میدانیم یادگیری یکی از رموز توفیق گونههای مختلف از گیاه تا حیوان و انسان در مسیر تکامل بوده است.
هر گونهای از گیاه یا جانور و انسان که از شرایط محیط و تجربه درس نیاموخته و خود را با کسب اطلاعات جدید و تجربه تطبیق نداده، جز این نبوده که در مراحل تکامل طبیعی و تاریخی یا تنزل کرده یا مضمحل شده است.
روزی حدود بیست سال پیش، یک دانشجوی بااستعداد جدید بعد از جلسات اولیه یک درس کارشناسیارشد که موضوع سیاستگذاری اقتصادی بحث میشد، به دفتر من آمد و بعد از مقدمهای گفت به نظر میرسد سیستم سیاسی کشور ما بیشتر شبیه یک دستگاه با یک برنامه مکانیکی است.
(او مثال زد) تصور کنید یک ماشین لباسشویی که برنامه از قبل تعیینشدهای را اجرا میکند. آب بر میدارد، صبر میکند لباسها خیس شود، طبلک آن کمی تکان میخورد، تاب میخورد، شوینده بر میدارد … هرجا که برق قطع شد یا مشکلی و گیر و گرهای ایجاد شد، آن ماشین متوقف شده و بعد از رفع مشکل مثلاً وصل مجدد برق همان برنامه را از محل توقف ادامه میدهد.
(در سیستم ما هم) مثلا برخی روزنامهنگارها دستگیر، برخی روزنامهها تعطیل میشوند، برخی افراد از سیاست کنار زده میشوند، گزینش و حراست فعال میشود، مدیران پرتمکین به جای افراد دارای استقلال رای نصب میشوند، برخی دانشجویان پرجوشوخروش و استادان آزاداندیش به شکلهای مختلف حذف و بیاثر میشوند، تلاش میشود امکانات بیشتر از ثروت کشور در کنترل حاکمیت قرار گیرد، گفته میشود «عدل» ، لیکن نابرابری و منتفی کردن حقوق مردم اجرایی میشود …
هنگامی که فشار داخلی و بینالمللی شدید میشود یا مردم در یک انتخابات زورآور میشوند، این فراگردها کند میشود و اما در اولین فرصت مجدد همان شیوه به راه میافتد.
در آن سال از تمثیل او خوشم نیامد و چالش کردم. اما اکنون به نظرم میرسد این تمثیل در برخی موارد درست است.
حجاب اجباری اعلام میشود، قانون میشود، زور میشود، خانمها تمکین نمیکنند، شرایط بحرانی میشود، ماشین مکانیکی متوقف شده و به نظر میرسد موقع تجدیدنظر است؛ اما پس از مختصری آرامش دوباره گروه جدید اعمال حجاب اجباری ظاهر میشود، شیوه جدید تلاش برای گذراندن قانون جدید، تنبیه جدید و بینتیجگی جدید و بحران و توقف تا دوباره از سر نو.
همین شیوه در امر قیمتگذاری اجباری، نرخ بهره تحکمی، سهمیهبندی دستوری، تمسک به ایجاد نقدینگی برای هزینههای حکومتی، افزایش تورم، افزایش نرخ ارز و قیمت طلا دستگیری چند معاملهگر، تهدید و جنجال و ارزپاشی، انتصابهای مبتنی بر جز لیاقت و شایستگی، مدیریت بسیجی، جهش اقتصادی انقلابی، اقتصاد مقاومتی، روابط بحرانی بینالمللی، مهندسی انتخابات، عبور تدریجی و بیسروصدا از حکومت انتخابی و جمهوری، تلاش برای تلقین الگوهای باوری که در برابر آن مقاومت فزاینده ظاهر میشود، … و هر بار عدم توفیق و مواجهه با بحران، ضایع شدن وقت و فرصت و منابع کشور و کمی توقف و انتظار تجدیدنظر و یادگیری.
اما نه! چنین انتظاری واقعبینانه به نظر نمیرسد، هرازگاهی پس از کمی توقف، ماشین مکانیکی مجددا همان برنامه را به اجرا میگذارد و همان نتایج نامطلوب انباشت شده و به بحران رسیده باز هم با هیبت بیشتری ظاهر میشوند.
پرسش سرنوشتساز این است که چطور میشود این ماشین یادنگیرنده به یک سازمان یادگیرنده متحول شود و کشور از این دور باطل بیرون بیاید؟
محمد طبیبیان