این دو بزرگ در روش با هم تفاوت دارند.
روش مولوی این است که ضمن قصص و داستانها و افسانهها نابترین معارف و دقیقترین مطالب و جالبترین توصیهها را نثار مخاطب خود میکند و از مغلق گویی و به کار بردن اصطلاحات پیچیده پرهیز دارد. ولی محیی الدین ابن عربی عباراتش سخت و پر اصطلاح و دشوار است. از این جهت مولوی میانه خوبی با ابن عربی نداشته است.
در نظر و عمل هم تعارضهایی بین این دو بزرگوار دیده میشود ولی من برخی از این تعارضها را ظاهری و قابل جمع میدانم مثل همان بحث سماع که مولوی آن را تایید میکند و ابن عربی آن را رد میکند و چنانکه گفتم مولوی سماع حقیقی را تایید میکند و ابن عربی، سماع به معنای رقصهای اختیاری صوفیانه و پایکوبی و کارهایی را که در خانقاهها مشاهده میکنیم مذمت و رد میکند و لذا این دو نظر به ظاهر متخالف، با هم قابل جمعاند. یعنی آن سماعی که مولوی میگوید را ابن عربی رد نمیکند و آن سماعی را که ابن عربی رد میکند مولوی آن را تایید نمیکند.
اما در اصل مباحث عرفان مانند وحدت وجود، انسان کامل و ...، برای من اختلاف مهمی بین ابن عربی و مولوی ثابت نشده است. درست است که لسانشان متفاوت است اما در حقیقت هر دو با هم مشترکند
استاد حسن رمضانی
کانال تحلیلی و پژوهشی اشراق