مردى از مادىها شرفیاب حضور امام (ع) شد و جمعى هم نزد آن حضرت بودند، امام رضا (ع) به او فرمود: آهاى مرد بگو بدانم اگر عقیده شما درست باشد با اینكه درست نیست آیا ما و شما هم سود و برابر نیستیم؟ آنچه نماز خواندیم و روزه داشتیم و زكاة پرداختیم و اقرار كردیم زیانى به ما ندارد؟ آن مرد خاموش ماند و پاسخى نداد، باز امام فرمود: ولى اگر عقیده ما درست باشد و مسلما درست است، چنین نیست كه شما هلاك شدید و نجات یافتیم؟
آن مرد گفت: (خدایت رحمت كناد) به من بفهمان، خدا چگونه است و كجا است؟
امام: واى بر تو، این فكرى كه دنبالش رفتى غلط است، خدا با خلق ماده (كه در مكان بوده) مكان را تحقق بخشیده و خود در مكان نیست، او است كه چگونگى را پدید آورده و چگونگى در وى نیست، او را نتوان به چگونگى و به جایگاه شناخت، به هیچ حسى درك نشود و با چیزى سنجیده نگردد.
آن مرد: در صورتى كه به هیچ چیزى درك نشود چیزى نیست و واقعیتى ندارد.
امام: واى بر تو، چون حواس تو از ادراك وى درماندهاند، منكر پروردگاریش شدى ولى به دلیل اینكه حواس ما از ادراك او درمانده یقین كردیم كه او پروردگار ما است و بر خلاف همه چیزها است كه آنها را به حواس خود درك كنیم.
آن مرد: به من بگو از چه زمانى بوده است.
امام: تو به من بگو از چه زمانى نبوده است تا من بتوانم بگویم از چه زمانى بوده است.
آن مرد: دلیل بر وجود او چیست؟
امام: چون من تن خود را بنگرم و توانا نیستم كه در طول و عرضش كم و زیادى كنم و همه بدیها را از آن دور كنم و هر سودى را براى آن جلب كنم، دانستم كه این ساختمان وجودم سازنده دارد و به او اعتراف كردم، با اینكه مىبینم گردش چرخ به توانائى او است و هم پیدایش ابرو گردش باد و چرخش خورشید و ماه و ستارهها و آیات شگفت آور و روشن دیگر را و دانستم كه براى این وضع منظم حسابگر ایجادكنندهاى است