بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ 1 وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 2 لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْأَلْفِ شَهْرٍ 3 تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ 4 سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ 5
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 127
«1»
انزال: متعدى، نازل كردن دفعى و يكجا را مىگويند.
قدر: ارزش، ظرفيّت، اندازهگيرى، توانايى.
تنزّل: فعل لازم، نزول تدريجى، به تدريج نازل شدن، با من متعدى شده و معناى نازل كردن را مىدهد.
اذن: اجازه، علم.
أمر: فرمان، كار، عمل، گفته، شأن.
سلام: درود، پاكى از آفت و عيب.
من: براى متعدى كردن تنزّل.
حتّى: غايت و قيد براى ليلة القدر، حتى مطلع الفجر.
«2»
تركيب ليلة القدر به جاى يوم القدر چه بارى دارد؟
من كل أمر، متعلق به چيست؟ و من چه معنايى دارد؟
حتى مطلع الفجر آيا غايت هى يا غايت سلام يا غايت تنزّل الملائكة است؟ و اين تركيب طولانى تنزّل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل أمر چه معنايى مىدهد؟
سلام از جهت تركيبى چه جايگاهى دارد؟
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 128
«3»
چرا قرآن در شب قدر نازل شده؟
چرا شب قدر بهتر از هزار ماه است؟
چرا ملائكه در اين شب نازل مىشوند؟
چرا سلام است؟
و چرا تا مطلع فجر است؟
اينها سؤالهايى است در زمينهى سورهى قدر با وجود رواياتى كه براى ألْف شهر، حكومت بنى اميّه را مطرح مىكند كه يك شب رسول بهتر از هزار ماه حكومت بنى اميّه است.[1]
و با وجود رواياتى كه فجر را، فجر ظهور مهدى مىگيرد.[2]
و با وجود رواياتى كه اين سوره را بهترين حجتها براى شيعه مىشناسد، كه ولى امر در هر دوره كسى است كه ملائكه، امر را بر آنها مىآورند.
در روايت هست؛ خاصموا عدوكم بهذه السورة تفلجوا.[3]
«4»
بر اساس كفر و شكر در شب قدر براى تو اندازهاى مىگيرند و به تو نعمتها و امكاناتى مىدهند.
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 129
بر اساس كارى كه تو در گذشته كردهاى، سرمايهى آيندهات را تقدير مىكنند.
و در اين شب تو بايد براى اين سرمايه و امكانات طرح بريزى و برنامه بگذارى؛ چون هر نوع حركتى كه همراه طرح نباشد گرفتار خرابكارى و كندكارى و دوباره كارى خواهد شد و از دست خواهد رفت.
هنگامى كه تو براى برنامه ريزى آماده مىشوى و براى طرح ريزى اقدام مىكنى آن وقت احتياج به راهنمايى دارى كه تو را در اين مهم كمك كند و چراغ راه تو باشد. احتياج به كتاب و دستورالعملى دارى كه تو را كمك كار باشد.
و باز احتياج به نيروهايى دارى كه تو را كمك كنند و پيش ببرند و احتياج به سرپرستى و ولايتى دارى كه متمم تمام نعمتها و امكانات تو باشد، كه وجود مهندس بيدار و ولايت يك مدير آگاه متمم تمام نعمتها و ارزشهاى موجود در يك كارخانه است.
اين نيروها بر اين مقام ولايت، در اين شب قدر نازل مىشوند ... همانطور كه قرآن در اين شب نازل شده، همانطور كه نعمتها در اين شب نازل شدهاند و اندازهگيرى و تقدير گرديدهاند ... پس تو هم در اين شب مىتوانى طرح بريزى و براى سرمايههاى خودت، برنامه بگذارى، تا در اين شب براى تو همه چيز فراهم شود:
1- نعمتها و اندازهها
2- كتاب و راهنما
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 130
3- نيروهاى نازل بر مقام ولايت
4- طرح ريزى و تقدير تو.
و اين است كه بيدار ماندن و طرح ريختن در اين شب توصيه شده و بهترين كار در اين شب گفتوگوى علم و رسيدن به آگاهى و بينشى است كه بتواند در اين طرح و تصميم كمك كار باشد. كسى كه از اين تقدير و برنامه ريزى محروم مانده باشد، از سرمايه هايى كه براى او مىگذارند و از فرشته هايى كه نازل مىشوند بىبهره خواهد ماند و به خسارت خواهد رسيد.
با اين توضيح مىيابيم كه چرا قرآن در شب قدر نازل شد. چرا كتاب راهنما و هدايت، در شب تقديرِ سرمايهها و نعمتها نازل شد، هنگامى كه به تو سرمايه مىدهند و در همان هنگام هم كتاب و دستور سرمايه گذارى تو و روش برنامه ريزى و طرح و تقدير تو را فرستادهاند.
اين كتاب بايد در شب قدر نازل شود. قدر خدا، كه سرمايهها مىدهد و قدر تو، كه سرمايهها را به كار مىاندازد.
و نكته اين است كه ليلة القدر مىگويند نه يوم القدر. در دل تاريكىها و در بطن حادثهها است كه تو بايد طرح فردا را بريزى و در طلوع فجر، همراه فرشتههاى نازل شب قدم بردارى. اشتباه ما اين است كه در شبمان كارى نمىكنيم و در شكم گرفتارىها و ظلمتها، يا تسليم تاريكى مىشويم و يا مرثيه خوان ظلمت. و اين فاجعه را در طلوع فجر مىفهميم كه هيچ كارى
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 131
نكردهايم و هيچ طرحى نريختهايم. و تا دست به كار شويم و طرحى بريزيم، هزار مانع بر سر راهمان مىگذارند و هزار درگيرى برايمان ايجاد مىكنند و تا بخواهيم حركت كنيم به غروب رسيدهايم و دوباره گرفتار شب شدهايم.
اين است كه در شب طرح مىريزند و اين است كه شب را، قدر مىدانند، شب را. و اين است كه يك شب طرح، يك شب قدر، از هزار ماه بىتقدير بهتر است.
و ما ادريك ما ليلة القدر؛ چه مىدانى كه اين شب قدر، چيست.
ليلة القدر خير من الف شهر؛ يك شب از هزار ماه، از يك عمر بدون برنامه بهتر است.
فاجعه اين است كه ما بيش از طرح بر روى مصالح كار مىكنيم و بيش از برنامه بر روى تشكيلات تأكيد مىنماييم و در نتيجه با وجود مصالح عالى بنايى نداريم و سقفى نزدهايم. آنها كه نقشه ندارند، كارشان در جاى خودش نمىنشيند و اين است كه بايد خرابش كنند و دوباره بسازند و اين است كه بدون طرح، بدون قدر و اندازهگيرى، هر عملى به خرابكارى و كند كارى و دوباره كارى مبتلا خواهد شد.
كسى كه در شب نقشه نكشيده و روز دست به كار شده، يك عمر، هزار ماهش (83 سال) بر باد رفته و تمام كوششهايش بىنتيجه است و يا نتيجهى آن عائد نقشه دارهايى است كه او را در طرح خود گذاشتهاند؛ چون اين پيداست، كسى كه طرح ندارد، كسى كه نقشه ندارد، مهرهى نقشه دارها خواهد شد.
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 132
ما در سطح زندگى خودمان و در سطح جامعه و تاريخمان شاهد اين اصل بودهايم. حركت مقدس سيد جمالها بهرهاش شد تجزيهى عثمانى و مشروطيت ايران و هر دو، سرش از شكم بريتانيا در آمد.
و باز مبارزهى مصدق نتيجهاش شد ميراث خوارى آمريكا ... با دست مهرهاى كه نقشه نداشت، نقشهى دشمنانى كه طرحشان را از پيش ريخته بودند، عملى شد. آمريكا رقيبهايى داشت؛ بريتانيا، روسيه، روحانيت و ملت. با مبارزهى منفى و قدرت ملى، بريتانيا كنار رفت و تودهاىها قدرت يافتند. با روحانيت تودهاىها ضربه خوردند و جاى پاى آمريكا باز شد تا سال 40 كه طرح اقتصاد ارشادى و لوايح شش گانه جايگزين روحانيت شد و جلوگير روسيه و كمونيستها. پس مىبينى كه چگونه نقشه دارها، از دشمنان خود بهره مىگيرند و بىنقشهها، از دوستان خويش محروم مىشوند.
مسأله همين است كه تو بايد در شب تاريك خفقان و فشار، طرح و نقشهات را بريزى، كه در اين موقعيت، فرصت طرح ريزى هست و آنگاه كه مهرههايت را تهيّه كردى و آنها را در كادر دشمن جاى دادى مىتوانى حركتت را شروع كنى و دشمن را از درون پوك كنى و جايش را بگيرى و مسلط شوى، در حالى كه براى هر چالهاى از پيش منارش را تهيه كردهاى و براى پستها، آدمها را در دست دارى.
آخر مهم اين نيست كه يك ملت را در دشت ولو كنى؛ چون كسى كه پستها و موضعها را در دست دارد، اين ملت را مىرماند و يا اسير مىكند.
حزب بعثِ عراق را ببين. حكومت سابق شاه را در نظر بگير. تسلط
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 133
صهيونيستها را بررسى كن، مىبينى در تمامى اينها، پستها را و موضعها را با طرحى كلى تصاحب كردهاند و دشمن را از درون شكست دادهاند. قلعههاى بلند را سرداران فاتح از درون فتح كردهاند.
كسانى كه مهرههاشان پستها را نگرفتهاند، بر فرض تكيه بر قانون اساسى و شوراها و مجلس شورايى هم داشته باشند، به تدريج زمين مىخورند؛ چون اين سه عامل، كارايى و اثرش مشروط به وجود مهرههايى است كه پشتوانهى اجرايش باشند.
در جايى ديگر توضيح دادهام كه كنترل حكومتها از دو راه امكان دارد؛ از داخل حكومت و با عصمت رهبر و از خارج و نظارت توده.
و نظارت توده يا به وسيلهى قانون اساسى و يا شوراها و يا مجلسهاست و يا گذشته از اينها از طريق مهرههايى است كه در تمام كادرها وارد كردهاند و از طريق نظارتى است كه بر پستها داشتهاند. مادام كه اين پستها در دست نيايد، بر فرض تمامى سطح را هم تور بگيرى، تو محكوم كسانى هستى كه از قلههاى مسلط مىتوانند تو را زير رگبار بگيرند و مىتوانند تو را همچون كشتزارى با داس درو كنند.
مىبينى كه چند نفر يهودى هنگامى كه پستها را در نظر گرفتند، توانستند حتى قدرت آمريكا را به دنبال خود بكشند. و شايد اين برداشت هديهى بزرگ اقليّت بودن و در تنگنا افتادن باشد؛ چون در تنگنا و تاريكى است كه طرحها ريخته مىشوند و نقشهها شكل مىگيرند. و اين است كه اين طرحِ يك
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 134
شبه بر حركتِ هزار ماهه ترجيح دارد، كه اين حركت بدون اين طرح جز خرابكارى و كندكارى و دوباره كارى، نتيجهاى نخواهد داشت.
ليلة القدر خير من الف شهر؛ يك شب تقدير از هزار ماه بىتقدير بهتر است، چرا؟ چون آنها كه طرح ندارند و نقشه ندارند، مهرهى نقشه دارها هستند؛ چون ساختمانى كه نقشه ندارد و عملههايش از صبح تا شب كار مىكنند و بىحساب خراب مىكنند و بىحساب مىسازند، عاقبت توالتش در ميان آشپزخانه سبز مىشود و درِ حياطش در وسط سقفش مىنشيند و دوباره كارى و خراب كارى خواهد داشت و اگر اين هر دو را نداشته باشد كند كارى خواهد داشت؛ چون حيرت در عمل مانع حركت سريع تو است. تو نمىدانى بايد كجا را بسازى و كجا را خراب كنى. و همين حيرت اگر كارت را خراب نكند، كند و آرام مىكند.
اين است كه عمل طرح مىخواهد. در طرح است كه عمل ارزش مىيابد؛ چون ارزش عمل وابسته به خود عمل نيست، وابسته به محرك و به هدف و به بينشى است كه از رابطههاى يك عمل دارى.
اين است كه يك عمل از چند نفر، ارزش برابر ندارد و در يك سطح نيست؛ چون محركهاشان فرق دارد. يكى يك تومان مىدهد به خاطر اين كه ده تومان بگيرد. و يكى يك تومان مىدهد تا آرامش وجدان بيابد و يكى يك تومان مىدهد تا درس انفاق بدهد و آدم بسازد. و يكى با يك تومانش يار تربيت مىكند و همراه مىسازد. آيا اينها برابر هستند؟
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 135
كسانى كه با عواطف، با هوسها، با دهان مردم، با شيطنت و سياست انفاق مىكنند، با كسانى كه محركشان تكليفشان است، در يك عمل برابر نيستند.
همين طور كسانى كه غايت و جهت و هدف عملشان تربيت همراه و درس انفاق و سازندگى و ايجاد وحدت و يگانگى است با كسانى كه غايت و جهت و هدفشان آرامش وجدان و يا ايجاد اعتبار اجتماعى و يا پيروزى در انتخابات و يا رسيدن به آب و علف دنياست مساوى نيستند.
همين طور آنها كه رابطهى اعمالشان را در نظر دارند، با آنها كه فقط يك بند را مىبينند، برابر نيستند. اين پيداست كه يك عمل بىنهايت رابطه دارد، در نتيجه كسى كه تمام اين آثار را در نظر دارد با كسى كه بعضى از آن را مىشناسد بهرهاش و طرز عملش برابر نيست. اگر مىشنوى كه ضربة على يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين؛[4] يك حركت على از تمامى عبادات جن و انس بهتر است، به همين خاطر است كه على در يك ضربهاش تمامى اين رابطههاى نامحدود را در نظر دارد و در يك حركتش عبادت جن و انس را مىخواهد و اين است كه اين ضربه، ارزش و فضيلتش به اين حد مىرسد كه محرّك و غايت و بينش به رابطهها، در ارزش عمل نقش دارند و به آن ضريب مىدهند. همانطور كه اين سه عامل در شكل عمل و كيفيت عمل هم اثر مىگذارد. تو كه مىدانى با يك ليوان آب چقدر انس، چقدر درس، چقدر
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 136
پيوند و وحدت، چقدر قدرت، چقدر پيروزى نهفته است، ناچار در همين يك عمل، حالت و شكل كارت متفاوت مىشود، كه در اين عمل بذرى دارد و از اين بذر محصول و برداشتى مىخواهد.
سفرهاى كه به خاطر بازىها و هوسها و تظاهرها پهن مىشود، در شكل و كيفيت با سفرهاى كه به خاطر تكليف و تربيت و درس پهن مىشود، يكسان نيست و اين چهار عامل:
محرك
غايت
بينش به رابطههاى عمل
و شكل عمل، در ارزش و قدر عمل مؤثر هستند و اين عوامل در طرح منظور مىشوند؛ اين است كه عمل طرح مىخواهد و نقشه مىخواهد، قدر و اندازه گيرى مىخواهد. و اين طرح و نقشه را چگونه بايد بدست آورد؟
تو كه يك قطعه زمين، دو كيلو گوشت، يك مقدار پارچه دارى، بدون طرح و نقشه دست به كار نمىشوى، پس چه شده كه در سرزمين عمرت بدون تقدير، دست به كار شدهاى و در هر رشته و شغلى خودت را گرو گذاشتهاى.
آنها كه مىخواهند در سرزمين عمر خويش بنايى را بالا ببرند و چيزى بسازند و كارى بكنند و ارزش بيافرينند، ناچارند كه طرحى بريزند و براى اين طرح ريزى چه بايد بكنند؟ و از كجا بايد شروع كنند؟
دوستى مىگفت من در دفتر ساختمانى در محل كارم نشسته بودم. پس از مدتها كسادى، يك مشترى از راه رسيد، خيلى ناشى و ولو. ننشسته، پولش
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 137
را درآورد و گفت من يك نقشه مىخواهم ...
خوشحال شدم و ژست گرفتم و پشت ميز جابجا شدم، گفتم خوب. و قلم را برداشتم كه چه نقشهاى ...
گفت: آقا نقشه، نقشه.
گفتم مىدانم، ولى نقشه براى چه؟
مرد بلند شد و نزديك آمد و دستش را تو صورتم آورد كه آقا نقشه، نقشه مىخواهم، نقشه.
مسأله همين است كه نقشهى كلى وجود ندارد. نقشه با هدف شروع مىشود و با هدف شكل مىگيرد. بر اساس هدف، راهها و نيازها و مرحلهها و مسائل هر مرحله را در نظر مىگيرند و طرح مىريزند.
كسى كه مىخواهد آپارتمان بسازد با كسى كه مىخواهد مرغدارى درست كند، از همين جا جدا مىشوند. با هدف، طرح شكل مىگيرد و در طرح، عمل معنا مىدهد و ارزش پيدا مىكند. و در طرح و با طرح مىتوان از هيچ بهره گرفت و از كم، زياد برداشت كرد و به كوثر رسيد، كه كوثر كثير الخير است، نه كثير النعمة.
با قدر است كه به خير مىرسى، كه ليلة القدر خير من الف شهر تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل أمر.
بهتر بودن اين شب از اينجا مايه مىگيرد كه با قدر خراب كارى نيست و كند كارى نيست و باز از اينجا مايه مىگيرد كه در اين شب، كتاب، نيروهاى نازل و ولايت، همراه قدر تو و طرح تو هستند، در نتيجه كارى كه در شب قدر
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 138
و اندازه گيرى تو شروع مىشود، به سلام مىرسد، كه سلام جدايى از هر عيب و آفت است، كه سلام رحمت و درود و بركت است.
در اين شب كه تا قيامت ادامه دارد، ملائكه و روح به تدريج بر ولى امر، هر امرى را نازل مىكنند. اولى الامر، صاحبان كارها و دستورها و شؤوناتى هستند كه در شب قدر به آنها مىرسد و طرح سال آنها را مىريزد. و اين است كه هر كارى بدون ولايت و سرپرستى آنها، كارى معلّق و در هوا و بدون طرح است. با اين امر و با اين قدر و اندازهها هماهنگ نيست. و همين است كه در روايات آمده، هر كارى بدون ولايت، بىبهره است. اگر كسى تمام شبش ايستاده باشد و تمام روزش روزه باشد و تمام سالش در حج باشد و تمام مالش در راه و اين كارها با امر ولى و با طرح او همراه نشود و با ولايت و سرپرستى او انجام نگيرد، نتيجه ندارد و حتى خطرناك است، كه كارهاى توانكش عملهها مادام كه در نقشه و طرح انجام نگيرد، جز خرابكارى نيست.
همان طور كه بارها گفته شده، ولايت و سرپرستى يك معمار و يك مهندس آگاه، متمم تمام نعمتهاى موجود و امكانان عظيمى است كه در طرح جان مىگيرند و با نقشه پياده مىشوند. و همين است كه در روز ولايت، در روز غدير، قرآن گوشزد مىكند؛ أليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى،[5] أليوم أكملت و أتممت ...
تنزل الملائكة و الروح فيها باذن ربهم من كل أمر.[6] آهنگ كشدار و طولانى
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 139
آيه با ادامه و استمرار شب قدر تا قيامت هماهنگ است و از يك كار كشيده و طولانى خبر مىدهد. كارى كه با فعل مضارع و همراه نزول فرشتهها و روح كه- بزرگتر حتى از جبرئيل است[7]- و با اذن و اجازه و امر خداى آنها در اين شب، شكل مىگيرد.
سلام ... ليلة القدر سلام.
اين قدر و اندازهى خدا و اين قدر و تقدير تو و اين امر و برنامهى ولى و اين كتاب و طرح و تقدير، هنگامى كه با هم هماهنگ شوند، به چه مىانجامند، جز سلام ... و اين است كه شب تقديرهاى خداى و تو و ولايت، شب سلام و امن است، شب پاكسازى از هر عيب و آفت است. اگر تو نعمتهاى خدا را با طرح ولايت و كتاب خدا هماهنگ كنى و با موضوعات جارى و گرفتارىها و نيازهاى موجود تطبيق بدهى، توانستهاى در اين شب قدر به سلام برسى و از خرابكارى و دوباره كارى و كندكارى نجات يابى.
عظمت شب قدر به همين خاطر است كه تمامى اينها با هم جمع شدهاند و فقط انتظار تقدير و تدبير تو را دارند كه با قدر نعمت و با قدر ولايت كه متمم
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 140
نعمتهاست و با قدر كتاب كه در اين شب جمعاند، تنها مىماند قدر تو و بيدار باش تو و طرح ريزى تو كه بايد با توجه به نيازها و كمبودها و ضرورتهاى جارى و آن قدرها هماهنگ باشد؛ چون همان طور كه گذشت طرح بر اساس هدف است و هدف تو بر اساس هوس نمىماند كه بايد با توجه به دو اصل:
1- قدر و امكانات تو،
2- نيازها و ضرورتها و شرايط جامعهى تو، شكل بگيرد.
وقتى مىخواهى براى زمينت نقشه بريزى بايد هدف را در نظر بگيرى و اين هدف هوس نيست، كه من دلم مىخواهد اينجا منار بسازم. بايد هدف تو با امكانات زمين و شرايط آن و با نيازها و ضرورتهاى موجود در جامعهى تو هماهنگ باشد.
در زمين سست و در جامعهى گرسنه آپارتمان نمىسازند، كه مرغدارى مناسبتر است؛ چون با سستى زمين و نياز جامعه، با قدر و اندازهى زمين و ضرورتهاى جارى هماهنگ است ... پس در نظر گرفتن اين قدر و امكان و ايجاد آن طرح و تقدير و هماهنگ شدن با ولايتِ معمار و دستور او، به عهدهى توست و اين قدر توست كه ميان قدر خدا، نعمتها و سرمايهها و قدر ولايت كه ملائكه و روح مىآورند، با توجه به كتاب نازل، رابطه برقرار مىكند و نيازهاى جارى را تأمين مىسازد.
هِىَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْر
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 141
نكته همين است كه در شب طرح مىريزند تا در طلوع فجر، همراه فرشتههاى نازل شب، دست به كار شوند. ليلة القدر تا طلوع فجر است، نه تا يك عمر. شب طرح و تقدير هزار ماه نيست، برابر با هزار ماه است. تو نمىتوانى يك عمر نقشه بكشى كه فرزندانت آن را پياده كنند. تو بايد در سختترين شرايط، در شكم حادثهها و در شب تاريك، قدر و طرحت را بريزى تا در طلوع فجر كار كنى و برنامهها را پياده كنى، وگرنه كسى كه مىخواهد تازه پس از فجر كارى را شروع كند و طرحى را بريزد، ديگر به كارش نمىرسد، كه غروب از راه مىرسد و زمستان بر سر تو مىافتد، در حالى كه در بهار و در روز، كارى نكردهاى و توشهاى برنداشتهاى.
ما در شرايط خاص خودمان شاهد اين نكته هستيم. آنها كه در بيست و پنج سال خفقان و يا در پنجاه سال حكومت دشمن، طرحى نريختند و نقشهاى نداشتند و فقط كار مىكردند، بهرهى كارشان نصيب بيگانه شد. و آنها كه مهرهها را نساختند و فقط پس از پيروزى به اين فكر افتادند، گرفتار رنجها و خرابكارىها شدند. اينها تازه ساختمان را خراب كردهاند و مىخواهند دنبال بنّا و مدير و عمله و كارگر بروند و دنبال طراح و برنامهريز بروند و اين پيداست كه ديگران هم بىكار نيستند و سهم انقلابى مىخواهند و تا تو بخواهى دست به كار شوى آنها مهرههايشان را در تمام كادر تو داخل كردهاند و حتى تو مجبورى كه خودت آنها را داخل كنى و مونتاژ آنها را به كار بيندازى و اين آنها هستند كه مىتوانند تصميم بگيرند كه هم فارغند و هم بر سر پست. آنها مىتوانند دست به كار شوند و تو نمىتوانى جز در بدرى و دوندگى و رفو
تطهير با جارى قرآن، ج2، ص: 142
كارى، به برنامهاى برسى ... و فاجعه اين است كه مديرها عمله مىشوند و عملهها پستها را به دست مىگيرند و زير پايت را مىروبند. و چه مىتوانى كرد جز سازش. و چه خواهى داشت جز رفو كارى و درگيرىها را زير سبيل گذاشتن. سلامى نيست، كه طرحى نبوده و در شب كارى انجام نشده، فقط در شب مرثيه خوان ظلمت بودهاى و مديحه سراى نور، نه دست به كار نقشهها و طرحها و نه در صدد ساختن مهرهها.[8]
[1] ( 1)- تفسير برهان، سيد هاشم بحرانى، روايات 17، 20، 23، 28، 29.
[2] ( 2)- همان، روايات 21 و 24.
[3] ( 3)- همان، روايات دوم و هفتم.
[4] ( 1)- اقبال الاعمال، سيد بن طاووس، ج 2، ص 245.
[5] ( 1)- مائده، 3.
[6] ( 2)- تنزّل نزول تدريجى است كه همراه مِنْ معناى نازل كردن را مىدهد، نه نازل شدن را. و امر گرچه به معناى فرمان و عمل و شأن آمده ولى به معناى شأن و عمل خواهد بود، چون؛ كلمهى اذن ما را از معناى فرمان بىنياز مىكند در نتيجه معناى آيه مىشود؛ در اين شب به تدريج ملائكه و روح با اذن و اجازهى خداى خويش هر كارى و برنامهاى را نازل مىكنند و فرود مىآورند. و اين نزول و فرود مقصدى دارد كه جايگاه ولايت است. و اين است كه تا قيامت ولى امرى خواهد بود كه ملائكه بر او نازل مىشوند و بر او برنامهها و كارها را نازل مىكنند و اين استمرار با شكل طولانى آيه هماهنگ است.
[7] ( 1)- تفسير برهان
[8] صفايى حائرى، على، تطهير با جارى قرآن، 3جلد، ليلة القدر - قم، چاپ: اول، 1391 ه.ش.