کد خبر: ۳۲۸۷۵
تاریخ انتشار: ۰۸ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۱-27 February 2023
در باره عهد الست فقط یک آیه در قرآن هست که میگوید ما با ذریه های بنی آدم عهد بستیم و گفتیم آیا ما پروردگار شما نیستیم و ایشان گفتند: آری. (اعراف ۱۷۲).
در خصوص این اسطوره تفاسیر مختلفی شده است و من در کتاب عهد الست نظریات اهل ظاهر و اهل باطن و عرفا و فلاسفه و صوفیه را شرح داده ام و از شعرای مختلف هم ابیاتی را که در این باره بوده است نقل کرده ام. از مهم‌ترین مضامینی که شاعران ایرانی بر آن تاکید کرده اند این است که این عهد در ازل بسته شده است و لذا از لی ست و هرچه ازلی باشد ابدی هم هست  و گفته اند که این عهد با انسان خواهد بود حتی پس از مرگ.

بعد از چاپ کتاب عهد الست من همچنان  به تحقیق خود ادامه دادم و دو مقاله نوشتم یکی درباره عهد نور و ظلمت نزد ابوالعباس ایرانشهری و یکی هم در باره تجربه انسان پیش از تولد از نظر افلاتون. (هر دو مقاله  در مجله بخارا چاپ شد .) 

در تمام این سالها من فکر میکردم که عهد الست در ادیان دیگر از جمله در دین قدیم ما ایرانیان نبوده است تا اینکه  چندی پیش بر من معلوم شد که این اسطوره با تعابیر دیگر در ایران سابقه داشته و اصلاً این مضمون جوهر دیانت ایرانی را تشکیل می‌دهد.

مضمون عهد الست یک پیام اصلی دارد و آن این است که در فطرت انسان خمیر ه یی هست که ذات آن جنبه الهی دارد. و وجود این خمیره در فطرت انسان موجب می شود که پیوندی میان انسان با پروردگار عالم برقرار باشد و حقیقت دین هم عبارت است از تحقق بخشیدن به همین امر فطری. 

این اسطوره به صورتی دیگر در اوستا و همچنین بندهش آمده است به این صورت که اورمزد پس از آفرینش شش امشاسپندان «خود» را صادر می کند و با «و هو منه» که نزد فلاسفه عقل کلی و در یونانی نوس خوانده می شود می آمیزد. به همین جهت «خود الهی» وقتی در وجود انسان به عنوان هویت حقیقی انسان در نظر گرفته می‌شود همیشه با آگاهی و شعور همراه است. این «خود اهورایی» که در ازل با وهومنه پیوند یافته همان حقیقتی است که در قرآن به عنوان میثاق ازلی انسان با پروردگار ذکر شده است. 

از آنجا که این خود در حقیقت هویت حقیقی هر یک از افراد آدمی را تشکیل می دهد از او جدا شدنی نیست. این خود در فلسفه افلوطین یا پلوتینوس هم هست و متخصصان فلسفه نو افلاطونی اظهار کرده‌اند که برای این خود در یونانی اسم دیگری نیست ولی در حکمت قدیم ایران برای خود اهورایی نام دیگری هم هست و آن دئناست، همان دوشیزه زیبایی که بعد از مرگ به روان مرد نیکوکار ظاهر می‌شود و وقتی از او می پرسند تو کیستی؟ می‌گوید من توام، کردار توام، خود توام.

خود اهورایی ما یا همان دئنا از انسان جدا شدنی نیست. هر چه ازلی است ابدی هم هست. در وندیداد گفتگویی به زبان حال میان زرتشت و اهریمن در میگیرد و اهریمن از زرتشت میخواهد که دست از دئنا بردارد و  به وی پشت کند. زرتشت میگوید من نمی توانم این کار را بکنم. نمی توانم از او جدا شوم ، چون دئنا همان خود من است. او هویت من است. و مثالی می آورد و می گوید نسبت من و دئنا همچون نسبت عود با بوی آن است. همانطور که بوی عود از او جدا شدنی نیست من هم از دئنا نمی توانم جدا شوم. همین مثال را احمد غزالی در سوانح آورده است. از تو نبرم تا نبرد بوی زعود/ روز و شب و سال و مه علی رقم حسود.

عو د اینجا همان خود اهورایی شاعر است و منظور از حسود کسی جز اهریمن نیست.
پ.ن. میدانم جای این حرفها در فیس بوک نیست. ولی تا به صورت مقاله در بیاید طول میکشد و ممکن است قبل از انتشار مقاله بمیرم.

نصرالله پورجوادی

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان