تمام آنچه شما از دنیا و خودتان می دانید، اطلاعاتیست که از طریق پنج حس خود بدست آوردهاید، با دیدن، شنیدن، بوییدن، مـزه کردن و لمس کردن. اگر این پنج حس دست از کار بکشند، دیگر نه دنیا را میشناسید و نه خود را.
زمانی که هر شب به خواب میروید، تمام افرادی که اطراف شما بودند به ناگاه ناپدید میشوند، دنیا ناپدید میشود و حتی خودتان نیز غایب میشوید. هـنـوز زندهاید، تمام اطراف پیرامون تان زنده هستند، اما از نظر تجربی همه چیز بخار شده زیرا اندام های مربوط به این پنج حس خاموش شدهاند.
اندامهای حسی محدودند، آنها فقط می توانند هر آنچه عینی و فیزیکی ست را درک کنند. اگر درک خـود را به پنج حس تان محدود کنید، محدوده زندگی تان، به طور طبیعی به فیزیک و عينيات محدود میشـود. علاوه بر آن، این حواس همه چیز را در ارتباط با چیزهای دیگر درک میکنند. اگر با لمس تکه فلزی در انگشتانم احساس سردی داشته باشم، دلیلش به سادگی این است که دمای بدنم گرم تر از فلز است. فرض کنید دمای بدنم را پایین بیاورم و فلز را لمس کنم، احساس گرما از آن خواهم گرفت.
ادراک حسی ابزار کاملا شگفت انگیزی برای بقای انسان بشمار می روند. به محض بدنیا آمدن، این حواس شروع به کار می کنند، زیرا برای زنده ماندن در دنیای بیرون لازم اند. اما اگر برای رفتن به ورای زندگی به دنبال چیزی هستید، این حواس نمی توانند کافی باشند. آنها تصوری تحریف شده از واقعیت به شما خواهند داد چرا که درک شان کاملاً وابسته به چیزهای دیگر است.
اگر واقعاً علاقمندید به عمق و بعد زندگی پی ببرید، الزاما باید به درون بنگرید و نه به بیرون. چرا؟ زیرا ذات هستی در تجلیات فیزیکی و یا روانی بدن و ذهن نیست بلکه در سرچشمه آن قرار دارد. گرچه نگاه به درون به سادگی رخ نمیدهد. کار میبرد، زیرا شما هنوز از مکانیزم های ادراکی لازم برای آن برخوردار نیستید. مخمصهی انسان چیست؟ جایگاه اصلی تجربه درون شماست اما ادراک شما کاملا محدود به مرزهای دنیای خارج (بیرون) است.
به همین علت است که چنین گسستگی عظیمی بین دورن و بیرون وجود دارد. بیرون را می بینید اما آنچه در درون می گذرد را نمی بینید. اگر کسی زمزمه ای کند میشنوید، در حالی که کنشهای بسیاری در بدن شما در جریان است که ورای توانایی شنیدن شما میباشد.
حتی اگر مورچه ای روی پوست شما راه برود بلافاصله احساسش میکنید، امـا خـون زیادی در رگهایتان جاری ست که شما آن را احساس نمیکنید. اندامهای حسی فقط میتوانند احساسات خارجی مربوط به بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه را ثبت کنند.
در حالیکه منبع تمامی احساسات درون شما قرار دارد. تجربه ممکن است تحت تاثیر محرک های بیرونی باشد اما سرچشمهاش همواره به درون برمیگردد، همچنین در مواقعی ممکن است همان تجربه حتى بدون تحریک بیرونی بوجود آید.
سادگورو
مهندسی درون
ص ۱۱۵ و ۱۱۶
@Khodshenasivo
کانال عرفان و خودشناسی