کد خبر: ۶۴۸۲
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۰-18 February 2019
نَوفَلى: مأمون رو به جاثَلیق کرده، گفت: اى جاثَلیق! ایشان، علىّ بن موسى بن جعفر و پسر عموى من و از فرزندان فاطمه‏ دختر پیامبرمان و على بن ابیطالب هستند، دوست دارم با ایشان صحبت و بحث نمایى و انصاف را رعایت کنی که جاثَلیق گفت.
عصراسلام: جاثَلیق: اى امیرالمؤمنین! چگونه با کسى بحث کنم که به کتابى استدلال مى ‏کند که منکر آنم و به گفتار پیامبرى احتجاج مى‏کند که به او ایمان ندارم؟
امام: ای نصرانی! اگر به انجیل خودت برای تو استدلال کنم به آن اقرار می­ کنی؟
جاثَلیق: آیا می ‌توانم گفتار انجیل را انکار کنم؟ بله به خدا سوگند، اقرار خواهم کرد هر چند به ضرر من باشد.
امام: هرچه می‌خواهی بپرس و جوابش را بشنو.
جاثَلیق: درباره‌ ی نبوت عیسی و کتابش چه می گویی، آیا از این دو، چیزی را انکار می ‌کنی؟
امام: من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه را به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کرده‌ اند، اعتراف می‌کنم، و به نبوت هر عیسایی که اقرار به نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم!
جاثَلیق: مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد؟
امام: بله.
جاثَلیق: پس دو شاهد غیر از اهل مذهب خودت برای نبوت محمد که مسیحیت نیز آنها را انکار نمی‌کند بیاور، و از ما نیز دو شاهد از غیر مذهب خودمان سوال کن.
امام: اکنون انصاف را رعایت کردی ای نصرانی، آیا شخص عادلی که نزد مسیح، عیسی بن مریم علیهما السلام، بر همه مُقَدّم بود قبول داری؟
جاثَلیق: این عادل کیست؟ نامش را بگو.
امام: درباره «یوحنای» دیلمی چه می‌گویی؟
جاثَلیق: به به! محبوبترین فرد نزد مسیح را گفتی!
امام: تو را قسم می‌ دهم، آیا انجیل این سخن را نمی ­گوید؟ که یوحنا گفت مسیح مرا از دین محمد عربی باخبر کرد و به من مژده داد که بعد از او خواهد آمد، من نیز به حواریون مژده دادم پس آنها به او ایمان آوردند.
جاثَلیق: بله این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و اجمالاً به نبوت مردی و به اهل بیتش و وصیّش مژده داده، اما نگفته در چه زمانی واقع می ‌شود و این قوم را برای ما اسم نبرده که آنها را بِشْناسیم.
امام: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و نام محمد و اهل بیتش و امّتش را برای تو تلاوت کند، به او ایمان می‌ آوری؟
جاثَلیق: خیلی خوبست.
امام: ای نِسْطاس رومی! آیا سِفْر سوم انجیل را حفظی؟
نِسطاس: تمام و کمال، از حفظم.
امام: ای رَأسِ الجالوت! آیا تو هم انجیل می‌ خوانی؟
رَأسِ الجالوت: به جان خودم قسم، بله.
امام: سِفْر سوم را بیاد آر، اگر در آن ذکری از محمد و اهل بیتش بود به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت نده.
نَوفَلى: سپس امام رضا علیه السلام سفر سوم را قرائت فرمودند تا به نام پیامبر رسیده، توقف کردند و رو به جاثَلیق فرمودند:
امام: ای نصرانی! تو را به حق مسیح و مادرش آیا ‌دانستی که من به انجیل عالِمم؟
جاثَلیق: بله.
نَوفَلى: سپس امام علیه السلام مطلب مربوط به محمّد و اهل بیتش و امّتش را تلاوت فرموده و گفتند:
امام: حال چه می گوئى؟ این عین گفتار عیسی بن مریم علیهما السّلام است، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنى، موسى و عیسى علیهما السّلام را تکذیب کرده ‏اى و اگر این مطلب را منکر شوى، قتلت‏ واجب است، چون به پروردگارت و پیامبرت و کتابت کافر شده ‏اى.
جاثَلیق: من انکار نمی‌ کنم آنچه را که در انجیل برایم روشن شده و به آن اقرار دارم.
امام: همگی بر اقرارش شاهد باشید، ای جاثَلیق! هرچه می‌خواهی بپرس.
جاثَلیق: از حواریین عیسی بن مریم علیهما السلام بگو، آنها چند نفر بودند و علمای انجیل چند نفر بودند؟
امام: از شخص آگاهی سوال کردی، حواریون دوازده نفر بودند، اعلم و افضل آنها ألوقا بود. اما علمای بزرگ نصاری سه نفر بودند یوحنای اکبر، در سرزمین أج، یوحنای دیگری در قرقیسا و یوحنای دیلمی در رَجّاز؛ و نام پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم و اهل بیتش و امتش نزد او بود، و او بود که او را به امت عیسی و بنی اسرائیل بشارت داد. ای مسیحی! به خدا قسم، ما ایمان به آن عیسایی داریم که ایمان به محمد صلی الله و علیه و آله و سلم داشت و هیچ ایرادی به عیسای شما نداریم بجز ضعفش و کَمیِ روزه و نمازش!
جاثَلیق (متحیرانه و مدعیانه): قسم به خدا، علم خود را باطل کردی، و خود را ضعیف نمودی، و من فکر می‌کردم که تو عالم ترینِ مسلمانان هستی!
امام: مگر چه شده؟
جاثَلیق: چون می‌گویی عیسی ضعیفُ ، کمْ روزه و کمْ نماز بود در حالیکه عیسی حتی یک روز را بدون روزه نگذراند و هیچ شبی را نخوابید و همیشه روزها روزه بود و شبها شب زنده دار!
امام: برای چه کسی روزه می‌ گرفت و نماز می ‌خواند؟!
(همهمه حضار و عدم پاسخ جاثَلیق)
امام: ای نصرانی سوال دیگری از تو دارم.
جاثَلیق (آرام و باتواضع): اگر بدانم پاسخ می ‌دهم.
امام: تو قبول داری که عیسی مرده­ ها را به اذن خداوند متعال زنده می ‌کرد؟
جاثَلیق: انکار می‌ کنم چرا که آن کسی که مرده­ها را زنده کند و کور مادرزاد و مبتلا به بَرَص را شفا دهد پروردگار است و شایسته عبودیت.
امام: حضرت اَلْیَسَع هم همین کار را می‌ کرد و بر آب راه رفت و مرده­ها را زنده می­ کرد و نابینا و مبتلا به برص را شفا می­ داد، اما امتش قائل به الوهیت او نشدند و کسی او را عبادت نکرد . حِزْقیلِ پیامبر نیز همان کار مسیح را انجام می ­داد و مرده­ها را زنده می­ کرد.
امام: رأس الجالوت، آیا مطالب مربوط به گروهی از جوانان بنى اسرائیل را در تورات دیده ‏اى؟ که «بُخْتُ‏نَصّر» آنها را از بین اسیران بنى اسرائیل که در هنگام حمله به بیت المقدس اسیر شده بودند، انتخاب کرد، به بابل برد و خداوند نیز او را به سوى آنها فرستاد و او آنها را زنده نمود. این مطلب در تورات هست و هر کس از شما آن را انکار کند، کافر است.
رأس الجالوت: این مطلب را شنیدیم و می ­دانیم.
امام: درست است، ای یهودی این سِفْر از تورات را خوب گوش بده.
نَوفَلى: و امام علیه السلام شروع به خواندن آیاتی از تورات کرد، یهودی شوکّه شد و در شگفتی فرو رفت. سپس امام علیه السلام رو به جاثَلیق کرده، پرسیدند.
امام: آیا اینها قبل از عیسى بودند یا عیسى قبل از آنها؟
جاثَلیق: آنها قبل از عیسى بودند.
امام: قریش همگى نزد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله آمدند و درخواست کردند که حضرت مرده‏هایشان را زنده کند، آن حضرت، علیّ بن ابى طالب علیه السّلام را همراه آنان فرستادند و فرمودند: «به قبرستان برو و با صداى بلند افرادى را که اینها درخواست زنده شدن آنان را دارند، صدا بزن و تک تک نام آنان را ببر و بگو: محمّد، رسول خدا مى‏گوید: به اذن خدا برخیزید! و امیر مؤمنان نیز آنان را ندا کرد همه برخاسته، خاک‏هاى سر خود را مى‏تکاندند». قرشیان نیز از آنان درباره امورشان سؤال مى‏کردند و در ضمن می­گفتند: محمّد پیامبر شده است، مرده­های زنده شده نیز گفتند: اى کاش، ما او را درک کرده و به او ایمان مى‏آوردیم. و پیامبر هم، افراد نابینا یا مبتلا به بیمارى پیسى، و دیوانه­ها را شفا داده است، و با حیوانات، پرندگان، جنّ و شیاطین صحبت کرده ، ولى او را خدا نمى‏دانیم، و در عین حال منکر فضائل این دسته از پیامبران هم نیستیم. شما که عیسى را خدا مى‏دانید، باید الیسع و حزقیل را نیز خدا بدانید؟! چون آنان نیز مثل عیسى بن مریم علیهما السلام مرده زنده مى‏کرده‏اند، و نیز معجزات دیگر او را هم انجام میدادند؛ و همچنین عدّه‏اى از بنى اسرائیل که تعدادشان به هزاران نفر مى‏رسید، از ترس طاعون از شهر خود خارج شدند ولى خداوند جان آنان را در یک لحظه گرفت، اهل آن شهر، اطراف آنان حصارى کشیدند و آن مرده­ها را به همان حال رها کردند تا استخوانهایشان پوسید، پیامبرى از پیامبران بنى اسرائیل از آنجا گذر مى‏کرد، از کثرت استخوانهاى پوسیده تعجّب کرد، خداوند عزّ و جلّ به او وحى نمود که: آیا دوست دارى آنان را برایت زنده کنم تا آنان را انذار کرده و دین خود را تبلیغ کنى؟ گفت: بله، خداوند وحى فرمود که: آنان را صدا بزن! آن پیغمبر نیز چنین ندا کرد: اى استخوانهاى پوسیده! به اذن خدا برخیزید! همگى زنده شدند و در حالى که خاک‏ها را از سر خود می­ریختند، برخاستند؛ و همچنین ابراهیم خلیل الرّحمن علیه السّلام آن زمان که پرندگان را گرفت و تکّه تکّه نمود و هر تکّه را بر کوهى نهاد و آنها را فراخواند، آنها زنده شدند و به سوى او حرکت کردند.
و نیز موسى بن عِمران علیه السّلام و هفتاد نفر همراهش که از بین بنى اسرائیل انتخاب کرده بود و همراه او به کوه رفتند، گفتند: تو خدا را دیده‏اى، پس او را به ما نیز نشان بده، حضرت گفت: من او را ندیده‏ام، ولى آنان اصرار کرده گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» یعنی ما سخنان تو را تصدیق نمى‏کنیم مگر اینکه بالعیان و آشکار خدا را ببینیم، در نتیجه صاعقه‏اى آنان را سوزاند و نابود ساخت.
و موسى تنها ماند و به خدا عرضه داشت: خدایا! من هفتاد نفر از بنى اسرائیل را انتخاب کردم و بهمراه خود آوردم، و حالا تنها برمی­گردم، چگونه قومم سخنان مرا در مورد این واقعه بپذیرند؟ «فَلَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیّایَ أَفَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا؟» یعنی اگر مى‏خواستى، هم من و هم آنان را قبلاً هلاک می­کردی، آیا ما را بخاطر کارِ سفیهان هلاک می­سازى؟ ؛ خداوند نیز آنان را بعد از مرگشان زنده نمود. هیچ یک از مواردى را که برایت گفتم نمى‏توانى ردّ کنى، زیرا همگى، مضمون آیاتى از تورات، انجیل، زبور و قرآنست، اگر هر کس که مرده زنده مى‏کند و نابینایان و مبتلایان به پیسى و دیوانگان را شفا مى‏دهد، خدا باشد، پس اینها را هم باید خدا بدانی؟ حال، چه مى‏گوئى؟
جاثَلیق: حرف، حرف شماست و خدایی جز اللَّه نیست.
امام: ای رأس الجالوت، تو را به ده آیه‏اى که بر موسى بن عِمران علیه السلام نازل شد، قسم میدهم که آیا خبر محمّد و امّتش در تورات، موجود هست؟ :«آن زمان که امّت آخر، پیروان آن شتر سوار، بیایند، و خداوند را بسیار بسیار تسبیح گویند، تسبیحى جدید در معبدهائى نو، در آن زمان، بنى اسرائیل باید به سوى آنان و به سوى پادشاهشان روان شوند تا قلوبشان آرامش یابد، زیرا آنان شمشیرهائى بدست دارند که به وسیله آن شمشیرها از کفّار در گوشه و کنار زمین انتقام مى‏گیرند» آیا این مطلب، همین گونه در تورات مکتوب نیست؟
رأس الجالوت: بله، ما آن را همین گونه داریم.
امام: ای جاثَلیق، با کتاب شَعْیا در چه حدى آشنا هستى؟
جاثَلیق: آن را حرف به حرف بلد هستم.
امام: آیا هر دو قبول دارید که این مطلب از گفته‏هاى اوست: «اى مردم! من تصویر آن شخص سوار بر درازگوش را دیدم در حالى که لباسهائى از نور بر تن داشت و آن شخس سوار بر شتر دیدم که نورش همچون نور ماه بوده است»؟
رأس الجالوت: بله، شعیا چنین چیزى گفته است.
جاثَلیق: بله، شیعیان فته است.
امام: ای نصرانی آیا با این گفته عیسى علیه السّلام در انجیل آشنایی ؟ «من به سوى خداى شما و خداى خودم خواهم رفت، و فارْقِلیطا خواهد آمد و اوست که به نفع من و به حقّ شهادت خواهد داد همان طور که من براى او شهادت دادم، و اوست که همه چیز را براى شما تفسیر خواهد کرد، و اوست که رسوائى‏هاى امّت‏ها را آشکار خواهد کرد، و اوست که ستون خیمه کفر را خواهد شکست»
 جاثَلیق: هر چه از انجیل بخوانى آنرا قبول داریم.
امام: آیا این مطلب در انجیل وجود دارد؟
جاثَلیق: بله.
امام: ای جاثَلیق، آن زمان که انجیل اوّل را گم کردید، آنرا پیش کی پیدا کردید و چه کسى این انجیل را براى شما وضع نمود؟
جاثَلیق: ما فقط یک روز انجیل را گم کردیم و بعد، آنرا تر و تازه پیدا کردیم، یوحَنّا و مَتّا، آنرا برایمان‏ پیدا کردند.
امام: چقدر نسبت به قصّه این انجیل و علماء آن بى‏اطّلاع هستى! اگر این مطلب همان طور باشد که مى‏گویى، پس چرا درباره­ی انجیل دچار اختلاف شدید؟ این اختلاف در همین انجیلى است که امروز در دست دارید، اگر مثل روز اوّل بود، در آن اختلاف نمى‏کردید، ولى من موضوع را برایت روشن مى‏کنم، آن موقع که انجیل اوّل گم شد، مسیحى‏ها نزد علمای خود جمع شدند و گفتند: عیسى بن مریم که کشته شده، انجیل را هم که گم کرده‏ایم، شما علما پیشِ خود چی دارید؟ أَلوقا و مَرْقابوس گفتند: ما انجیل را از حفظیم و در هر روز یکشنبه یک سِفْر از آن را براى شما می­آوریم، ناراحت نباشید و کنیسه‏ها را خالى نکنید، و هر یکشنبه، یک سِفْر از آن را براى شما می­خوانیم تا تمام انجیل جمع شود، سپس أَلوقا، مَرْقابوس، یوحنّا و مَتّا نشستند و این انجیل را پس از گم شدن انجیل اوّل براى شما نوشتند، و این چهار نفر شاگردِ شاگردانِ نخستین بودند، آیا این مطلب را مى‏دانستى؟
جاثَلیق: این مطلب را تا به حال نمى‏دانستم، و از برکت آگاهى شما به انجیل، امروز برایم روشن شد، و مطالب دیگرى را که می­دانستید از شما شنیدم، قلبم گواهى مى‏دهد که آنها حقّ است، از سخنان شما بهره بردم.
امام: به نظر تو، شهادت اینها چگونه است؟
جاثَلیق: کاملاً قابل قبول است، اینها علمای انجیل هستند و هر چه را تأیید کنند و به آن شهادت دهند حقّ است.
نَوفَلى: حضرت به مأمون و اهل بیتش و حاضرین فرمودند.
امام: شما شاهد باشید.
مأمون: شاهدیم.
حاضرین: شاهدیم.
امام: ای جاثَلیق، تو را به حقّ پسر و مادرش قسم مى‏دهم، آیا مى‏دانى که مَتّا گفته است: مسیح، فرزند داود بن إبراهیم بن إسحاق بن یعقوب بن یَهوذ بن خَضْرُون است و مَرْقابوس درباره اصل و نسب عیسى بن مریم علیهما السّلام گفته است: او کلمه­ی خداست که خداوند او را در جسد انسانى قرار داد و به صورت انسان در آمد، و ألوقا گفته است: عیسى بن مریم علیهما السّلام و مادرش انسانهایى بودند از خون و گوشت که روحُ الْقُدُس در آنان حلول کرد، و همچنین قبول دارى که از جمله شهادت های عیسى درباره خودش، اینست که گفته: «اى حواریّون! براستى و صداقت برایتان مى‏گویم: هیچ کس به آسمان نخواهد رفت جز آنکه از آن فرود آمده بغیر از آن شتر سوار، خاتم الأنبیاء، که او به آسمان صعود مى‏کند و فرود مى‏آید»، نظرت درباره­ی این سخن چیست؟
جاثَلیق: این سخن عیسى است و ما آنرا انکار نمى‏کنیم.
امام: نظرت درباره ی شهادت ألوقا و مَرْقابوس و متّا، درباره عیسى و نسب او چیست؟
جاثَلیق: به عیسى افترا زده‏اند.
 امام: ای مردم ، آیا همین الان پاکى و صداقت آنان را تأیید نکرد و نگفت آنان علمای انجیل هستند و گفتارشان حقّ است؟!
جاثَلیق: اى دانشمند مسلمین، دوست دارم درباره­ی این چهار نفر معافم کنی.
امام: باشد، تو را معاف کردیم، حال هر چه مى‏خواهى بپرس، ای نصرانی.
جاثَلیق: بهتر است شخص دیگرى سؤال کند، به حقّ مسیح قسم، فکر نمی­کردم در بین علمای مسلمین کسى مثل شما وجود داشته باشد.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان