کد خبر: ۳۲۹۷۸
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۷-11 April 2023
اگر معیار و میزان سنجش اندیشه‌ها را دقت علمی و انصاف و اعتدال در داوری و وضوح و تمایز در گفتار و روش مندی در تحقیق و اخلاق در نوشتار بدانیم دکتر حسین بشیریه هنوز یک استثناء است.
هشت ترجمه درخشان وبیست تالیف -تحقیق عالی ،اورا درصدر پژوهشگران معاصر جای می دهد .شش ترجمه او هنوز خواننده دارد:

۱- «شرح و نقدی برفلسفه اجتماعی وسیاسی هگل »اثر پلامناتز
۲- «ریشه‌های اجتماعی دیکتاتوری ودموکراسی »اثر برینگتون مور
۳- «نظریه‌های دولت» اثر اندرو وینست 
۴- «یورگن هابرماس: نقددرحوزه عمومی» اثر رابرت هولاب 
۵- «میشل فوکو: فراسوی ساختارگرایی وهرمنوتیک» اثر دریفوس، رابینو 
۶- «لویاتان» هابز 

شش کتاب دیگر ایشان نیز به خاطر اهمیتی که در معرفی گفتمان‌های سیاسی معاصر دارند هنوز محل گفت و گو هستند آن شش اثر درخشان عبارت اند از:

۱- «عقل درسیاست (سی وپنج گفتار درفلسفه ،جامعه شناسی وتوسعه سیاسی».
۲- «آموزش دانش سیاسی».
۳- «موانع توسعه سیاسی درایران».
۴- «جامعه شناسی سیاسی (نقش نیروهای اجتماعی درزندگی سیاسی ».
۵- «تاریخ اندیشه های سیاسی درقرن بیستم » (اندیشه های مارکسیستی ولیبرالیسم و محافظه کاری دوجلد).

اگر بشیریه هیچ اثردیگری نمی آفرید همین دوازده جلدمی توانست اورا به عنوان یک متفکر گفتمان ساز دهه هفتاد وهشتاد معرفی کند.

بشیریه هوشمندانه می دانست و می داند  که جامعه پرآشوب  ایران درهرمقطع زمانی به چه گفتمان وچه رویکردی نیاز دارد و اونیز مطابق با نیاز عصر وروح دوران ودغدغه شخصی خود دست به قلم می برد.برخلاف دیگر روشنفکران که متناسب با ظهور موج های متورم سیاسی، حرف می زدند وکتاب ترجمه می کردند وگاه با زبان یاجوج وماجوج نیز قلمفرسایی می کردند بشیریه هرگز مبهم و دو پهلو‌ نمی‌نوشت بلکه می کوشید با وضوح تمام اندیشه های سیاسی «هابز وهگل وهابرماس وفوکو »رابرای ما طرح کند.

سی وپنج مقاله بشیریه که درکتاب «عقل درسیاست »جمع آوری شده اند هنوز خواندنی و‌قابل استنادند .برخلاف رویه پاره ای از روشنفکران که گفتمان های کاذب ‌وجعلی را رواج می دادند و نهایتا بحرانی بربحران آگاهی نسل ما می افزودند او هیچ گاه در نوشتن ژست نمی گرفت.

بشیریه در کتاب کم حجم «احیای علوم سیاسی »به ما می گوید :سیاسیت ،علم علم‌هاست آن را نباید دست کم گرفت .کتاب «جامعه شناسی سیاسی »رابا تبیین اندیشه‌های مارکس آغاز می‌کند هم بعد هم با آرای ماکس وبر محدودیت آرای مارکس رابه ما نشان می دهد.

بشیریه مانند نئو لیبرال‌ها و سلطنت طلب‌های تنک مایه، کینه توزانه به مارکس و انگلس و لنین و مائو حمله نمی کند. وقتی به لیبرالیسم ونئولیبرالیسم می رسد باز به ما هشدار می دهد چراو چگونه اندیشه‌های هایک ونوزیک به بن بست رسیدند و چرا وچگونه دولت های رفاه با اندیشه های سوسیال -دموکراسی روی کار آمدند و چرا همین اندیشه هاهم عاقبت شکست خوردند و سرانجام جهان را گرفتار اندیشه های  راست افراطی ورویکردهای فاشیستی کردند.

بشیریه متفکری است گفتمان ساز.در دهه هفتاد وهشتاد همه جریان های سیاسی ایران ،نیم نگاهی هم  به او داشتند .با رفتن بشیریه ازایران خلای عظیمی در ایران به وجود آمد. همین خلاء باعث شد که شبه گفتمان ها وخرده گفتمان ها وضدگفتمان های پرهیاهو این خلاء را پرکنند.

بشیریه همان طور که گفتم درمیان پژوهشگران ما یک استثناست .وقتی او دست به قلم می برد ابتدا به تبارشناسی یک گفتمان می پردازد  و بعد هم گفتمان های مخالف و رقیب را طرح، تفسیر و نقد می‌کند.یکی از زیباترین مقالات بشیریه ،مقاله «جامعه شناسی مذهبی ماکس وبر و جایگاه اسلام در آن است‌» که در کتاب «عقل در سیاست» چاپ شده است.

بشیریه در این مقاله ضمن نقد آرای ماکس وبر می پذیرد که اسلام برخلاف بودیسم و هندوئیسم یک دین سیاسی است .به گفته وبر اسلام درآغاز به کمک جنگاوران و سلحشوران به منزله یک ایدئولوژی ظهور کرد. حتی توحید نیز در ابتدا چیزی نبود جز یک نوع جهت گیری طبقاتی فرودستان .بعدهاست که مساله ایمان ‌و کفر کلامی -فلسفی نیز به میان کشیده شد.

بشیریه به ما یک درس دیگر هم می دهد .او می گوید:ایران کشوری است با تاریخ  طولانی استبداد و جامعه مدنی ضعیف .در چنین جامعه ای  روند دموکراتیزسیون به راحتی صورت  نمی پذیرد. در چنین وضعیتی  هر نوع معرفتی -حتی معرفت دینی- اگر منطق گفت وگو را نپذیرد دوباره جامعه را گرفتار بن بست و نیز گرفتار چرخه معیوب «استبداد-هرج ومرج-استبداد» خواهد کرد.دین اسلام ذاتا یک دین سیاسی است .به  راحتی تسلیم  و به حوزه شخصی رانده نمی شود .راه حل چیست؟ گویا با تقویت جامعه مدنی است که اسلام  از عرصه حکومت خارج و   به عرصه عمومی رانده می شود.بشیریه متفکر عرصه عمومی است. حالا که نیست چقدر جامعه روشنفکری ما و عرصه عمومی ضعیف و نحیف ما به او وبه قدرت قلم او محتاج است.

بشیریه به گفتمان های فرعی ورویکردهای حاشیه ای کمتر می پردازد. او به تاثیر از فوکو درگیر این شخصیت و یا آن شخصیت نمی شود. مستقیم می رود سراغ گفتمان‌ها. او در کتاب حجیم «عقل درسیاست »می گوید :«جهان اجتماع وانسان، جهانی ذاتا بی شکل و بی معنی است و به وسیله گفتمان‌های مسلط درهرعصری معنا و شکل خاصی می‌گیرد و محدود و محصور می شود» (ص ۳۳۱).

بعد صراحتا می‌گوید: «گفتمان، محصول انسان نیست بلکه مولد اوست »(همان ص ۳۴۳).گفتمان ها به واسطه برخورد نیروها، عملکرد قدرت و استیلا تولید می شوند وتغییر می یابند. ممکن است پرسیده شود : آیا تکیه زیادبرگفتمان، موجب نفی سوژگی انسان ونیز نفی مسئولیت فردی او نمی شود؟

بشیریه درپاسخ می گوید: «تاریخ نقطه ثقلی ندارد آن چه به تاریخ نظم می دهد تاریخ نویسی و گفتمان تاریخی است به همین سان، مرکزیت و بنیاد درواقعیت اجتماعی دراشکال گوناگون، فرآورده گفتمان های گوناگون است» (همان ص ۳۴۵).اگر به همین دوسه جمله بسنده کنیم تمایز بشیریه نسبت به دیگر پژوهشگران حوزه سیاست آشکار می شود.پرداختن به شخصیت های تاریخی بدون التفات به گفتمان ها باعث سردرگمی پژوهشگر هم می شود. بشیریه گفتمان های سیاسی معاصر رابه چهارگروه تقسیم می کند :

۱-جامعه نیرومند -دولت ضعیف نمونه اش لیبرالیسم
۲-جامعه نیرومند-دولت نیرومند نمونه اش دولت رفاه
۳-جامعه ضعیف -دولت نیرومند نمونه اش فاشیسم
۴-جامعه نیرومند -دولت کوچک نمونه اش نئولیبرالیسم 

بشیریه ،درتبیین گفتمان ها به اپیستمه ها و هژمونی نیز توجه ویژه ای دارد .اپیستمه یا فرماسیون دانایی اصطلاح فوکویی است .هژمونی هم اصطلاح آنتونیو گرامشی است .اگر صرفا بردانایی تکیه کنیم احتمالا گرفتار ذهنیت گرایی فلسفی هم می شویم. پس باید به هژمونی وسلطه هم توجه کنیم .بشیریه درتحلیل رویدادها ی سیاسی ازیک فرضیه یا گفتمان خاص استفاده نمی کند .معمولا ترکیبی عمل می کند.گاه به مارکس اعتماد می کند وگاه به مارکس وبر.

بشیریه به هابز وهگل وهابرماس ومارکس و وبر توجه ویژه ای دارد .به ماکیاولی کمتر می پردازد .مبالغه ای که دیگران درباره «شهریار»ماکیاولی می کنند او نمی کند .بشیریه می داند که حوزه سیاست باحوز اخلاق تفاوت دارد .اما بی اخلاقی درسیاست رانیز نمی پذیرد .درکتاب کم حجم «احیای علوم سیاسی» کم وبیش تئوری افلاطون وارسطو رادرباره فضیلت وپیوند سیاست وفضیلت می پذیرد.

بشیریه مانند نئولیبرالها تفاوت ها وتمایزهای بشری راذاتی بشر نمی داند . او معتقد است: آدمی ازطریق پراکسیس یاعمل اجتماعی است که استعدادهای بالقوه اش را در تاریخ فعلیت می بخشد. یک محقق برجسته درتضاد کار وسرمایه نباید یکسویه به دفاع از سرمایه و نیز مناسبات سرمایه داری بپردازد. ایشان درکتاب «جامعه شناسی سیاسی» پس از بحث مقدماتی درباره حدود و ثغور جامعه شناسی سیاسی به نقش نیروهای اجتماعی هم می پردازد. مثلا در تکوین انقلاب مشروطه ونهضت ملی شدن نفت وانقلاب بهمن پنجاه وهفت باید پرسید: روشنفکران وزنان ودهقانان وروحانیون وارتش وخرده بورژوازی وبورژوازی وتکنوکرات ها چه نقشی داشتند؟دقتی که بشیریه درتعریف خرده بورژوازی وپیوند آن باروحانیت دارد ستودنی است .انقلاب پنجاه وهفت صرفا از سرشکم سیری رخ نداد.

حتی نمی توان گفت: انقلابی بود درتقابل با انقلاب مشروطه. از نظربشیریه انقلاب پنجاه وهفت ادامه و استمرارهمان انقلاب مشروطه بود. روحانیت سنتی و بنیادگرا و حتی فداییان اسلام و موتلفه اسلامی را نباید نماینده کل طبقات اجتماعی ایران دانست. همه ما می‌دانیم که اصلاحات ارضی شاه ،تغییری درمناسبات مالکیت به وجود آورده بود که باعث واکنش خرده بورژوازی و بازار سنتی ایران نیزشد.

این تحلیل هرچندناقص است ولی درست است.پژوهشگر تاریخ نباید به مناسبات جهانی بویژه سیاست خارجی امریکا وشوروی نیز بی توجه باشد .بدون پرداختن به استعمار وسرمایه داری متاخرهرگونه تفسیری ازانقلاب ایران خطا خواهد بود.

مجتبی بشردوست

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان