نکته جالب درباره زندگی صدام حسین، تغییر یافتن او از یک آدم غیرمذهبی به یک آدم مذهبی است.
صدام تا قبل از اینکه حکومتش ساقط و خودش اسیر آمریکایی ها شود، در زندگی خصوصی اش هیچ اعتنایی به ظواهر مذهبی نداشت. دو نوشیدنی محبوبش شراب متوس پرتغالی و ویسکی جانی واکر بود. انقلاب ایران و رشد اسلامگرایی در منطقه باعث شد که صدام حداقل در برابر انظار عمومی رعایت دینداران کشورش را بکند.
او البته مساجد بسیاری ساخت و پرچم عراق را هم به نحوی تغییر داد که مطابق میل مسلمانان کشورش باشد و فروش مشروب را محدود کرد. با این حال در زندگی خصوصیاش بیدین باقی ماند تا اینکه حکومتش ساقط شد و خودش هم به دست سربازان اشغالگر آمریکایی افتاد. از این پس صدام متفاوتی پدیدار شد. او در جلسات دادگاهش با سیمای یک مرد ریشوی مذهبی ظاهر شد. خیلیها این را به حساب تحول ایدئولوژیک صدام گذاشتند. اما واقعیت چیز دیگری بود!
صدام در همان هفتههای نخست بازداشتش، موقعی که برای معاینات پزشکی به یکی از درمانگاه های ارتش آمریکا در مرکز بغداد برده میشد، دلباخته پرستار آمریکاییای شد که فشار خونش را می گرفت و دیگر خدمات پزشکی را به او ارائه می کرد. دوازده سرباز آمریکایی که برای تقریبا سه سال پایانی زندگی صدام از او نگهداری میکردند، جملگی بر درستی این قضیه شهادت داده اند. آنها میگویند صدام ریش گذاشت تا چهره جذاب تری برای این خانم پرستار داشته باشد! او مدام از نگهبانانش می پرسید با ریش جذابترم براش یا بی ریش؟ صدام حتی به این فکر افتاده بود که اگر از زندان آزاد شود با او ازدواج کند.
البته ریش فایده دیگری هم برای صدام داشت. او میتوانست با این سیمای اسلامی تازهاش و با آن قرآن بزرگی که همیشه در دست داشت و نیز با ابراز دیدگاه های تند ضد آمریکایی در دادگاهش الهام بخش مبارزان مسلمان ضد آمریکایی در کشورش باشد. صدام خیلی امیدوار بود که روزی به دست این مبارزان از زندان آزاد شود. باری صدام هر زمان که به اتاق معاینه می رفت و خانم پرستار به او میگفت میشه آستین پیراهنتان را بالا بزنید تا فشار خونتون رو بگیرم؟ چنین پاسخ میداد: اگه تو بخواهی آستینم رو تا روی سرم بالا می کشم ...
بله! دیکتاتورها هر چقدر هم جانی و بیرحم باشند باز دل دارند و عاشق می شوند ،حتی در زندان،حتی در پای چوبه دار!