیت با این موضوع، ماجرا را بیش از گذشته به سمت سیاسی شدن برده است و آن غلبه رویکرد "ابلاغی" بر رویکرد "اقناعی" در این زمینه است.
من ساعتهای قابل توجهی با دانشجویان مختلفی من جمله دانشجویان هنر، که شلحجاب یا بیحجاب(هیچ اعتقادی به رعایت حجاب حداقلی ندارند) هستند، کلاس و گفتگو داشتهام و به این نتیجه رسیدهام بیش از آن که ما تصور کنیم مشتاق دلیل و منطق برای انتخاب درست هستند و پیش از آن فرصتهای زیادی در دوران دانشآموزی آنان سوخته است.
ما بایستی رویه خود در ترویج معارف انسانی و اسلامی را از هست و نیستها و باید و نبایدها به چرایی و چگونگی تغییر دهیم.
با هنجارشکنان افراطی برخورد عاقلانه و به اندازه داشته باشیم اما با جامعه زنان این سرزمین نمیتوانیم رویکرد غیراقناعی را ذرهای به موفقیت نزدیک ببینیم که حتی اگر موفق هم بود، خلاف سیره اسلامی است. حجاب نماد مهمی از یک جامعه اسلامی و دارای عفاف و کرامت انسانی بوده و به شدت نسبت به محتوای روانی و اخلاقی جامعه موثر و قدرتمند است، اما برخی فقط تا همینجای کار را بلدند و برای از این به بعد آن راه حل عملیاتی و کارآمدی ندارند.
روحالله جلالی
خوبه میدونید اکثر مردم حسابتون نمیکنن