کد خبر: ۳۲۸۸۹
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۷-05 March 2023
اصطلاح «روح ملت‌ها» و «روح دولت‌ها» در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم در اروپا رواج داشت (ر.ک تاریخ بنیادی اثر فریدریش ماینکه ترجمه عباس زریاب خویی ص ۱۹۵).
شب است وچهره میهن سیاهه
نشستن درسیاهی ها گناهه
شب ودریای خوف انگیز توفان
من واندیشه های پاک پویان

در دوره فیشته وشلینگ وهگل ومارکس این اصطلاح تبدیل شد به «روح دوران». هگل به جای این دو اصطلاح بیشتر از‌ اصطلاح «خرد دوران» استفاده می کرد. بعدها اصطلاحی وضع شد به نام «بی خردی دوران ». باربارا تاکمن درکتاب «تاریخ بی خردی» خود به جای تکیه بر «خرد دوران» بیشتر بر بی خردی متفکران وسلاطین تاکیدمی کرد. برای این که این دو اصطلاح رابیشتر بفهمیم باید واحد مطالعه تاریخی خودمان را کمی فراختر بگیریم. 

مثلا به جای این که روی فرد یا قوم و قبیله و طایفه تاکید کنیم برویم سراغ تمدن ها ویا روح دوران. ما وقتی کتاب شاهنامه فردوسی و یا مثنوی مولوی یا گلستان سعدی رامی خوانیم فورا از خود می پرسیم چرا این بزرگان فرهنگ ما در تفسیر و بیان بدیهیات عقلی آن همه خطا کرده‌اند؟ همه ما می‌دانیم که فردوسی به فره ایزدی اعتقاد داشت، مولانا نیز اصل علیت رانفی می‌کرد و سعدی هم می گفت: دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز.

شاید هیچ یک از این اندیشه‌ها امروز پذیرفتنی نباشند . می توان  پرسید چرا قهرمانان بزرگ همیشه مرتکب خطاهای بزرگ می شدند؟ مثال های ساده تری هم می توان ذکر کرد. ما از خود می پرسیم چرا «رژی دبره» و امیرپرویز پویان و مسعود احمد زاده وبیژن جزنی و آل احمد و علی شریعتی و شایگان و فردید در روزگار خود گرفتار نوعی تاریخی گری  مبهم و مغشوش و مشوش می شدند؟ رژی دبره ابتدا از چه گوارا دفاع می کرد ولی در اواخر عمرش هیچ گاه از جزوه جدلی وژورنالیستی پیشین که در ترویج انقلاب مسلحانه نوشته بود دفاع نمی کرد. اگر فرانتس فانون بیشتر عمر می‌کرد دو کتاب «دوزخیان روی زمین» و «پوست سیاه وصورتک سفید » را با جرح وتعدیل بسیار منتشر می کرد.

اصطلاح «موتور کوچک -موتور بزرگ » احمدزاده واصطلاح «دومطلق » پویان را امروزه هرکه بشنود می گوید: سطحی است. نادقیق است. غیرعلمی است. اما اگر برگردیم به نیم قرن قبل، می‌بینیم قهرمانان ملی ما به تاثیر از روح دوران بود که انقلاب مسلحانه را-هم استراتژی هم تاکتیک - وبرای بقا وصیانت از توده ها آن را لازم الاجرا می‌دانستند. 

حتی اگر دکتر شریعتی زمانی می‌گفت «اگر می توانی بمیران وگرنه بمیر»، اونیز به تاثیر از مارکس بود که فلسفه تاریخ دولته ای بنیان نهاده بود که یک لته اش مبتنی بود بر تبانی زر و زور و تزویر ولته دیگرش متکی بود برانبوه آدم‌های بی نام و نشان که جز زنجیر پاهای خود چیزدیگری نداشتند. 

وقتی به آثار این بزرگان می‌نگریم گاه دچار شگفتی می‌شویم. ازخود می پرسیم این همه اشتباه! این همه قصور !؟ برای چه؟ اگر یکبار دیگر تاریخ به عقب برگردد ودوباره همان موقعیت تاریخی به وجود بیایدآیا دوباره همان حرف ها تکرار می‌شود؟ آیا آن حرف ها پذیرفته می شود؟ دوباره تاکید می کنم که همه متفکران از خرد  وبی خردی دوران خود متاثرند .هیچ متفکری نمی تواند ادعا کند که از بی خردی دوران خود  تاثیر نپذیرفته است. 

ادگار دکتروف نویسنده دورمان معروف به نام «رگتایم »و«بیلی باتگیت »جمله درخشانی دارد که شامل حال مورخان ومتفکران ما هم می‌شود او می‌گوید: «موقع رانندگی هیچ وقت جلوتر از نور چراغ‌هایت را نمی‌بینی» (هنرنویسندگی ترجمه مجید روشنگر ص ۱۹۸).

هیچ متفکری نمی‌تواند از افق ذهنی خود و گفتمان و پارادایم دوران خود رهایی یابد. من این یادداشت را نوشتم تا به پیروان دکتر طباطبایی تذکر دهم هر مورخی که بخواهد ادعاهای گنده و گزافی داشته باشد و بگوید که فراتر از نور چراغهای تفکرش را می‌بیند هم جان را تباه می‌کند هم جهان را.


مجتبی بشردوست

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان