بر حسب اتفاق امروز نگاهم افتاد به نوشته دکتر محمود سریع القلم درباره آنچه در کنفرانس داووس دیده بود و شنیده بود.
گویا استاد امسال هم به عادت معهود قدم رنجه فرموده بودند و اجلاس را به وجود ذیجودشان مزین کرده بودند و بعد از حظ وافر و کیف ممدود از حضور بین علمای تاق و جفت کشورهای از ما بهتر و مشاهده دریوزه رهبران کشورهای از ما بدتر ، خواستند برای ما جماعت بی خبر از همه جای غارنشین هم تحفه ای تدارک ببینند . نه شکلات و پنیر سویسی بلکه « تاملات » استاد همان چیزی بود که لایق ما تشخیص داده شد!
حالا این تاملات چیستند؟ یک رونویسی تاریخ مصرف گذشته از آنچه آلوین تافلر در سال های دهه 1990 گفته بود همراه با اشاراتی به آنچه مارشال مک لوهان در دهه 1960 پیش بینی کرده بود و البته به سبک این روزها ، چند گریز به ماجرای اوکراین در دهه 2020 و ابراز یک شیفتگی خجولانه نسبت به نوکیسه های عرب و هندی که چطور با پیوستن به اقتصاد جهانی و دل و گوش دادن به فرمول های غربی ، حالا می توانستند با کت و شلوارهای قشنگشان گرما ببخشند به داووس یخ بسته .
دست شما درد نکند آقای دکتر که ما را آگاه کردید. من یکی تا حالا نمی دانستم که اگر انرژی و پول و اختیار سیاسی کشورم را بدهم دست چند اروپایی فرهیخته ، دنیایمان آباد می شود و آخرتمان نورانی . خوب معلوم است که دانشجویان چنین استادی با چنین رویاهایی در سر و چنان عینک هایی بر چشم به بردگان فکری نئولیبرالیسم و سرمایه داری مصرفگرا استحاله پیدا می کنند ؛ به کسانی که نظر رسانه های غربی را مهم تر از خواسته های طبقات جامعه خودشان می دانند و فرهنگ عمومی را مانعی برای مترقی شدن .
دکتر سریع القلم ( و سایر هم اندیشه گان ایشان ) در کنار بیان افسوس ها و دریغ هایشان بابت از دست رفتن فرصت های توسعه و ترقی ، تمایلی ندارند تا به تبارشناسی این خوشبختی متمکن در اروپای غربی و آمریکای شمالی بپردازند و با نادیده گرفتن بدبختی بیش از 150 کشور که باعث و بانی و علت خوشبختی آن 50 کشور خوشبخت هستند ، به طور تلویحی و تصریحی بار دیگر همان گزاره سید حسن تقی زاده را پیش می کشند که "باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شد" ! ( این گزاره به آخوندزاده هم منتسب است )
اما آنچه ایشان از آلوین تافلر و مارشال مک لوهان و از مشاهداتشان در داووس نیاموخته اند این است که دنیا دارد به پایان هژمونی علمی و فناورانه غرب نزدیک می شود . همه دست و پا زدن های تئوریسین های غربی در تبلیغ روند جهانی شدن دارد تحت تاثیر دیالکتیکی خود روند جهانی شدن امکانات توسعه از دست می رود . به بیان دیگر ، این دهکده جهانی مک لوهان و این توسعه دیجیتالی تافلری برای اولین بار در قرون جدید به کشورهای غیر غربی اجازه داده تا حرف خود را با صدای بلندتری بزنند از آنچه تا پیش از این جایگاه سنتی شان تلقی می شد .
روند جهانی شدن تنها محدود به خرامیدن سعودی ها و اماراتی ها در داووس نیست . چند شاهزاده اودکلن زده چه اهمیتی دارد در برابر 54 قطعه غربی در پهپادهای شاهد ایرانی ؟ وقتی امروز در انگلستان والدین فرزندان خود را به مدارس آموزش زبان چینی می فرستند تا در آینده بتوانند شغل پیدا کنند و در فرانسه رونق صنعت توریسم وابسته به گردشگران آسیایی می شود ، یعنی جهانی شدن دارد به ضرر سروری غرب و به نفع جوامع شرق عمل می کند .
همانطور که در گزارش آقای سریع القلم به نقل از یکی از مقامات چینی آمده ، " توانایی در خلق ثروت ملی " است که می تواند امکانات جهانی شدن را فراهم کند . اگر قرار باشد ما ایرانیان منزوی شده توسط غرب از این گزارش مغشوش چیزی بفهمیم ، درک درست همین گزاره است . درک این مطلب که ما برای ثروتمند شدن و قدرتمند شدن و برخورداری از پیشرفت های تمدنی نیازی به « غربی » شدن نداریم بلکه باید بتوانیم تعاملی از سر مصالح ملی با تمامی صاحبان ثروت و دانش در سراسر این کره خاکی ایجاد کنیم . ارتباطی که در هر صورت ابتدا با معیار مصلحت ملی سنجیده شود نه با خواسته تامین نیازهای دم دستی یا خوشی ها و لذات زودگذر.
این همان معمایی است که در این 40 سال ذهن همه دلسوزان کشور و مردم ایران را به خود جلب کرده است . دغدغه ای که مهم ترین دلیل رفتارهای نوسانی حکومت در این 4 دهه شده است . از شیفتگی تکنوکراتیک گروه های کارگزارانی تا هراس متعصبانه برخی اصولگرایان بی رسن.
آنچه دکتر سریع القم از قلم انداخته ولی هندی ها ، چینی ها و حتی عربستانی ها نصب العین خود ساخته اند نه دلدادگی به روابط بین المللی تجارت بلکه سود بردن از آن به نفع ابهت و اقتدار ملی است. در مقابل، آن چه رهبران حکومت ایران نمی خواهند ببینند ، تسهیل راه خلق اهمیت بین المللی از طریق به خدمت گرفتن روابط بین المللی است.
شاید بهترین استاد و الگو برای ما در این راه پر مخافت، چینی ها و هندی ها باشند . دو کشور بالقوه توانمند و بالفعل مستقل که با ادعای دائمی صلح، بی هیچ نمایش خامدستانه ستیزه جویی ، به نحوی مداوم و پیوسته به کسب اقتدار ملی و افزایش وزن خود در برابر اربابان سابق دنیا دست یازیده اند. دور نیست آن دنیایی که در آن ابرقدرت های سنتی جهان یعنی چین، هند و خاورمیانه بار دیگر سروری خود را بر اروپاییان پراکنده و بی ثروت تحمیل کنند.
ایران می تواند و باید یکی از شرکای این دنیای شگفت انگیز نو گردد. امری که تنها در صورت داشتن بیشترین همگرایی اجتماعی محقق خواهد شد و اتخاذ نیرومندترین و پایدارترین راهبردها در فضای بین الملل . امری که با تعصب و حماقت گروهی از ایرانیان و حماقت و خودباختگی گروه دیگری از ایرانیان به شدت تهدید می شود.
مظفر جهانگیری
تمام حرفهاي سريع القلم در اين سال ها اين بود كه از چموش بازي پرهيز شود و در چارچوب حكمراني خوب در داخل، در زمين سياست و اقتصاد جهاني با قواعد مرسوم بازي كرد.