ریّان بن صلت: حضرت رضا علیه السّلام به مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّهاى از علماى عراق و خراسان حضور داشتند.
عصراسلام: مأمون: معنى این آیه را برایم بگوئید «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» یعنی سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانى از بندگانمان که آنان را برگزیده بودیم دادیم.
چند تن از علماء: مرادِ خداوند تمامى امّت است.
مأمون: یا ابا الحسن نظر شما چیست؟
امام: با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من، مرادِ خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.
مأمون: چطور نظر خداوند فقطّ عترت بوده، نه امّت؟
امام: زیرا اگر منظور تمام امّت باشد، همگى آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند مى فرماید «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» یعنی بعضى از آنان به خود ستم مى کنند و بعضى میانه رو هستند و بعضى دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدمند و از دیگران سبقت مى گیرند، اینست فضل بزرگ. پس همه را اهل بهشت قرار داده و فرموده «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فِیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ» یعنی بهشتهاى دائمى که به آن وارد می شوند و دست بندهاى طلا به آنان مى دهند. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است نه دیگران.
مأمون: عترت طاهره چه کسانى هستند؟
امام: همان کسانى که خداوند آنان را در کتابش این گونه وصف نموده «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» یعنی خداوند فقط مى خواهد پلیدى را از شما اهل بیت دور کرده، شما را پاک و مطهّر نماید و آنان همان کسانى هستند که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله درباره شان فرموده «إنّی مخلّف فیکم الثّقلین کتاب اللَّه و عترتی اهل بیتی الا و إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما، ایّها النّاس لا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم» یعنی من دو چیز گرانبها را که کتاب خدا و عترتم یعنى اهل بیتم را در میان شما باقى مى گذارم، آن دو از یک دیگر جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند، ببینید بعد من در مورد آن دو چه مى کنید؟ اى مردم به آنان چیزى نیاموزید زیرا آنان از شما دانشمندترند.
چند تن از علماء: اى ابا الحسن آیا عترت همان آل است، یا شامل افراد دیگرى مى گردد؟
امام: آنان همان آل هستند.
چند تن از علماء: از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روایت شده است که فرمودند امّت من آل من هستند، و این حدیث را صحابه به سند مستفیض و غیر قابل انکارى نقل کرده اند که آل محمّد صلى اللَّه علیه و آله امّت اویند.
امام: بگوئید ببینم آیا صدقه یعنی زکات واجب بر آل حرام است؟
چند تن از علماء: بله.
امام: آیا صدقه بر امّت حرام است؟
چند تن از علماء: خیر.
امام: این فرق بین آل و امّت است، آخر شما را کجا مى برند؟ آیا از قرآن روىگردان شده اید؟ یا از حدّ تجاوز نموده اید؟ آیا نمى دانید که مسأله وراثت و طهارت در مورد برگزیدگان هدایت یافته است نه دیگران؟!
چند تن از علماء: از کجا این مطلب را مىفرمائید یا ابا الحسن؟
امام: از این آیه «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» یعنی نوح و ابراهیم را فرستادیم و در نسل آن دو نبوّت و کتاب را قرار دادیم، بعضى از آنان هدایت یافته اند و بیشترشان فاسقند. در نتیجه وراثت پیامبرى و کتاب، مختصّ به هدایت یافتگان است نه فاسقین، آیا نمى دانید وقتى نوح از پروردگارش درخواست کرد و گفت «رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ» یعنی خدایا پسرم جزوِ خانواده ی من است و وعده ی تو نیز حقّ است و تو بهترین حاکمانی؛ و این بدین جهت بود که خداوند عز و جل به او وعده داده بود که او و خانواده اش را نجات دهد، و خداوند در جواب فرمود: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ» یعنی اى نوح! او از خانواده ی تو نیست، زیرا کار او کاریست ناشایست، پس چیزى را که نمى دانى از من درخواست نکن، تو را نصیحت مى کنم که از جمله نادانان نباشى.
مأمون: آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برترى داده است؟
امام: خداوند عز و جل، فضل عترت را بر سایر مردم در کتابش شرح داده است.
مأمون: در کجاى قرآن؟
امام: در این آیه «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» یعنی خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید، آنان نسلى هستند که از یکدیگر مى باشند، و خداوند شنوا و داناست؛ و در جاى دیگر مى فرماید «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» یعنی آیا مردم به خاطر فضیلتى که خداوند به آنان داده است، حسد مى ورزند؟ ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان پادشاهىِ بزرگ عطا نمودیم، سپس بعد از این آیه خطاب را به سایر مؤمنین متوجّه نموده مى فرماید «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» یعنی اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و اولى الأمر اطاعت نمایید به ابن معنا که همان کسانی که آنان را با کتاب و حکمت قرین کرده و بخاطر آن دو، مورد حسادت واقع شده اند، و منظور از آیه شریفه «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ» اطاعت از برگزیدگان و پاکان است، و پادشاهى در این آیه، همان اطاعت از ایشان است.
چند تن از علماء: بفرمایید آیا خداوند برگزیدن را در کتاب خویش تفسیر نموده است؟
امام: برگزیدن را در ظاهر قرآن در دوازده موضع تفسیر فرموده است و این غیر از مواردى است که در باطن و تأویل قرآن آمده است. مورد اوّل آیه شریفه: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ و رَهْطِکَ الْمُخْلِصین» یعنی فامیل نزدیک خود و خویشان مخلص خود را انذار کن؛ این آیه در قرائت ابیّ بن کعب به این گونه بوده است و در مصحف عبداللَّه بن مسعود نیز موجود بوده است، و این مقامى است رفیع و فضلى است عظیم و شرافتى است بلند مرتبه، آنگاه که خداوند عزّ و جلّ با این کلام، آل را مورد نظر قرار داد و براى رسول خدا ذکر فرمود؛ این اوّل. آیه ی دوم در معنى برگزیدن «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ یعنی خداوند مىخواهد رجس و پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملا پاک و مطهّر نماید، و این فضلى است که هیچ کس از آن بى اطّلاع نیست و آن را انکار نمى کند مگر معاند گمراه، زیرا فضلى بالاتر از طهارت متصوّر نیست؛ این دوم. آیه ی سوم: وقتى خداوند پاکان خلق خود را جدا نمود، و در آیه ی مباهله پیامبرش را امر فرمود که به همراه آنان اقدام به مباهله کند و فرمود: اى محمّد! «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ» یعنی بعد از اینکه حقّ را دانستى، هر که در این مورد با تو به بحث برخاست، به او بگو: بیائید پسران خودمان و پسران خودتان، و زنان خودمان و زنان خودتان و نیز خودمان و خودتان را فرا خوانیم سپس دست به دعا برداریم و نفرین خدا را براى دروغگویان طلب کنیم، بعد از این دستور الهى، حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله، علىّ، حسن، حسین و فاطمه صلوات اللَّه علیهم را بیرون آورده، آنها را با خود همراه ساخت، آیا مىدانید معناى این عبارت چیست: «خودمان و خودتان»؟
چند تن از علماء: حضرت رسول خودش را در نظر داشته است.
امام: اشتباه مى کنید، منظور آن جناب، علىّ بن ابى طالب علیه السّلام بوده است و دلیل بر این مطلب جمله اى است از رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله که فرمودند «این بِنو وَلیعَه دست از این کارها بر مى دارند یا مردى همانند خودم را به سوى آنان روان مىکنم»، که منظور آن جناب، علىّ بن ابى طالب بوده است، و مراد از «ابناء» در آیه، حسن و حسین علیهما السّلام است و مراد از «نساء» فاطمه علیها السّلام. این، ویژگى و خصوصیّتى است که هیچ کس در آن بر ایشان مقدّم نیست و فضیلتى است که هیچ بشرى در آن فضیلت به آنان نمى رسد، و شرفى است که احدى از مردم در آن شرف از آنان نمى تواند سبقت گیرد، زیرا نفس علىّ علیه السّلام را همانند نفس خود قرار داده است، این سوم و امّا آیه چهارم پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله همه مردم بجز عترت خود را از مسجد خارج نمود، به گونه اى که مردم و حتّى عبّاس عموى پیامبر در این موضوع زبان به اعتراض گشوده گفتند: علىّ را باقى گذارده، ما را خارج کردى! حضرت فرمودند: من نیستم که او را باقى گذارده و شما را خارج کرده ام، بلکه خداوند عز و جل چنین کرده است و این مطلب، این فرمایش پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله را که به علىّ علیه السّلام فرمود: «اى علىّ نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسى است» روشن مى کند.
چند تن از علماء: این موضوع در کجاى قرآن است؟
امام: در این باره برایتان از قرآن شاهد مى آورم و بر شما مى خوانم. خدا می فرماید «وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً» یعنی و به موسى و برادرش وحى کردیم که براى قوم خود در مصر، خانه هایى برگزینید و خانه هاى خود را قبله قرار دهید، در این آیه، نسبت هارون به موسى و نیز نسبت علىّ علیه السّلام به رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله مشخّص شده است، و اضافه بر این، در این فرمایش حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله که فرمود «این مسجد براى هیچ جنبى جز محمّد و آل او حلال نیست» دلیلى روشن و آشکار است.
چند تن از علماء: یا ابا الحسن! این شرح و بیان در جایى دیگر غیر از شما اهل بیت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله، یافت نمى شود.
امام: کیست که این موقعیّت ما را انکار کند؟! حال آنکه حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله مى فرماید «من شهر علم هستم و علىّ درب آن شهر و هر کس بخواهد وارد شهر شود باید از درب آن وارد گردد» و در آنچه شرح و توضیح دادیم، نمونه هایى از فضل، شرف، برترى، برگزیدن الهى و طهارت و پاکیزگى هست که کسى جز افراد معاند آنرا انکار نمى کند و خدا را بر این منزلت سپاس مى گویم. این چهارم. آیه پنجم، آیه شریفه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» یعنی حقّ خویشاوند را بده، این آیه دلالت دارد بر خصوصیّتى که خداوند عزیز جبّار آنان را به آن اختصاص داده و بر سایر امّت برگزیده است، هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمود فاطمه را نزد من فرا خوانید، فاطمه را فرا خواندند، حضرت فرمود اى فاطمه! و حضرت فاطمه عرض کرد: بله یا رسول اللَّه! حضرت فرمود این فدک از جمله غنائمى است که بدون جنگ بدست آمده است و لذا طبق حکم خدا، مال من است و سایرین در آن سهمى ندارند و خداوند مرا امر فرمود، آن را به تو ببخشم، آنرا بگیر، مالِ تو و فرزندان تو است. و این هم پنجم. آیه ششم، آیه شریفه: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» یعنی بگو به خاطر رسالت اجرى از شما نمى خواهم مگر دوستى خویشاوندان، این خصوصیتى است خاصّ پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله تا روز قیامت و نیز خصوصیّتى است خاصّ آل پیامبر و نه دیگران، زیرا خداوند متعال در قرآن، از نوح علیه السّلام نقل فرموده که «یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا إِنْ أَجرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ» یعنی اى مردم به خاطر این رسالت و پیامبرى مالى از شما نمى خواهم، اجرِ من با خداست و من مؤمنین را از خود طرد نمى کنم، آنها پروردگار خود را ملاقات خواهند کرد و در نظر من شما مردمى هستید نابخرد، و خداوند از هود نیز نقل نموده است که او چنین گفت: «یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ» یعنی بگو به خاطر رسالت اجرى از شما نمى خواهم اجر من با کسى است که مرا آفریده، آیا فکر نمى کنید؟ ولى خداوند به پیامبرش محمّد صلى اللَّه علیه و آله مى فرماید بگو: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» یعنی براى پیامبرى خود از شما اجرى نمى خواهم جز دوستى خویشاوندان، و خداوند مودّتِ آنان را واجب نفرمود مگر به این خاطر که دانست آنان هیچ گاه از دین برنمی گردند و به سوى گمراهى نخواهند رفت.
نکته دیگر اینکه چه بسا انسان شخصى را دوست بدارد ولى بعضى از خانواده اش دشمن او باشد، و لذا قلب انسان تماماً نمى تواند او را خالصانه دوست بدارد، و خداوند دوست دارد در دل رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله نسبت به مؤمنین چیزى نباشد، لذا دوستى خویشان و نزدیکان رسول اللَّه را بر آنان واجب کرده است و هر کس که به این دستور، عمل کند و حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله و اهل بیت آن حضرت را دوست بدارد، رسول خدا نمى تواند از او بدش بیاید، و هر کس این دستور را ترک کند و به آن عمل ننماید و اهل بیت را دوست نداشته باشد بر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله واجب است که او را دوست نداشته باشد، زیرا چنین شخصى یکى از واجبات الهى را ترک کرده است، حال چه فضل و شرفى بر این فضیلت تقدّم دارد یا با آن برابرى مى کند؟ خداوند آیه ی «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» را نازل فرمود و پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله در بین اصحاب خود برخاست و حمد و ثناى الهى گفته، فرمود: اى مردم! خداوند براى من چیزى را بر شما واجب کرده است، آیا آن را انجام مى دهید؟ کسى جوابش نداد، حضرت فرمود: اى مردم! آن، طلا و نقره و خوردنى و نوشیدنى نیست، گفتند: خوب، حالا بگو آن چیست؟
حضرت هم آیه را برایشان تلاوت فرمود، آنان گفتند: این مطلب را مى پذیریم، ولى بیشترشان به وعده خود عمل نکردند؛ و خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نفرمود جز آنکه به او وحى کرد که از مردم اجر و مزد طلب نکند، زیرا خداوند پاداش انبیاء را تمام و کمال خواهد داد، و امّا محمّد صلى اللَّه علیه و آله، اطاعتش و دوستى خویشاوندان نزدیکش را بر امّت واجب فرموده است، و به او دستور داده که اجر و مزد خود را، در حقّ خاندانش قرار دهد تا مردم آن اجر را به خاندان پیامبر اداء نمایند، و این کار فقطّ با شناخت فضل آنان که خداوند براى ایشان مقرّر و واجب گردانده، امکان دارد، زیرا مودّت و دوستى به اندازه ی شناخت و معرفت فضائل است و آنگاه که خداوند این محبّت را واجب فرمود، از آنجا که وجوب اطاعت سنگین است، این امر نیز بر مردم سنگین آمد، و بعضى از مردم که خداوند، پیمانِ وفادارى از آنان گرفته بود در عهد خود پایدار ماندند و اهل نفاق و به دورى از حقّ ، به عناد و لجبازى پرداختند و در این مورد کافر گشتند و آنرا از حدّ و حدودى که خداوند معیّن فرموده بود، کنار زده و گفتند: منظور از خویشان تمام عربها و اهل دعوت حضرت هستند، ولى در هر حال، آنچه مسلّم است این است که دوستى درباره خویشان واجب است، پس هرچه نزدیکى و قرابت بیشتر باشد، اولویّت بیشترى براى دوستى وجود دارد، و هر چه نسبت اشخاص به پیامبر نزدیکتر باشد، دوستى، به همان مقدار بیشتر است، ولى با پیغمبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در مورد علاقه و مهربانى اش نسبت به خاندانش و منّتى که خداوند بر امّتش نهاده که زبان از شکر آن عاجز است، به انصاف رفتار نکردند و آن را در حقّ فرزندان و خاندان پیامبر انجام ندادند، و موقعیّتِ آنان را در بین خود همانند چشم در سر ندانستند، که این کار در واقع رعایت حال رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و نشانه محبّت به او بود، چگونه! و حال آنکه قرآن در این باره سخن مى گوید و به آن دعوت مى نماید و اخبار و روایات درباره اینکه آنان اهل مودّت مى باشند و همان کسانى هستند که خداوند مودّت آنان را واجب فرموده، و در آن مورد وعده پاداش داده است، مسلّم و قطعى است، ولى کسى به وعده اى که در این مورد داده عمل نکرد، کسى این مودّت را با حال اخلاص و ایمان ارائه نمى کند مگر اینکه مستوجب بهشت خواهد بود، زیرا خداوند در این آیه چنین مى فرماید «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ * ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» یعنی آنان که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند در بهشتهاى سرسبز و خرّم هستند آنچه بخواهند نزد پروردگار خویش خواهند داشت، اینست فضل بزرگ، این همان چیزى است که خداوند بندگان خود را بدان بشارت داده، همان هایى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بگو در مقابل این رسالت اجر و پاداشى جز مودّت خویشاوندان از شما نمى خواهم؛ این آیه مفسّر و مبیّن است و پدرم از جدّم از پدرانش از حسین بن علىّ علیهم السّلام روایت فرمود که مهاجرین و انصار نزد حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله گرد آمدند و گفتند: یا رسول اللَّه! شما در مخارج خود و افرادى که به خدمت شما می رسند ممکن است به زحمت بیفتید، این اموال ما در اختیار شما باشد همچنان که جانمان در اختیار شماست و هر طور که مىخواهید در آن عمل کنید بدون هیچ مشکلى، هر چه مىخواهى ببخش و هر چه مى خواهى نزد خود نگه دار، خداوند جبرئیل امین را نزد او فرستاد و گفت: اى محمّد! «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» یعنى خویشانم را بعد از من دوست داشته باشید، همه خارج شدند و منافقان گفتند: پیشنهاد ما را به آن خاطر ردّ کرد که ما را به رعایت حال خویشانش بعد از خود ترغیب نماید، این چیزى است که محمّد در آن مجلس به دروغ و افتراء بیان داشت، و این سخن بزرگى بود که آنان بر زبان جارى کردند، سپس خداوند این آیه را نازل فرمود: «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ کَفى بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» یعنی آیا می گویند ساخته ی محمّد است، بگو اگر من، آن سخن را به دروغ و افتراء بیان کرده باشم، ضررش متوجّه خودِ من است و شما نمىتوانید در مقابل خداوند مرا حفظ کنید، او به آنچه درباره ی آن به بحث و سخن مى پردازید آگاه تر است، بین من و شما همان بس که خدا شاهد باشد، و او آمرزنده و مهربان است. پس پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله نیز آنان را احضار نموده، فرمود آیا اتّفاقى افتاده است؟ گفتند: بله یا رسول اللَّه! عدّهاى از ما سخن ناشایستى گفته اند که ما نیز خوشمان نیامد، در این موقع حضرت، آیه را برای آنان تلاوت فرموده، آنان سخت به گریه افتادند، و خداوند این آیه را نازل فرمود: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» یعنی اوست که از بندگانش توبه مى پذیرد و از بدى ها گذشت مى کند و آنچه را انجام مى دهید، مى داند؛ این ششم. و امّا آیه هفتم «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» یعنی خداوند و ملائکه اش بر پیامبر درود مى فرستند، اى کسانى که ایمان آورده اید، بر او درود فرستاده، سلام کنید. مردم گفتند: یا رسول اللَّه! نحوه سلام کردن بر شما را مى دانیم، ولى نحوه درود فرستادن بر شما را، بفرمایید چگونه است؟ فرمود: این چنین مى گویید: «اللّهمّ صلّ على محمّدٍ و آل محمّدٍ کَما صَلَّیْتَ عَلى ابراهیمَ و على آلِ ابراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ» یعنی خدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست همان طور که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادهاى، تو ستوده و بزرگ هستى. آیا در این مورد خلافی هست؟
همه علماء: نه.
مأمون: این مطلب از جمله ی مطالبى است که اختلافى در آن نیست و همه امّت بر آن اتّفاق دارند. ولى آیا آیه ی واضحترى از قرآن در مورد آل به یاد دارید؟
امام: بله، «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» یعنی یاسین، قسم به قرآن حکیم، تو از پیامبران هستى و در راه مستقیم قرار دارى؛ بگویید ببینم منظور از یاسین چیست؟
چند تن از علماء: یاسین، محمّد صلى اللَّه علیه و آله است و کسى در این باره شکّ ندارد.
امام: خداوند عز و جل به محمّد و آل محمّد از این جهت فضیلتى عنایت فرموده است که هیچ کس بکنهِ وصف آن نمی رسد مگر کسى که خوب در آن بیندیشد، زیرا خداوند عز و جل بر هیچ کس جز بر انبیاء خدا علیهم السّلام سلام نفرستاده است. خداوند می فرماید «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ» یعنی سلام و درود بر نوح باد در بین مردم، و نیز فرموده است «سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ» یعنی سلام و درود بر ابراهیم، و نیز مى فرماید «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» یعنی سلام و درود بر موسى و هارون، ولى نفرموده است، سلام بر آل نوح و نفرمود سلام بر آل ابراهیم و نفرمود سلام بر آل موسى و هارون، ولى فرموده است «سلام على آل یاسین» یعنی سلام بر آل یاسین یعنى آلِ محمّد علیهم السّلام.
مأمون: دانستم که شرح و بیان این نکته نیز نزد معدن نبوّت است؛
امام: این هفتمى؛ و امّا هشتم آیه شریفه ی «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى» یعنی بدانید هر منفعتى بدست آورید یک پنجم آن متعلّق است به خدا و رسول و خویشاوندان، و با این بیان، سهم خویشاوندان حضرت رسول را به سهم خود و به سهم رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله قرین ساخته است، این هم یک وجه تمایز بین آل و امّت، زیرا خداوند آنان را در مکانى جاى داده و مردم را در مکان دیگر، و براى آنان همان را پسندیده که براى خود پسندیده است و در آن مورد، آنان را برگزیده و انتخاب نموده است، اوّل از خود شروع نموده، سپس پیامبر را ذکر کرده و بعد از آن خویشاوندان را در هر آنچه با جنگ بدست آمده باشد یا بدون خونریزى و غیر آن، همان چیزهایى را که خداوند براى خود پسندیده براى آنان نیز پسندیده است و در این باره فرموده «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى» و این تأکیدى است مؤکّد و اثرى است که تا قیامت در کتاب خدا براى آنان باقى است، کتابى که ناطق است و «باطل از پیش رو و پشت سر در آن راه ندارد، از نزد خداوند حکیم و حمید نازل گشته است» و امّا قول خداوند که مى فرماید: «وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ»: هر گاه یتیم، یتیمی اش تمام شود، از حکم غنائم خارج مى شود و سهمى از آن نخواهد داشت و همچنین است مسکین، هر گاه فقر و فاقه اش منتفى گردد بهره اى از غنیمت نخواهد داشت و براى او حلال نیست که از آن چیزى برگیرد. ولى سهم «ذى القربى» تا قیامت برپا بوده، در حقّ آنان جارى است، چه غنى باشند چه فقیر، زیرا هیچ کس از خدا و رسولش صلى اللَّه علیه و آله غنىتر نیست و با این حال سهمى از غنیمت براى خود و رسولش صلى اللَّه علیه و آله در نظر گرفته است. پس آنچه براى خود و رسولش صلى اللَّه علیه و آله پسندیده، براى ایشان نیز پسندیده است. و همچنین است «فیء» که بدون خونریزى و جنگ بدست آمده، هر آنچه از آنرا براى خود و پیامبرش صلى اللَّه علیه و آله پسندیده، براى «ذى القربى» نیز پسندیده است، کما اینکه در غنیمت براى آنان سهم قرار داده است و از خود آغاز کرده و بعد رسولش را ذکر نموده و سپس آنان را و سهم آنان را به سهم خدا و سهم رسولش صلى اللَّه علیه و آله قرین کرده است و همچنین است در اطاعت، خداوند مى فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» یعنی اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و نیز پیامبر و اولى الأمر را اطاعت کنید یعنى أئمّه أهل البیت علیهم السّلام؛ خداوند در این آیه نیز از خود آغاز کرده، سپس رسول و آنگاه اهل بیت او را ذکر نموده است، و همچنین است آیه ولایت: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» یعنی ولىّ و سرپرست شما، فقطّ این اشخاص هستند: خدا، پیامبرش و آن مؤمنینى که در حال رکوع نماز زکات مى دهند، پس اطاعت آنان و اطاعت رسول اکرم را همراه و قرین اطاعت خود گرداند، همچنین ولایت آنان را همراه ولایت حضرت رسول و قرین اطاعت و ولایت خود نموده است، کما اینکه سهم آنان را همراه با سهم رسول اکرم از غنیمت و «فىء» با سهم خویش قرین گردانیده. پاک و منزّه است خدا، چه عظیم است نعمت او بر اهل این خانه! امّا چون قصه صدقه آمده، هم خود را منزّه دانسته و هم رسول اکرم و اهل بیتش را و می فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ» یعنی صدقات فقطّ متعلّق است به این افراد: فقراء، مساکین، کسانى که در امر جمع آورى صدقه و زکات کار مى کنند، آنان که با دادن پول به ایشان، به اسلام رو مى آورند یا در اسلام خود پایدارتر مى مانند، براى آزاد کردن بردگان، بدهکارانى که قادر به پرداخت دیون خود نیستند، در راه خدا و نیز کسانى که در راه یا سفر مانده اند و هزینه بازگشت به وطن خود را ندارند، خرج کردن زکات در این راهها، فریضه اى است از جانب خدا؛ آیا در بین این موارد، موردى هست که خود یا رسولش یا خویشان او را نام برده باشد؟ زیرا وقتى خود را از صدقه منزّه دانست و پیامبر و اهل بیتش را نیز منزّه دانست بلکه بر آنان حرام نموده، زیرا صدقه و زکات واجب بر محمّد و آل او علیهم السّلام حرام است، زکات در واقع چرکهاى دست مردم است و بر آنان حلال نیست، زیرا آنان از هر کثیف و پلیدى پاک شده اند و آنگاه که خداوند عزّ و جلّ آنان را پاک نمود و برگزید، براى آنان همان را پسندید که براى خود پسندید و همان چیز را بد دانست که براى خود بد دانست. این هشتم و امّا آیه نهم، ما همان «أَهْلَ الذِّکْر» هستیم که خداوند مى فرماید «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» یعنی پس اگر نمى دانید از اهل ذکر سؤال کنید، ما اهل ذکر هستیم، پس اگر نمى دانید، از ما سؤال کنید.
چند تن از علماء: مقصود خدا از اهل الذّکر، یهود و نصارى هستند.
امام: سبحان اللَّه! آیا چنین چیزى جایز است؟ در این صورت آنان ما را به دین خود دعوت خواهند کرد و خواهند گفت: آن دین، از اسلام بهتر است.
مأمون: آیا در این باره توضیحى دارید بر خلاف گفته علماء؟
امام: بله، «ذکر» رسول اللَّه است و ما نیز اهلِ او هستیم. این مطلب در قرآن در سوره طلاق کاملاً روشن است، آنجا که مى فرماید «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ» یعنی پس بترسید از خدا، اى عاقلان، اى کسانى که ایمان آورده اید، خداوند بر شما ذکر فرستاده، یعنى رسولى که آیات روشن الهى را بر شما تلاوت مى کند، پس ذکر، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله است و ما هم اهلِ او هستیم. این نهم؛ و امّا آیه دهم، آیه اى از سوره ی نساء است که مى فرماید «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ وَ أَخَواتُکُمْ» یعنی مادران، دختران و خواهران شما بر شما حرام شد، حال بگوئید آیا اگر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله، الآن در قید حیات بودند، دختر من و دختر پسرم و سایر دخترانى که از نسل من هستند صلاحیت ایشان را دارند ؟
چند تن از علماء: خیر.
امام: حال بگوئید آیا دخترانِ شما بر فرض اینکه رسول اللَّه، صلى اللَّه علیه و آله در قید حیات باشند بر ایشان حلالند؟
چند تن از علماء: بله.
امام: این خود دلیل است بر اینکه من از آلِ آن حضرت هستم و شما از آلِ او نیستید و اگر شما از آلِ او بودید، دخترانتان بر ایشان حرام بود همان طور که دختران من بر ایشان حرامند، چون من از آلِ او هستم و شما از امّتِ او هستید، این نیز فرقى دیگر بین آل و امّت، زیرا آل از اوست و اگر امّت از آل نباشد از او نیست. این دهم؛ و امّا آیه ی یازدهم: آیه اى است در سوره مؤمن که خداوند از قول مردى مؤمن از آل فرعون نقل مى فرماید «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ» یعنی مردى مؤمن از آل فرعون که ایمان خود را پنهان مى کرد، گفت: آیا مردى را بخاطر اینکه مى گوید ربِ من اللَّه است مى کشید؟ و حال آنکه دلائل روشنى از ناحیه پروردگارتان برایتان آورده است. این مرد پسر خاله فرعون بود و خداوند او را به فرعون منسوب نمود و نه به دین او، ما نیز چنین هستیم، زیرا ما به خاطر اینکه از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله متولد شده ایم از آلِ آن حضرت هستیم، و در دین با بقیّه مشترکیم، این فرق بین آل و امّت است، این یازدهم؛ و امّا آیه ی دوازدهم «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» یعنی خاندانت را به نماز امر کن و بر آن پایدارى نما، این ویژگى خاصّ ماست که ما را همراه امّت امر به اقامه نماز فرموده، سپس جداى از سایر امّت این ویژگى را به ما داده است که حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله بعد از نزول این آیه، به مدّت نه ماه هر روز در وقت نماز پنج نوبت، به در خانه علىّ و فاطمه علیهما السّلام مى آمدند و مى فرمودند: نماز، رحمت خداوند بر شما باد! و خداوند هیچ یک از اولاد انبیاء را به چنین کرامتى که ما را بدان گرامى داشته، اکرام نکرده است و تنها ما را از خاندان انبیاء مخصوص نموده.
مأمون و علماى حاضر در مجلس: خداوند به نیابت از این امّت، به شما اهل بیت جزاى خیر عنایت فرماید. ما در مطالبى که بر ما مشتبه مى شود، شرح و بیان را جز در نزد شما نمى یابیم.
رضوی