کد خبر: ۳۲۸۹۴
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۷-10 March 2023
اسفند ماه، ماه جنب و جوش بود. جنب و جوش برای نو شدن آدمی و زندگانی­‌اش. و آن جنب و جوش، هنجارهایی داشت و آیین­‌هایی.
در این نوشتار پاره­‌هایی را از آن هنجارها و آیین­‌ها را می­‌آورم که به ماه اسفند در بیرجند روان بود. این هنجارها از دهه ۱۳۵۰ خورشیدی با شتابی از میان رفت، دم­‌افزون. کسی هم در میانه نبود تا شتاب گریز از دنیای خودی را بگیرد و یک دم بانگی برآورد که چنان شتابان رو به کجا می­‌رویم؟

سخن اندرین باره فراوان است. کنون بر سر جستار خودم می­‌شوم و چند پاره بازمی­‌گویم از آنچه در بیرجند می­‌شد، می­‌کردند، و از میان رفت:

۱. خریدن و پوشیدن جامه نو

این را همه می­‌دانند و آگاهی نوی نیست. اما می­‌خواهم به یاد آورم که در پشت این آیین زیبای بزرگ، شلوغی کار خیاط‌ها بود. خیاطان شهر، زنانه­‌دوز و مردانه­‌دوز، شب­های اسفندماهی را تا صبح باز بودند. چراغ­‌ها روشن بود و یکسره کار می­‌کردند. ممکن بود نصف شب به مشتریی نوبت برسد تا به خیاطی برود و جامه­‌اش را بر تن، آزمایش کند.
 
۲. پخت نان و شیرینی

دو سه هفته مانده به نوروز اهالی در سراهای خود نان می­پختند. نان خانه و خانواده به روال همیشه پخته می­‌شد. افزون بر آن نان خشک، تَفتو، پَتیر، نان چایی، زنجفیلی، و ... هم می‌­پختند.

این­ها سوای شیرینی­‌های جورواجور بود که حتما می­‌پختند، و سخن در باره آن بماند به زمانی و جایی دیگر. کار زنان نانوا و شیرینی­‌پز سکه می­‌شد. ممکن بود نانوا از سر شب تا نیمه شب وقت می­‌کرد که به سرای یکی از مشتریان بیاید. از بس در اسفند ماه سرش شلوغ بود.

۳. آجیل مشکل گشا

این آجیل هم گاه در برخی آیین­‌های دیگر در پذیرایی­‌ها می­‌آمد. اما در نوروز حتما یکی از قلم­‌های پذیرایی بود. سخن از آجیل مشکل گشا دامنه زیاد دارد. چون با باورهای همگانی درآمیخته بود و ای بسا بازگفتن آن پراکندن خرافه باشد.
بچه­‌هایی در بازار پیدا می­‌شدند که آب آلو می­‌فروختند. با آوای نوجوانانه خود بانگ برمی­‌آوردند: آب آلووووو.
آب آلو آثار سنگینی آجیل و شیرینی را از بدن می­‌زدود.

۴. سبزه

بیرجندی ممکن نبود برای نوروز سبزه نکارد. سبزه را با گندم، عدس، خاکشیر، و ... می­‌کاشتند. در سرای هر کس به شمار اعضای خانواده سبزه می­‌کاشتند.
کسانی هم بودند که سبزه زیاد می­‌کاشتند تا در بازار بفروشند. چون سبزه­های آنها زیاد بود در خانه جا نمی­‌گرفت. پس سبزه را بر بام حمام محله می­‌گذاشتند تا گرم بماند و به موقع به بازار برسد. تا این مقصود برآید بایستی با گلخن­‌بان هم طرح دوستی ویژه می­‌ریختند تا با کارشان همراهی کند.

۵. حمام و حمامی

کار حمامی­­‌ها و حمام­‌ها در اسفند ماه سکه می­‌شد. در همه سراهای حمام نبود. پس بایستی به حمام محله می­‌رفتند. از یک هفته مانده به نوروز حمام­‌ها شبانه­‌روزی باز بود. این حمام­‌رفتن نوروزی هم حکایت­‌ها داشت. برخی را از آن گرد آورده­‌ام که بماند به جایی دیگر.

۶. نامزدی، خواستگاری، عروسی

کسانی که دَ نشو کردن (نامزد کردن)، دَ کوش کردن (خواستگاری)، عقدبندو، و عروسی داشتند کارها را چنان سامان می­‌دادند که به نوروز بیفتد و شگون داشته باشد. نوروز بهترین زمان و برترین مناسبت بهر این کارها بود.

۷. سفره هفت سین

سفره را هر کس به اندازه داشته­‌های خودش و به اندازه پسند خودش می­‌انداخت. فراهم کردن چیزهای سر سفره هر یک داستانی داشت و راه و روشی. داستان تخم مرغ رنگی را بگویم و بگذرم که هر کس به روشی این کار را می­‌کرد.

کسانی تخم مرغ را با کاه می­‌جوشاندند که زرد کمرنگی می­‌شد، معصوم. کسانی تکه پارچه رنگینی به دور تخم مرغ می­‌پیچیدند و آن را می­‌جوشاندند. رنگ و نقش پارچه بر تخم مرغ می­‌نشست. به روزگار ما که رسید طرح­‌هایی با ماژیک بر تخم مرغ می­‌کشیدیم، که لطفی نداشت.
 
مادربزرگ تخم مرغ­‌هایی به ما می­‌داد، به رنگ لاکی.
کاش از او پرسیده بودم آن رنگ را از چه راهی بر تخم مرغ­‌هایش می­‌نشاند.


محمود فاضلی بیرجندی

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان