کد خبر: ۳۲۹۹۴
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۴-22 April 2023
از رودکی تا حافظ، عصر طلایی، از جامی تا آستانه‌ی انقلاب مشروط، عصر نقره و از مشروطه به بعد عصر برنز ادبیات ایران است.
تحلیلگران ادبیات روسیه نویسندگان سده‌ی نوزدهم روسیه را عصر طلایی، نوگرایان اوایل قرن بیستم را عصر نقره و نویسندگان نیمه‌ی دوم قرن بیستم روسیه را خالقان ادبیات عصر برنز می‌دانند.
چه چیزی این کیمیاگری وارونه را محقق می‌کند؟ 

بعید است روسیه معاصر در آینده‌ی نزدیک نویسندگان غول‌آسایی همچون داستایوفسکی، تولستوی و چخوف داشته باشد. به قول ولادیسلاو زوبوک نویسندگان و شاعران نیمه‌ی دوم قرن بیستم روسیه فرزندان ژیواگو هستند. به همین نسبت می‌توان گفت بعید است که ایران در آینده‌ی نزدیک بتواند شاعران غول‌آسایی همچون فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ داشته باشد. شاعران نیمه دوم قرن بیستم فرزندان نیما هستند یا فرخی یزدی؟ تاریخ روسیه همیشه شباهت‌هایی با تاریخ ایران داشته است. 

می‌گویند روسیه هرگز فیلسوف نداشته است اما نویسندگانی داشته که فیلسوفان جهان مدرن نمی‌توانستند آن‌ها را نادیده بگیرند. روسیه سرزمین داستایوفسکی و لنین است. ایران نیز هرگز فیلسوفان بزرگ نداشته است اما هر فیلسوف بزرگی که مولانا و حافظ را شناخته است نتوانسته به اندیشه‌شان بی‌توجه باشد. چنانکه هگل و نیچه مولوی و حافظ می‌خواندند.  ایران سرزمین حافظ و فرخی یزدی و عشقی است. به همین دلیل شاملو یک شاعر دورگه است. او نمی‌توانست حافظ خالص باشد.   

اگر قرار باشد نویسندگان و شاعران کار اندیشمندان اجتماعی را انجام دهند، ادبیات همه‌ی عصرها، «عصر برنز» خواهد بود. تفاوت داستایوفسکی با ماکسیم گورکی همان تفاوت حافظ با فرخی یزدی است. چه چیزی را حافظ و داستایوفسکی می‌دانستند که  ماکسیم گورکی و فرخی یزدی نمی‌دانستند؟ حافظ و داستایوفسکی به انسان و تاریخش فکر می‌کردند اما فرخی و ماکسیم گورکی به سیاست انسان به شکل جزئی. شاعر و نویسنده می‌تواند مبارز سیاسی باشد اما وقتی ادبیات خلق می‌کند باید به تمام انسان‌ها فکر کند. که می‌گوید حافظ و مولوی به سیاست جزئی بی‌توجه بوده‌‌اند؟ در مثنوی مولوی سکوت مرگ‌بار فراموشی انسان تاریخی نیست. 

دیوان شمس از انسان بما هو انسان می‌گوید همان کاری که فلسفه انجام می‌دهد اما به شیوه‌ای دیگر. قرار نیست شاعران همچون نسیم شمال یا فرخی و یزدی باشند تا مردم را علیه قدرت فاسد بشورانند این کار کار اجتماعیون و سیاسیون و مبارزان است. 

قرار نیست که شاعر کار روزنامه‌نگار مبارز را انجام دهد زیرا شعر وجودی ترین رفتار انسان است. بنابراین شاعر کسی است که بتواند اتفاقات اکنون را به طلا تبدیل کند. این همان کیمیاگریی است که حافظ و گوته و داستایوفسکی می‌دانستند. عصر داستایوفسکی یکی از بدترین عصرها بود همچنانکه عصر مولوی و سعدی از بدترین عصرها بود. ادبیات معاصر انسان شاعر را تنها به شاعر عصیان‌گر قدرت سیاسی تقلیل داد. آری شاعر عصیان‌گر است اما با ابدیت و انسان مطلق سر و کار دارد. 

هیچ یک از شاعران مشروطه، شاعران جاودان نشدند زیرا تنها به انسان عصر خویش فکر می‌کردند نه به مطلق انسان. آن‌ها راز جاودانگی معنا را نمی‌دانستند اگرچه جان خود را برای آرمان خود فدا کردند. سیاست ادبیات خلق جاودانگی و کشف انسان است نه خلق شعارهای سیاسی. شاملو عاصی، در میانه‌ی عمر به این  راز دست یافت. به همین دلیل شاملوی قطعنامه همان شاملوی ابراهیم در آتش نیست.
 
شاملوی ابراهیم در آتش با این که سیاسی‌ترین شاعر دهه‌‌های چهل و پنجاه است اما به رازی نزدیک است که فروغ و سپهری و رویایی به آن فکر می‌کردند.

سینا جهاندیده




@tabarshenasi_ketab
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان