اشاره: سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی بازنویسی دکتر سید جواد طباطبایی از کتاب تاریخ واپسین انقلاب ایران است که آنتوان دُو سِرسو بر اساس گزارشهای یوداش تادئوش کرزینسکی، از راهبان یسوعیای که در هنگام سقوط صفویه به دست محمود افغان ساکن اصفهان بود، تهیه و در سال ۱۷۲۸ یعنی شش سال پس از سرنگونی صفویان منتشر کرده است*.
این کتابِ کوچک و خوشخوان از جمله کتاب هایی است که همه کتابخوانان و به ویژه اهل سیاست باید آن را بخوانند و از روایت تاریخی/ تحلیلی آن درس ها بیاموزند و عبرت گیرند. فرازهایی کوتاه از کتاب
سقوط اصفهان، به پیوستِ متن کامل ترجمه قدیمیِ عبدالرزاق دنبلی از کتاب سفرنامه کروسینسکی به تصحیح دکتر مریم میراحمدی تقدیم همراهان یک حرف از هزاران می شود.
اراده شاه بر آن تعلق گرفته بود که عمارتهای او چیزی کم نداشته باشند، اما اهمیتی نمیداد که سپاه فاقد همه چیز باشد.
در زمان شاه عباس (عکس دوره شاه سلطان حسین) مجازات اعمال خلاف بزرگان، اعدام و در مورد عامه مردم، جریمهی مالی بود. زیرا جریمه مالی در مورد بزرگان به سبب توانگری آنان کارساز نیست، در حالی که مجازات اعدام نیز در مورد عامه مردم کارساز نمیتواند باشد.
فساد اداری و رشوهخواری از دربار سرچشمه میگرفت و در همه سطوح کشور جریان پیدا میکرد... داروغهها به جای محاکمه دزدان، از آنان جریمه میگرفتند و اگر برخی از آنان قادر به پرداخت جریمه نبودند، شبانه آنان را آزاد میکردند تا از راه دزدی، جریمه پرداخت کنند!
در کشورهایی که تاثیر دیانت و اخلاق بسیار اندک باشد، تنها ترس میتواند عامه مردم را در محدوده رعایت وظایف خود نگاه دارد. در آستانه یورش افغانان ترس نیز که یگانه عامل حفظ خانهی از پایبست ویران نظام خودکامه بود، از میان رفت.
پیش از بر تخت نشستن شاه سلطان حسین نیز تباهی در رفتارهای ایرانیان راه یافته بود اما وخامت وضع اقتصادی، سقوط اخلاقی بیسابقهای را بدنبال آورده بود... تنها ملاک تصدی شغل، پرداخت پول بود. همه امور دربار، دائرمدار اخاذی و رشوهخواری شد و رشوه جای صناعت و تجارت را گرفت.
کسی که با سکه ده شاهی میخوابید، اگر حاکم شهر، شب عوض میشد، فردا صبح صاحب تنها پنج شاهی بود.
کینه یا در بهترین حالت، نوعی وحشت نسبت به هرچیزی که به فرقه مخالف تعلق داشت، با شیر در جان کودکان وارد میشد.
اعلام مذهب رسمی که در آغاز و در دوره شکوفایی فرمانروایی صفویان در رویارویی با خلافت عثمانی، نقطه قوتی برای نظام حکومتی ایران به شمار میآمد، با چیره شدن ضعف بر ارکان قدرت به نقطه ضعفی جدی تبدیل شد.
وصیت میرویس افغان: اگر ایرانیان بخواهند به شما حمله کنند، به هر قیمتی با آنان صلح کنید اما اگر جرات و توان حمله به شما را پیدا نکردند،خود شما به آنان حمله کنید.
محمود در دو سال نخست با بهره گرفتن از بیحرکتی دربار، سرزمینهای هزارهنشین را که اهالی آن شیعی مذهب بودند تصرف کرد. اگرچه هزارهها به حکومت مرکزی تمایل داشتند، اما حکومت ایران روی خوشی به آنان نشان نداد و آنان به ناچار زیر فشار محمود افغان با او متحد شدند.
در زمان شاه سلطان حسین بر اثر سختگیری و تعصب شریعتمداران قشری، مدارای دینی که از زمان شاه عباس موجب شده بود تا معتقدان همه ادیان و مذاهب با صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند از میان رفت و مومنان بسیاری از ادیان و مذاهب در تنگنای نخوت رقیبان خود گرفتار شدند.
در ولایاتی که مومنانِ مذاهبی غیر از تشیع سکونت داشتند، آن شهرها آسانتر به تصرف افغانها در میآمد. در کرمان، زرتشتیان چنان مورد آزار و اذیت متولیان شریعت رسمی بودند که ورود افغانان را همچون پیام رهاییبخش تلقی کردند و محمود افغان به آسانی شهر را به تصرف خود در آورد.
بکارگیری ظرافتها در امور سیاسی وضع مشابهی با استعمال دارو در قلمرو پزشکی دارد. یعنی همیشه این خطر وجود دارد که بیش از نیاز بکار گرفته شود.
در هر شهر و روستا دودستگی حاکم بود و مردم آنها نمیتوانستند در برابر دشمن مشترک متحد شوند.
در شاه حسی، در بزرگان غیرتی، در مردم اعتمادی و در وزیران تدبیری باقی نمانده بود... بینظمی چنان عمومیت داشت که گویی همه بخشهای شاهنشاهی ایران در آستانه فروپاشی است.
سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی
ویراستار: آنتوان دُو سِرسو
نویسنده: یوداش تادئوش کرزینسکی
برگرداننده: سید جواد طباطبایی
ناشر: مؤسسهٔ نگاه معاصر، مینوی خرد.
سفرنامه کروسینسکی: یادداشت های کشیش لهستانی عصر صفوی، ترجمه عبدالرزاق دنبلی، با مقدمه و تصحیح دکتر مریم میراحمدی، تاریخ مقدمه: ۱۳۶۲.
یک حرف از هزاران
گزیده های ایران و جهان
@yekhezaran