زمانی که اولین تجربهی یک فرد از رابطه جنسی با وضعیتهایی مثل سوءاستفاده، کنترل، و رازآلودگی همراه میشود، نفوذ احساس شرم به تمام تجربههای جنسی در زندگی بزرگسالی، دور از انتظار نیست.
برای بسیاری از قربانیان تجاوز در کودکی، وارد شدن در رابطه صمیمانه و جنسی، بدون قرار دادن خودشان در معرض احساس شرم، ممکن نیست. اختلال عملکرد جنسی، مثل ناتوانی در رسیدن به ارگاسم یا مقاربت دردناک، احساس ناراحتی از لمس شدن، یا وسواسها و فانتزیهای جنسی مخرب، از جمله دلایل برانگیزاننده احساس شرم در این افراد هستند.
فقدان تمایل، بیزاری از ارتباط جنسی، ناتوانی از لذت بردن از رابطه، احساس خشم یا اشمئزاز از هرگونه نمایشی از مسائل جنسی یا عاشقانه، بیبند و باری جنسی یا قرار دادن خود در معرض قربانی شدن مجدد به سوءاستفاده، جنسی کردن روابط و قرار گرفتن در جایگاه متجاوز و قربانیکننده، اختلالات زنانه مثل دردهای لگنی و تناسلی شدید، ابهام در هویت جنسی، اعتیاد جنسی، اعتیاد به پورنوگرافی، از جمله مشکلات دیگری هستند که قربانیان تجاوز در کودکی، با آنها درگیر میشوند.
از آنجا که زندگی جنسی یکی از مهمترین حیطههایی است که افراد در آن توجه، تائید و عشق دریافت میکنند، ناتوانی از عملکرد به دلایلی که گفته شد، میتواند باعث 'احساس کم بودن'، کاهش اعتماد به نفس و تخریب تصویر ذهنی فرد از خود و بدنش شود. البته هیچکدام از این رفتارها صرفا به عنوان پیامدی از سوءاستفاده جنسی به وجود نمیآیند و وجود آنها در یک فرد میتواند علتهای دیگری داشته باشد.
'رفتارهای منفعلانه' پیامد دیگری از قرار گرفتن مورد سوءاستفاده در کودکی و شرم ناشی از آن هستند، که در واقع نشانهای از ادامهی نگاه به رابطه جنسی از زاویه قربانی، و بازآفرینی موقعیت سوءاستفاده است. نمونههایی از این رفتارهای منفعلانه ، که باعث تکرار ضربههای روانی گذشته، از دست رفتن بیشتر عزت نفس و تولید شرم بیشتر میشوند، شامل ناتوانی از نه گفتن به پیشنهادهای جنسی ناخوشایند یا زودهنگام، ماندن در رابطه با افراد سلطهجو و سوءاستفادهکننده، و درگیر شدن در موقعیتهای جنسی است که آنها را در معرض خطر، تحقیر یا بیارزش انگاشته شدن قرار میدهد.
از طرفی گروهی از قربانیان سوءاستفاده در کودکی، در همانندسازی با فرد متجاوز، احساس شرمشان را پشت غرور، خودستایی، و رفتارهای سوءاستفادهگرانه، پنهان میکنند؛ رفتارهایی مثل تحمیل خواسته های جنسی خود به دیگران، لمس کردن نامناسب افراد غریبه، آزار یا تمسخر شریک عاطفی.
برای غلبه بر احساس شرم در قدم اول لازم است که قربانیان اجازهی مواجه شدن با واقعیت سوء استفاده را به خود بدهند؛ محو بودن خاطرات گذشته، و دشوار بودن باور اینکه یک فرد محبوب و قابلاحترام در کودکی، رفتار خودخواهانه و بیرحمانهای داشته است، میتواند باعث شود که فرد قربانی نسبت به خود دچار تردید شود و از متهم کردن دیگران و احساس خشم نسبت به آنها دچار ترس باشد. نوشتن یا به کلام درآوردن خاطراتی که از آن دوران به یاد آورده میشوند مثل احساساتی که در حضور فرد متجاوز تجربه میشدهاند، میتواند این واقعیت را که یک اتفاق ناخوشایند و بدرفتاری در حقیقت وجود داشته است، در ذهن فرد قربانی معتبر کند. و همچنین این واقعیت را که در جایگاه یک کودک، هیچ حق انتخاب آزادانه، و درکی از پیامدهای عمل جنسی نداشته است.
یکی از موضوعاتی که خودسرزنشگری و شرم قربانیان تجاوز را بیشتر میکند، احتمال لذت بردن از سوءاستفادهی رخداده است. این احتمال که در کنار درد جسمی و عاطفی در حین سوءاستفاده، و حتی در خشنترین و آزارگرانه ترین انواع آن، میزانی از لذت فیزیکی برای فرد قربانی وجود داشته است. اما باید دانست که لذت فیزیکی نشانه یا معادل با رضایت به عمل سوءاستفاده نیست و بدن به لمس شدن، فارغ از اینکه چه کسی آن را انجام میدهد واکنش لذت را نشان میدهد. احتمال چنین تجربه ای، هیچ تناقضی با شدت درد، ترس و جراحت رخ داده برای فرد ندارد. احساساتی که انکار کردن یا نادیده گرفتنشان، کمکی به بهبودشان نمیکند و مانند یک جراحت بدنی شدید نیاز به دریافت کمک برای تخلیه و ترمیم دارند.
Beverly Engel
ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو
@alipsychiatrist
https://www.psychologytoday.com/us/blog/the-compassion-chronicles/202303/taking-the-shame-out-of-your-sexual-relationships