با آغاز اعتراضات از ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۱، موضوع اهمیت تمامیت ارضی ایران و تهدیدهای در پیوند با آن، در فضای رسانه ای و عمومی ایران بیش از پیش مطرح گردید.
در روایتی که از سوی محافل رسمی و حکومتی ارائه گردیده، در ورای این اعتراضات ، قصد و نیت تجزیه ایران نیز نهفته است. در برابر این روایت، طرفداران معترضان با تاکید بر فقدان شعار و حتی مطالبه جدایی طلبانه و قوم گرایانه و واگرایانه در اعتراضات، ادعای وجود اهداف تجزیه طلبانه در جنبش اعتراضی را صرفا انگ زنی و اتهام پراکنی حکومتی تلقی کردند.
با این وجود، عمده رسانه های فراگیر خارجی فارسی زبان، به طرز گستردهای به احزاب و اشخاص قوم گرا و تجزیه طلب تریبون دادند، به تدریج دو تصویر متفاوت در پیرامون اعتراضات ارائه می گردد.
آن چه که معترضان در کف خیابانهای ایران ولو در مناطق پیرامونی نظیر آذربایجان و کردستان و بلوچستان مطالبه کردند کماکان بر محور مطالبات و شعارهای ملی و فراگیر بود و در مقابل، آن چه از درون رسانههای فارسی زبان خارجی ارائه می گردید با وجود نفی ظاهری تجزیه طلبی، در عمل پر و بال دادن به عناصر و شخصیت های تجزیه طلب بود.
رویکردی همراه با تقویت زیر پوستی و بطنی و تدریجی ادبیات قوم گرایانه و ضد ملی، که با میدان دادن و تریبون دادن به قوم گرایان به تدریج پررنگ تر گردید، بدین ترتیب یک جریان ضد ملی و قوم گرایانه ایجاد شد که آشکارا موضع تجزیه طلبانه نداشت اما ادبیات واگرایانه و قوم گرایانه و ضد ملی را تئوریزه کرد.
عکس / باقر نصیر
محورهای این ادبیات واگرایانه؛ نفی تاریخ و پرچم و هویت ملی مشترک، ادعای وجود ستم قومی و ملی در ایران، تبلیغ در مورد چند ملیتی بودن و به زبانی دیگر وجود تنوع ملی در ایران بوده است، مطالبه فدرالیسم برای ایران و تبلیغ جدایی طلبی به عنوان یک حق بشری ناشی از حق تعیین سرنوشت از جمله دیگر محورهای این ادبیات ضد ملی بودهاند، چنین ادبیاتی با استقبالی از سوی جامعه ایران و از جمله اقوام ایرانی مواجه نشده است اما با جدیت از سوی رسانه های فراگیر تبلیغ شده است، باتوجه به آن چه که بیان شد در یک نتیجه گیری درباره میزان جدی بودن تهدید علیه تمامیت ارضی ایران، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱. تجزیه طلبی و فراتر از آن قوم گرایی و افکار واگرایانه در سطح توده مردم ایران از جمله ایرانیان در آذربایجان و کردستان و خوزستان و بلوچستان و .... طرفدار جدی ندارد و فاقد پایگاه اجتماعی است.
۲. گروهها و شخصیتها و محافل قوم گرا برای ترویج ادبیات واگرایانه و حتی تجزیه طلبانه در ایران، به شدت فعال هستند.
۳. خطر تجزیه ایران خطری بالفعل نیست اما یک تهدید بالقوه است که مد نظر ایران ستیزان قرار دارد اگرچه توان چندانی برای اجرایی کردن این تهدید را ندارند اما موضوع آن چنان مهم است که نباید دست کم گرفته شود.
۴. تجزیه طلبی کمتر به طور آشکار مطرح می گردد اما ادبیات واگرایانه به تدریج تبلیغ می گردد و قوم گرایی را تئوریزه می نماید.
۵. قدرتهای خارجی مواضع یکسانی درباره تمامیت ارضی ایران ندارند، کشورها و حکومتهای تازه استقلال یافته و یا در آستانه استقلال همسایه به گسست و واگرایی در ایران به عنوان یک آرزوی دلنشین میاندیشند، اما کشورهای ریشه دارتر منطقه چه بسا نگاه دوگانهای به موضوع دارند.
تصور متلاشی شدن وحدت ملی ایران برای آنان هم دلچسب و اغوا کننده است و هم نگران کننده و تهدید آمیز، تهدید تمامیت ارضی ایران برای اروپایی ها نمی تواند چندان دلنشین باشد و عواقب و خطرات آن بیشتر از منافع احتمالی اش خواهد بود اما این موضوع برای آمریکا و اسرائیل احتمالا جذاب خواهد بود. به هر روی، در مجموع خارجی ها هرچه بخواهند، آن چیزی که مهم است اراده و قدرت و آگاهی در ایران است اگر ایران قدرتمند و متحد باشد هیچ قدرتی در جهان توان تعرض به تمامیت ارضی ایران را نخواهد داشت.
۶.از منظر حقوق بین الملل، کشورها باید به استقلال و تمامیت ارضی یکدیگر احترام بگذارند تکلیف به احترام به تمامیت ارضی یک کشورها یک قاعده آمره در حقوق بین الملل است، همه کشورها با هر انگیزه و منفعتی که دارند مکلف به احترام به تمامیت ارضی ایران هستند.
۷. در حقوق بین الملل بشر هیچ نوع حقی به عنوان جدایی خواهی و تجزیه طلبی وجود ندارد، ادعای وجود حق تجزیه طلبی و تفسیر از حق تعیین سرنوشت برای جدایی خواهی، فاقد هرنوع مشروعیت حقوقی است و صرفا پوششی برای مطالبات ناسیونالیستی و شوونیستی گروههای قوم پرست است.
۸. براساس مبانی فلسفی و حقوقی نیز قائل بودن حق جدایی خواهی برای گروههای قومی امری غیر اخلاقی است که می تواند به افزایش عصبیت های قومی و نژادی و زبانی منجر شده و تهدیدی علیه صلح و امنیت باشد.
۹. ادبیات تجزیه طلبانه در پوشش ادبیات حقوق بشری و چپ و با چند محور عمده ذیل مطرح می گردد:
داعیه وجود ستم قومی و تبعیض قومی در ایران، ادعای وجود قوم موهوم فارس ، نفی موقعیت و جایگاه ملی زبان فارسی، ادعای وجود تکثر ملی و چند ملیتی بودن ایران، مطالبه فدرالیسم یا خودمختاری، تبدیل اقوام ایرانی به عنوان اقلیت های ملی مرتبط با دولتهای همسایه و...
۱۰. تامین تمامیت ارضی ایران با حفظ یکپارچگی سرزمینی محقق خواهد شد، یکپارچگی سرزمینی به معنای عدم تقسیم حاکمیت و نفی فدرالیسم است.
۱۱. تمامیت ارضی با استقلال مرتبط است در فقدان استقلال نمی توان از تمامیت و موجودیت یک کشور صیانت گرد، استقلال به معنای عدم مداخله خارجی و باور به عدم دخالت بیگانه از سویی و عدم وابستگی فعالان سیاسی به بیگانه است، اشخاص و جریانها و گروههایی که آشکارا به بیگانگان وابستگی دارند، برای حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی ایران، قابل اعتماد نیستند.
۱۲. گروههایی مانند فرقه رجوی و احزاب و گروههای متحد و موتلف آن که سابقه همکاری با دشمن متجاوز خارجی را دارند، قطعا تهدیدی برای تمامیت ارضی و یکپارچگی و استقلال ایران هستند.
خلاصه و جان کلام این که ایران یکپارچهتر و متحدتر از این است که در معرض خطر تجزیه باشد، مردم حق طلب ایران در گوشه گوشه ایران نیز وابسته به خارجی و تجزیه طلب نیستند و دغدغهای جز سرافرازی و اعتلای ایران ندارند، اما ایران ستیزان و انیرانیانی هستند که به نابودی و تلاشی ایران میاندیشند، خطر آنان را نیز نباید دست کم گرفت چرا که از قدیم گفتهاند:
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.
محمدعلی بهمنی قاجار