شهابالدین یحیی سهروردی و حافظ، دو متفکر بزرگ ایرانی هستند که تلاش بسیار کردند تا عناصر فرهنگی جهان ایرانی از نو صورتبندی کنند.
این صورتبندی، نوعی درمان اختلال چند قطبی بود؛ یعنی نجات ایران از خاطرات متضاد. چرا که ایران به خاطر هجوم فرهنگهای مختلف هویت خود را گم کرده و نمیدانست کدام خاطره از آن او ست و کدام خاطره از آن دشمن است. نظریههای درمانگر سهروردی کاملاً مشخص است.
اما اگر دربارهی حافظ فراموش شود او را در حد یک شاعر فرمگرا پایین آوردهایم. حافظ یک متفکر - شاعر است. او نه شبیه به فردوسی است که تنها به خاطرهی ایران باستان فکر، کندو نه شبیه مولوی که دلباخته خاطرات بعد از اسلام ایران است. به همین دلیل میتوان گفت حافظ تنها شاعر پلیفونیک ایران است که به صداهای ایرانی گوش داده است.
یک سوال، همیشه سوال مهم در تاریخ ایران است: چه رخدادهای سبب شد که سهروردی و حافظ به واکاوی و اتصال دوبارهی عناصر گمشدهی تاریخ و فرهنگ ایران برآیند؟ چرا دیگر چنین متفکرانی در تاریخ ایران پیدا نشد؟ اینکه همهی اجزای گمشدهی یک فرهنگ را به هم وصل کنیم، تلاشی است علیه تجزیهی تاریخی سیاسی و فرهنگی ایران.
هانری کربن با فهم سهروردی، آموزههای هایدگری را رها کرد تا به معجزهی سهروردی فکر کند. زیرا فکر میکرد سهروردی تنها به نجات ایران فکر نکرده است؛ معجزهی او یک معجزهی وجودی است. کربن دربارهی تلاش سهروردی برای وحدت فرهنگی میگوید: «سهروردی فقط متفکری نیست که در باب مفاهیم، تأثیرها و اثرهای پیدا یا ناپیدای تاریخی میاندیشد او خودش در همه اینها حضور دارد: حضورش را نمیتوان نادیده گرفت او بار گذشته زرتشتی ایران کهن را بدوش میکشد و بدینسان آن را به اکنون منتقل میکند این گذشته، گذشتهای بیآینده نیست که هرگونه پیوند مادی با آن بریده باشد.
او به این گذشته آیندهای میدهد آیندهای که خودِ اوست چرا که او خود را مسئول این گذشته میداند... با بودن سهروردی حکمای ایران باستان، یا خسروانیون، براستی دیگر پیشگامان اشراقیون (نوافلاطونیان) ایران اسلامیاند (...) جسارت این جوان سی و پنجساله را بنگر که با حضور خود برگشت گذشته بصورت آینده را موجب میشود و مشروع مینماید، چرا که با این کار تمامیِ آیندهی آن گذشته است که دوباره به صورت اکنون، در اکنونِ حضوریاش، شکل میگیرد و این است آنچه تاریخا حقیقت دارد»(هانری کربن؛ به نقل از کتاب « هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی»، داریوش شایگان، ترجمهی باقر برهام، صص ۲۰۵ - ۲۰۶).
هیچ بخش از تاریخ ایران اصیلتر از بخش دیگر نیست. سهروردی و حافظ تلاش بسیار کردند تا عناصر پارادوکسیکال فرهنگ ایران را به وحدت نزدیک کنند. چیزی که حاکمان و متفکران معاصر ایران آن را یاد میبرند. چنانکه عناصر متضاد را در تقابل هم قرار میدهد و ساحتی از فرهنگ ایران را علیه ساحت دیگر میشورانند با این ادلهی ناصواب تا به فرهنگی ناب و سره نزدیک شوند. سهروردی حتی جان خود را برای این وحدت از دست داد. و حافظ با زره شعر توانست خود را نجات دهد. چنانکه خیام نیز با زرهی شعر هم از حقیقت گفت و هم خود را نجات داد.
سینا جهاندیده
کانال تبارشناسی کتاب