یک سال از جنگ ناجوانمردانه و تجاوزکارانه روسیه علیه کشور و مردم اوکراین میگذرد.
روسیه به هر بهانه ای که هیچکدامش هیچ وجاهت قانونی، عقلی و انسانی ندارد جنگی نابرابر را به ملت اوکراین تحمیل کرد. هدف روسیه چنانکه از همان روز اول به کیف پایتخت اوکراین حمله کرد، تصرف اوکراین، سرنگونی دولت منتخب با آرای مردم و الحاق این کشور به خاک خود بود. اما نه کیف سقوط کرد؛ نه دولت زلنسکی (کمدینی که از قضا شهریار خوبی بود!) سقوط کرد و نه سراسر اوکراین اشغال شد.
بر عکس، روسیه ابتدا در شمال اوکراین و کیف شکست سختی خورد و با برجا گذاشتن تلفات سنگین و تجهیزات فراوان گریخت؛ بعدا این شکست را در خارکف و سپس خرسون هم تکرار کرد. بخش بزرگی از خاک اوکراین در این یک ساله آزاد شده است. از آن گذشته روسیه تلفات عظیم انسانی و تجهیزاتی بر جای نهاده که جایگزینی برای آن وجود ندارد. بیشتر از یکصدوسی هزار نظامی روسیه کشته شده اند.
بیشتر از یکصدهزار نفر هم معلول و از کار افتاده شده اند. نیروی زرهی روسیه ویران شده؛ قریب به ۱۸۰۰ تانک، افزون بر سه هزار فروند انواع نفربر زرهی، هفتصد توپ و راکت انداز، ۹۵ موشک انداز ضدهوایی، ۷۶ هواپیمای جنگی و همین میزان هلیکوپتر نابود شده است. رزمناو مسکوا غرق شده و نیروی دریایی روسیه از ترس موشکهای ضدکشتی اوکراین به بنادرش در دریای سیاه عقبنشینی کرده و جرات گشتزنی در دریای سیاه که زمانی دریاچه اختصاصی تزار بود را ندارد.
اما در یک سالگی این جنگ، دستاوردها تنها محدود به میدان جنگ و درون قلمروی اوکراین نیست. پرده از نفاق و دورویی بسیاری جنبش های اجتماعی هم افتاده است. جنبش های طرفدار صلح که با هر حرکت آمریکا گریبان می دریدند، اکنون یک سالی است غایب از نظر هستند و مشخص نیست کجای کارند؟ همین طور جنبش های چپ که بازمانده جرثومه پلید مارکسیسم و کمونیسم هستند، در غم و غصه شکست روسیه در اوکراین به سر می برند.
امین پرتو