کد خبر: ۳۲۸۴۰
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۷-14 February 2023
ما اكنون در دوره عصبانيت، ياس و نااميدي مردم و حتي برخي انقلابيون سابق قرار داريم، بازار «نوستالوژي فروشي» هم به مردم سرخورده و زخم خورده گرم است. از اينرو، حرف زدن در باره محتوا و ماهيت انقلاب ۵۷ كار واقعا سختي است.
اما در هر صورت، انقلاب سال ۵۷ در زمان خودش واقعا واقعه بزرگ و متفاوتي بود. بزرگي آن هم در اين بود كه همه را غافلگير كرد. حتي بزرگترين نظريه پردازان انقلابهاي جهان هم حداقل تا شهريور سال ۵۷ هيچ پيش بيني دقيقي نسبت به انقلاب قريب الوقوع در ايران نداشتند. فقط فردهاليدي در كتاب « ديكتاتوري توسعه در ايران» بصورت سربسته اشاره كرده بود كه روند توسعه سرمايه دارانه در ايران با شدتي كه شاه در پيش گرفته است، ممكن است به بن بست برسد.

با انقلاب ۵۷ كه نه از سوي طبقه بورژوا ( مثل انقلاب فرانسه)، نه از سوي طبقه كارگر و دهقان ( مثل انقلاب روسيه و چين) و نه با جنگ چريكي (مثل انقلاب كوبا) به وقوع پيوسته بود و يك حكومت در ظاهر مقتدر و داراي پنجمين ارتش دنيا و جنگ افزارهاي پيشرفته و با رشد اقتصادي چشمگير را به زير كشيده بود، باعث شد تا بسياري از نظريه پردازان بزرگ انقلاب مثل تدااسكاچپول حتي در آثار و نظريه هاي خودشان ( در باره دلايل وقوع انقلاب)  بازنگري و تجديد نظر كنند.

موضوع جالبتر اينكه حتي روشنفكران پرآوازه اي مثل ميشل فوكو  نيز به استقبال انقلاب ايران آمدند و وقوع يك انقلاب با بن مایه فرهنگی و مذهبی و متفاوت با نظام سرمایه داری و کمونیستی را پاسخی به بحران معنا و سرگشتگي در جهان معاصر تلقی کردند. هر چند بعد از جريان تسخير سفارت آمريكا، از آن روي برگرداندند.

اگر درك نظريه پردازان خارجي و داخلي از رفتار سياسي مردم ايران در سال ۵۷ قاصر بود، اين احتمال را مي توان داد كه اكنون هم در باره آينده تحولات سياسي ايران ضعف نظري و پيش بيني وجود داشته باشد. چه بسا آنچه در سال ۵۷ باعث وقوع انقلاب شد ( مثل رهبري كاريزما و حضور كثير خياباني)، اكنون اثر و قدرتي نداشته باشد و يا موضوعات و پديده هاي ناشناخته اي در شرايط حاضر، بتواند موثر افتد كه در سال ۵۷ از عوامل بسياري جزئي و فرعي وقوع انقلاب تلقي مي شدند.

شايد يكي از نواقص نظري اين باشد كه نظريه هاي انقلاب عمدتا براي جوامعي است كه براي اولين بار دچار انقلاب شده و تجربه انباشته اي از انقلاب نداشته باشند. بنابراين، اين پرسش مطرح مي شود كه در يك جامعه اي مثل ايران، آيا چهار دهه بعد از تجربه انقلاب، به همان دلايل قبلي، دوباره  دچار انقلاب مي شود؟ و اگر با آن دلايل سابق، انقلاب نمي شود، آيا احتمال وقوع انقلاب، ديگر منتفي است؟

خيلي ها اين ايده عاميانه را مطرح مي كنند كه رهبران انقلاب ايران به همان روشي كه حكومت پيشين را ساقط كرده اند، مراقبند كه حكومت را از دست ندهند و به عبارتي همه راههاي وقوع انقلاب به شيوه قبل را بسته اند. مثلا شاه اگر از ايجاد فضاي باز سياسي سقوط كرد، در نتیجه اكنون حكومت از ايجاد چنين فضايي پرهيز خواهد كرد.

اين يك تفكر غلط و گمراه كننده است. انقلاب ها مثل سيلابي است كه بالاخره مسيري را براي عبور پيدا مي كند. ضمن اينكه تجريه انقلاب ۵۷ نشان مي دهد كه دلايل وقوع انقلاب در ايران با همه جاي دنيا متفاوت بود. شايد عاقلانه تر كار اين است كه بابهبود بهنگام روش هاي حكومتداري از تبديل قطرات مطالبات و اعتراضات مردمي، به سيل بنيان كن پيشگيري كرد. « سر ِِچشمه شاید گرفتن به بیل /چو پر شد نشاید گذشتن به پیل »

هانا آرنت قبل از وقوع انقلاب ایران درگذشت اما در كتاب « انقلاب» مي نویسد يكي از دلايل وقوع انقلاب در كشورهايي كه تجريه انقلاب داشته اند اين است كه نقاب از چهره انقلابيون سابق بيفتد و مردم احساس كنند كه آنان آن چيزي كه مي گفتند، نيستند و در اين ميان، بيشتر از همه  عوامل، وقوع فسادهاي اقتصادي است كه مردم اين دسته از كشورها را عصيان زده و انقلابی مي كند.


قاسم خرمی

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان