سید مهدی میراشرافی افسر ارتش، سیاستمدار ایرانی و کارخانه دار در دوران پهلوی، نماینده مجلس و مدیر روزنامه دست راستی تندرو «آتش» بود که در کودتای ۲۸ مرداد نیز نقش داشت. وی بعد از پیروزی انقلاب؛ اعدام شد.
منبع: مذاکرات مجلس شورای ملی ۳ خرداد ۱۳۳۲ نشست ۸۰
میراشرافی - بنده برای این که لازم بود در یک مورد بخصوص از خودم دفاع کنم ناگزیرشدم که امروزیک چند دقیقه وقت آقایان نمایندگان را بااجازه خودشان بگیرم برای اینکه وقتی بانسان یک اتهاماتی زده میشود اگر انسان سکوت بکند حمل بررضا و قبول آن مطلب است بنابراین هرفرد زندهای باید حتی الامکان از حقوق شخصی خود دفاع کند بنابراین با اجازه آقایان یک مقدمهای عرض میکنم و بعد هم در آخرمطلب آن مطلبی که مربوط به دفاع شخصی بندهاست عرض میکنم. همکاران عزیر: بعضی اوقات ابراز و اظهار یاس و نومیدی نسبت به آینده یک فرد و یا یک قوم و ملت برای انسانی که خود جزئی از اجزای آن قوم میباشد فوقالعاده دردناک و تحمل ناپذیر و موجب عذاب روح است تاریخ آن قوه مقتدر و آن نیروی بیطرف و آن حقیقت پسند که نه طومار و نه فحش و نه ابراز احساسات ساختگی و مجعول و نه عذاب و شکنجه حکومت وقت در قضاوت بیطرفانه و عادلانه آن به قدر سرسوزنی اثرندارد دیر یا زود امروز یا فردا با خطوط سیاه سقوط انهدام و تجزیه و تلاش یک ملتی را با چندین هزارسال سابقه درخشان تمدن و فرهنگ گذشته در اوراق سفید خود ثبت خواهدکرد. از ابراز این حقیقت دردناک هر چقدر تلخ و ناگوار و رنج آورباشد تعجب نفرمایید.
کتمان حقایق از ملت در روزهایی که خطر سقوط و انهدام به آستانه خانه او آمده گناهی است که هرگز فرزندان امروز و نسل آینده مملکت آنرا بر ما نخواهند بخشید ما مسئولیم در برابر خانواده خود خانواده ملت ایران که این حقایق را بگوییم و اگر صلاح ما برای مبارزه با این خطر کافی نیست جان خود را یکایک در برابر مسیراین سیل بنیان کن خطر و انهدام قرار می دهیم اگر ما در راه مبارزه مرگ و حیات ملت تلف شدیم و جان دادیم و بار خطر سقوط مملکت و ملیت از ماقویتر و شکننده تربود و حکم قطعی تاریخ صادرشد آن روز ما در پیشگاه قضاوت مطلق و بیطرفانه تاریخ روسیاه و سرشکسته نخواهیم بود زیرا بموقع خوداعلام خطرکردیم و تاپای جان ایستادیم و باسربلندی و شهامت در این راه سردادیم و جان باختیم تمام شهدای راه حقیقت ممدودومحدودبودند اگر حقیقت برهمه مسلم و آشکاربود نیازی به مبارزه و جانبازی و فداکاری نداشت تمام پیشو آیا ن بزرگوار دین و ملیت ما در راه اثبات عقیده خود در کمال مظلومیت به کمک ستمگران خونخوار و سنگدل تاریخ به قربانگاه نمیرفتند پس ما در این مبارزه حساب کارخود راکردهایم حقیقتی است که مثل آفتاب در برابر دیدگان ماروشن است توطئه برضداستقلال و حیات و موجودیت و ملیت ما در شرف تکوین و ایجاداست که تمام عوامل مخرب صاحب قدرت و نفوذ داخلی و خارجی در آن شریک و صاحب نفع و فایده هستند. پیرمردی ۷۵ ساله صاحب احساسات جاه طلبی مطلق و خودپرستی و خودپسندی فوقالعاده که از معایب بزرگ دیکتاتورهای مطلق العنان تاریخ میباشد دانسته یا ندانسته آلت اجرای این سیاست انتقامی موحش و وسیله تریع سقوط انهدام چندین هزارساله تاریخ تمدن و فرهنگ کهن ما گردیدهاست.
بنده از پشت این تریبون قانون گزاری خطاب به جناب آقای مصدق السلطنه دیکتاتور منحرف و خودپرست ایران فریادمیزنم بهوش باشید که تاریخ از توطئهها و تحریک عوامل شمانمی ترسد بهوش آئیدوازطریق دیکتاتوری و خودپرستی و آزادی کشی و قانون شکنی و انحراف از اصول برگردیدواما اگر این نصیحت را نشنیدید و براهی که هم اکنون به سقوط تاریخ و ملیت ما منتهی میشود ادامه دادید مطمئن باشید که پس گردنی و سیلی محکم حوادث و حکم برگشت ناپذیر و نخوت و جاه طلبی مفرط که مخصوص تمام دیکتاتورها است به زمین خواهدزد اماافسوس که این سقوط مهلک در تمام دنیا صداخواهدکرد زیرا شمابه تحریک و توطئه اجانب مملکت را به راهی بردهاید که هردوباهم سقوط خواهیدکرد و آن روزدیگر جبران اعمال شماممکن نیست.
ملت ایران روزی قیام کردتانفوذ خانمان برانداز سیاستهای استعماری را بهررنگ و شکلی چه سرخ و چه سیاه از این مملکت ریشه کن سازد و جناب آقای مصدق السلطنه که طی ۵۰ سال در مکتب عوام فریبی شاگرد اول به ملت محروم ایران وعده میداد که هروقت به قدرت برسد ریشه نفوذهای خارجی را از این مملکت براندازد لکن مشاهدات روزانه بماثابت میکند و درس میدهد که این مرد نه تنها نتوانست یا نخواست که ذرهای از این نفوذیتهایی و شیطانی را از میان بردارد بلکه بعد از ۲ سال حکومت این روزها نوکران حلقه بگوش بیگانه چنان قدرت پیداکردهاند که در کمال جرات و بی باکی در زیرعلم و کتل استالین در زیر سایه قدرت مقامات انتظامی دولت جناب آقای مصدق السلطنه به شاه مشروطه مملکت فحش میدهند و وطن فروشی میکنند این روزها کارما بجایی رسیدهاست که که در محکمه عدلیه وقتی دشمنان رژیم مشروطه و عوامل مسکو محاکمه میشوند بزرگترین سند تبرئه ایشان بیانات شخص جناب آقای مصدق السلطنه برضد مظاهر مشروطیت و اساس سلطنت است. این روزها کار مملکت و اعمال مدعیان مبارزه با نفوذ انگلیس بجایی رسیدهاست که نمایندگان رسمی دولت جناب آقای مصدق السلطنه در کنار شیخ بحرین که خود را سلطان آن سرزمین میداند مثل گوسفند در مراسمی شرکت میکنند که تمام ادعاهای ما را برسراین نقطه حیاتی پوچ و باطل میسازد این اعمال این انحرافات کار ایرانی نیست دستی بالای تخت جناب آقای دکتر مصدق السلطنه کار میکند که دست ملت نیست دست بیگانهاست که از کبر و نخوت و روح استبدادی جناب مصدق السلطنه تمرین و حتی برای سقوط مملکت و نابودی و اضمحلال رژیم مشروطیت استفاده میکند و ایشان در زندانی که خود را محبوس ساخته نمیداند چه میکند و چه میخواهد. این روزها جناب آقای مصدق السلطنه به تحریک همان عواملی که برای سقوط مملکت کار میکنند طالب فرماندهی کل قوا است و تعجب اینجا است که ایشان و هواداران ایشان این تقاضا را برای حفظ و رعایت قانون اساسی به میان آورده اند ای بیچاره قانون اساسی که آقای مصدق السلطنه آن را بخاک سپرد و حالا معلوم نیست که از جان مرده قانون اساسی چه میخواهد روزی که جناب آقای رئیس الوزرا از طریق تجهیز قوا و طومارسازی و بضرب تبلیغ و هو و جنجال در یک محیط ارعاب و وحشت و ترور فکر اختیار قانونگذاری را از مجلس گرفت مشروطیت و قانون اساسی مرد و نابودشد نه تنها قانون اساسی ما در آنروز پاره پاره شد بلکه از آن تاریخ اعلامیه حقوق بشر نیز لگد مال حرص و خودپسندی آزمندان قرارگرفت آزادی فردی و اجتماعی از این مملکت رخت بربست اهریمن شوم استبداد مطلق بر بالای سر آزاد مردان ایران بال و پر میزند حکومت پلیسی همه جا سایه انداخته از آن روز بنام مبارزه با استعمار و باین بهانه ظاهرپسند این دولت و آیا دی او به مبارزه با تمام اصول آزادی و حقوق بشری قیام کرده روزنامه نگاران را دسته دسته به زندان انداخته سیاستمداران مخالف را مهدورالدم قلمداد ساخته مثل تمام دیکتاتورهای دنیا فکر کردن آزاد و مخالف باحکومت جرم غیرقابل بخشایش محسوب گردید بطوری که در حال حاضر آنچه را که لازمه یک دولت مستبد آزادی کش است در دولت آقای مصدق السلطنه جمع است