گرچه بحث پلورالیسم دینى با این نام و حساسیتى که امروز مطرح است، در زمان حیات استاد شهید مطهرى مطرح نبوده است، اما مسائلى از این قبیل که آیا فقط مسلمانان به بهشت خواهند رفت، از مسلمانان نیز آیا فقط مسلمانان شیعه راهى بهشت خواهند شد، یا اینکه پیروان سایر ادیان و مذاهب نیز به رستگارى خواهند رسید و از نعمات بهشتى بهرهمند خواهند شد، مطرح بوده است و امروز این مسائل تحت عنوان توجیه پلورالیسم دینى مطرح مىشود.
عصر اسلام:مرحوم مطهرى در کتاب عدل الهی، در یکى از فصول تحت عنوان «عمل خیر از غیر مسلمان» بحث مشروحى را آورده و به شیوهاى مستدل و روشن به سوالات فوق و نظایر آن پاسخ داده است. در این مجال به خلاصهاى از آن بحث پرداخته و اصل بحث را به عهده خوانندگان مىگذاریم.
-1 طرح بحث (10)
امروز این سوال در میان طبقات مختلف از جاهل و عالم، بىسواد و تحصیلکرده مطرح است که آیا کارهاى خیر افراد غیر مسلمان مقبول است یا نه؟ اگر مقبول است، پس چه فرق مىکند که انسان مسلمان باشد یا نباشد؟ و اگر مقبول نیست، این مسئله با عدل الهى چگونه سازگار است؟ عین این پرسش از نظر تشیع در دایره اسلام مىتواند مطرح شود. آیا اعمال ملل مسلمان شیعه مقبول درگاه الهى است یا نه؟ در فرض اول چه فرق مىکند که انسان مسلمان شیعه باشد یا مسلمان غیر شیعه؟ و در فرض دوم با عدل الهى چگونه سازگار است؟
در گذشته این بحث تنها در میان فلاسفه مطرح بود. آنان از این دیدگاه بحث مىکردند که اگر بنا شود همه مردمى که از دین خارجند اهل شقا و عذاب الهى باشند لازم مىآید که در نظام هستى غلبه با شر باشد، در حالى که از اصول قطعى و مسلم است که اصالت و غلبه براى سعادتها و خیرهاست.
-2 دینى جز اسلام پذیرفته نیست
دین حق در هر زمانى یکى بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروى کند. این اندیشه که اخیرا در میان برخى از مدعیان روشنفکر رایج شده است که مىگویند: همه ادیان آسمانى از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند اندیشه نادرستى است. درست است که پیامبران خدا همگى به سوى یک هدف و یک خدا دعوت کردهاند، ولى این سخن به این معنا نیست که در هر زمانى چندین دین حق وجود دارد و انسان مىتواند در هر زمانى هر دینى را که مىخواهد بپذیرد، بلکه معناى آن این است که انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق خصوصا خاتم و افضل آنان بودهاند و پیامبران لاحق مصدق پیامبران سابق بودهاند. پس لازمه ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانى تسلیم شریعت همان پیامبرى باشیم که دوره اوست و قهرا لازم است در دوره ختمیه به آخرین دستورهایى که از جانب خدا و بهوسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم و این لازمه اسلام، یعنى تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالتهاى فرستادگان اوست.
بسیارى از مردم زمان ما طرفدار این فکر شدهاند که براى انسان، کافى است که خدا را بپرستند و به یکى از ادیان آسمانى که از طرف خدا آمده است انتساب داشته باشند و دستورهاى آن را به کار بندند و در کل شکل دستورها چندان اهمیتى ندارد. ولى ما این ایده را باطل مىدانیم، قرآن کریم مىفرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دنیا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین» (آل عمران / 85) حقیقت تسلیم در هر زمانى شکلى داشته و در این زمان، شکل آن همان دین اسلام است و بس.
-3 دو طرز فکر متضاد
در این باره که اکر کسى بدون اینکه دین حق را بپذیرد، عمل نیکى انجام دهد که دین حق آن را نیک مىداند، آیا براى او در مقابل عمل مزبور اجر و پاداش هست یا نه، دو طرز تفکر وجود دارد:
الف) معمولا کسانى که داعیه روشنفکرى دارند با قاطعیت مىگویند، هیچ فرقى بین مسلمان و غیر مسلمان، بلکه موحد و غیر موحد نیست و هر کس عمل نیکى انجام دهد استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد. از طرفى براى خداوند چه فرقى مىکند که بندهاش او را بشناسد یا نشناسد، خداوند عمل نیک بندگان خود را نادیده نمىگیرد، هر چند با او رابطه آشنایى و دوستى نداشته باشد و به طریق اولى اگر بندهاى خدا را بشناسد و عمل نیک انجام دهد، ولى فرستادگان او را نشناسد و با آنها رابطه آشنایى و پیمان دوستى نداشته باشد خط بطلان روى عمل نیک او نمىکشد.
ب) در مقابل این عده کسان دیگرى تقریبا همه مردم را مستحق عذاب مىدانند و مىگویند مردم، یا مسلمانند یا غیر مسلمان، آنها که مسلمان نیستند، اهل دوزخند، مسلمانان نیز یا شیعهاند یا غیر شیعه، غیر شیعه که تقریبا سه چهارم مجموع مسلمانان را تشکیل مىدهند، به این جهت که شیعه نیستند اهل دوزخند. شیعیان نیز اکثریتشان تنها اسم تشیع را دارند و تنها اقلیتى از آنها به وظایف دینى خود عمل مىکنند، بنابراین اهل نجات بسیار اندکند.
-4 منطق قرآن کریم
در اینجا منطق سومى هست و آن منطق قرآن کریم است که با هر دو تفکر پیشین فرق دارد. نظر قرآن نه با اندیشه گزاف روشنفکر مآبان تطبیق دارد و نه با تنگ نظرى گروه دوم. نظر قرآن بر منطقى خاص استوار است که پس از وقوف به آن هر کس اعتراف مىکند که سخن صحیح در این زمینه جز آن نیست و این مطلب ایمان ما را به این کتاب شگفت و عظیم زیاد مىکند. اینک تبیین منطق قرآن در این باره:
الف) اقسام کفر
کفر بر دو نوع است: یکى کفر از روى لجبازى و عناد که «کفر جحود» نامیده مىشود و دیگرى کفر از روى جهالت و نادانى و آشنا نبودن به حقیقت. در مورد اول دلایل قطعى عقلى و نقل، گویاست که کافر، مستحق عقوبت است. ولى در مورد دوم، بایدگفت که اگر جهالت و نادانی، از روى تقصیرکارى شخصى نباشد، مورد عفو و بخشش پروردگار قرار مىگیرد. خداوند در این باره مىفرماید: «ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا» (اسراء/ 15)
اصولا تقابل میان اسلام و کفر تقابل سلب و ایجاب یا عدم و ملکه نیست، بلکه از قبیل تقابل تضاد است و کفر عبارت است از عناد و میل به پوشاندن حقیقت، نه مطلق انکار هر چند از روى عناد نباشد.
ب) حسن فعلى و حسن فاعلی
هر عمل دو جنبه دارد: یکى بعد مفید یا مضر بودن آن به حال دیگران در اجتماع بشرى و دیگرى بعد انتساب عمل به فاعل و انگیزههاى نفسانى و روحى او در انجام آن عمل. بعد اول اعمال بشر در دفتر تاریخ ثبت مىگردد و عمل مفید مورد ستایش افراد و عمل مضر مورد نکوهش آنها خواهد بود. ولى بعد فاعلى و انگیزهاى عمل در دفاتر علوى و ملکوتى خداوند ثبت و ضبط مىشود و در آنجا آنچه مهم است کیفیت است نه کمیت. ارزش انفاق امام على (ع) در حال رکوع به کمیت و ارزش مالى انگشتر او نبود- که از این نظر بسیار اندک بود- بلکه به لحاظ کیفیت آن بود.
بدین جهت است که قرآن اعمال کافران را پوچ و بىحقیقت دانسته است، زیرا اعمال آنها ظاهرى آراسته و فریبنده دارد ولى چون براى هدفهاى پست مادى فردى انجام شده، نه براى خدا، چهره ملکوتى ندارد.
درست است که براى خدا فرق نمىکند که انجام دهنده عمل خیر، خدا را بشناسد یا نشناسد، عمل را براى رضاى خدا انجام دهد یا براى مقصدى دیگر، اما براى خود شخص فرق مىکند. اگر خدا را نشناسد یک نوع سلوک روحى مىکند و اگر آشنا باشد، نوعى دیگر، اگر آشنا نباشد عملش حسن فعلى و تاریخى دارد و اگر آشنا باشد، علاوه بر حسن فعلى و تاریخی، حسن فاعلى و ملکوتى هم دارد. در صورت اول عملش بالا نمىرود و در صورت دوم بالا مىرود. کار مفید اجتماعی، آن گاه از نظر نظام روحى و تکامل معنوى مفید است که روح با انجام آن عمل، یک سیر معنوى کرده و از منزل خودخواهى و هواپرستى خارج شود و قدم به منزل اخلاص و صفا بگذارد.
از دیدگاه جهان بینى الهی، نیت، جان عمل است و همان طور که تن آدمى شریف است به جان آدمیت، شرافت عمل آدمى نیز بستگى به جان آن دارد. جان عمل، اخلاص است. قرآن کریم مىفرماید: «و ما امرو الا یعبدوا الله مخلصین له الدین» (بینه/ 5) شرط اینکه یک عمل وجه ملکوتى خوب پیدا کند، این است که با توجه به خدا و براى صعود به ملکوت خدا انجام گیرد. اگر کسى معتقد به قیامت نباشد و توجه به خدا نداشته باشد، عمل او وجه ملکوتى نخواهد داشت. پس اشتباه است که بپنداریم اعمال کسانى که ایمان به خدا و قیامت ندارند، به سوى خدا صعود مىنماید. محال است کسى به سوى ترکستان برود و به کعبه برسد.
ج) نقش ایمان به انبیا و اولیاى خدا در قبولى اعمال
دخالت ایمان به انبیا و اولیاى الهى از دو نظر است: یکى اینکه معرفت آنان برمىگردد به معرفت خدا یعنى در حقیقت شناخت خدا و شئون او بدون معرفت اولیاى خدا کامل نمىگردد. دیگر اینکه شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر است که بدون معرفت آنان، به دست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست. فرق بزرگ بین یک نفر مسلمان نیکوکار و یک نفر کافر نیکوکار این است که کافر نیکوکار از آن جهت که داراى برنامه صحیح و درست نیست، احتمال موفقیتش ناچیز است، زیرا تمام واجبات، محرمات، مکروهات و مستحبات جزء برنامه عمل صالح است و یک مسیحى متدین از مواهب عظیم این برنامه محروم است، زیرا ممنوعاتى را که نباید مرتکب شود، مرتکب مىشود. مثلا شراب مىنوشد. از عباداتى عظیم مانند نمازهاى پنجگانه و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا محروم مىماند. مانند کسى که بدون برنامه کشاورزى بذرى بپاشد، و بسان مریضى است که خودسرانه غذا و دوا مىخورد و تحت مراقبت کامل پزشک قرار ندارد. ممکن است غذاى مفید و دعواى شفابخش بخورد و ممکن است غذاى مضر و دواى کشنده بخورد، بدین جهت قرآن مىفرماید:
«فان اسلموا فقدا هتدوا» (آل عمران/ 20)
د) مستضعفان و مرجون لامرالله
قرآن کریم درباره برخى از کسانى که در دنیا به خود ستم کرده، راه شرک و معصیت را پیمودهاند، مىفرماید: وقتى پس از مرگ فرشتگان الهى از وضع حال آنان مىپرسند، آنان خود را مستضعفان روى زمین مىخوانند و بدین صورت از شرک گناه خود عذرخواهى مىکنند، ولى عدهاى از آنان که توان مهاجرت داشته و هجرت نکردهاند، مقصر شناخته مىشوند، ولى آنان که در عذرخواهى خود راستگو مىباشند، ممکن است مشمول عفو الهى قرار گیرند. (نساء/ 96-98)
چنان که در روایات زیادى وارد شده است، افرادى که به علتى قاصر ماندهاند مستضعف به شمار مىروند. و در آیه 106 سوره توبه افرادى به نام «مرجون لامرالله» شناخته شدهاند که خداوند یا آنان را عذاب خواهد کرد یا مورد رحمت خود قرار خواهد داد.
آنچه مجموعا استفاده مىشود این است که افرادى که به شکلى از شکلها قصور داشتهاند، نه تقصیر، خداوند آنها را عذاب نمىکند. از روایاتى که از ائمه طاهرین (ع) رسیده به دست مىآید که عامل شقاوت وعقوبت انسان یکى عناد و لجاجت در برابر حق است و دیگرى تقصیر در راه شناخت حق و عمل به آن. ولى افرادى که به واسطه قصور فهم و ادراک و یا به علل دیگرى در شرایطى به سر مىبرند که مصداق منکر یا مقصر در جستجوى حق به شمار نمىروند و در ردیف منکران و مخالفان نبوده، بلکه ازمستضعفین و مرجون لامرالله به شمار مىروند و بسیارى از مردم از این دستهاند.
هـ( خلاصه و نتیجه
-1 افرادى که به خدا و آخرت ایمان ندارند، طبعا هیچ عملى را به منظور بالا رفتن به سوى خدا انجام نمىدهند و چون به این منظور انجام نمىدهند، قهرا سیر و سلوکى از آن به سوى خدا و عالم آخرت صورت نمىگیرد. پس طبعا آنها به سوى خدا و ملکوت خدا بالا نمىروند، به بهشت نمىرسند، یعنى به مقصدى که به سوى آن نرفتهاند، به حکم آنکه نرفتهاند، نمىرسند.
-2 اعمال خیر افرادى که به خدا و قیامت ایمان ندارند و احیانا براى خدا شریک قائلند، موجب تخفیف و احیانا رفع عذاب آنها خواهد بود.
-3 افرادى که به خدا و آخرت ایمان دارند و اعمالى با انگیزه تقرب به خدا انجام مىدهند و در کار خود خلوص نیت دارند عمل آنها مقبول درگاه الهى است و استحقاق پاداش و بهشت مىیابند، اعم از آنکه مسلمان باشند یا غیر مسلمان.
-4 غیر از مسلمانانى که به خدا و آخرت ایمان دارند و عمل خیر به قصد تقرب به خدا انجام مىدهند، به موجب اینکه از نعمت اسلام بىبهرهاند، طبعا از مزایاى استفاده از برنامه الهى محروم مىمانند. از اعمال خیر آنها آن اندازه مقبول است که با برنامه الهى اسلام منطبق است. اما عبادات مجعوله که اساسى ندارد، طبعا نامقبول است و یک سلسله محرومیتها که از دست نارسى به برنامه کامل، ناشى مىشود، شامل حال آنها مىگردد.
-5 مسلمانان و سایر اهل توحید واقعى اگر مرتکب فسق و فجور شوند و به برنامه عملى الهى خیانت کنند مستحق عذابهاى الهى در برزخ و قیامت خواهند بود.
-6 آیات و روایاتى که دلالت مىکند خداوند، اعمال صالح نیک را قبول مىفرماید، تنها ناظر به حسن فعلى اعمال نیست. از نظر اسلام، عمل، آن گاه خیر و صالح محسوب مىگردد که از دو جهت حسن داشته باشد، جهت فعلى و جهت فاعلی.
-7 آیات و روایاتى که دلالت مىکند اعمال منکران نبوت یا امامت مقبول نیست، ناظر به آن است که آن انکارها از روى عناد و لجاج و تعصب نباشد، اما انکارهایى که صرفا عدم اعتراف است و منشا عدم اعتراف هم، قصور است، نه تقصیر، مورد نظر آیات و روایات نیست. این گونه افراد از نظر قرآن کریم، مستضعف و مرجون لامر الله به شمار مىروند.
پىنوشتها:
-1 هیک، جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، صفحه 283.
-2 هیک، جان، چگونه مىتوان تنوع ادیان را تبیین کرد.
-3 هیک، جان، فلسفه دین، صفحه 227 -229.
-4 سروش، عبدالکریم، صراطهاى مستقیم، کیان، صفحه 6.
-5 مجتهد شبستری، محمد، میزگرد پلورالیسم دینی، کیان 28، صفحه 4.
-6 فلسفه دین، صفحه245 .
-7 همان، صفحه 243 -245.
-8 صراطهاى مستقیم، صفحه 6-7 .
-9 مقدمه ابنخلدون، صفحه 463 -464 .
-10 مطهری، مرتضی، عدل الهی، چاپ هشتم، صفحه 398 .
منابع:
-1 کتاب نقد، پلورالیسم دینى و تکثرگرایی، شماره 4، پاییز 76.
-2 کالبدشکافى پلورالیسم دینی، ربانى گلپایگانی، علی
-3 صراطهاى مستقیم، سروش، عبدالکریم.
-4 فلسفه دین، هیک، جان، ترجمه بهرام راد.
-5 عدل الهی، مطهری، مرتضی، چاپ هشتم.
منبع : روزنامه رسالت