کد خبر: ۳۲۷۴۶
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۸:۲۱-21 January 2023
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند/ ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟ راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش/ ای مدعی نزاعِ تو با پرده‌دار چیست؟
کسانی که با من حشر و نشر دارند تنها چند نفر هستند که می‌دانند شعر برای من حکم عظیم‌ترین چیزهای عالم است. من با شاعران بسیاری حشر و نشر داشته‌ام، دارم و تا زنده‌ام خواهم داشت. ملاک اصلی من در تشخیص شعر یا شاعر خوب، در وهله‌ی اول این است  که کدام شاعر به شعر به‌مثابه‌ی «نمودی از حیث انکشافی هستی» نگاه می‌کند و چقدر توانسته این نمود را در شعرش آشکار سازد؟ 

در میان شاعران کلاسیک ایران، حافظ را نمونه‌‌ی اعلای این نوع شاعران می‌دانم. به نظر من تعریفی که حافظ از «حقیقت» دارد به تعریف هایدگر از حقیقت نزدیک‌تر  است تا  تعریف افلاطون. همین نگاه سبب می‌شود که حافظ با همه‌ی شاعران کلاسیک ایران تفاوت داشته باشد. افلاطون حقیقت را در مقابل کذب، خطا، نادرستی، دروغ و مفاهیمی از این دست قرار می‌دهد؛ به همین دلیل به شاعران بدبین بود. اما هایدگر حقیقت را در مقابل حجاب، ناپیدایی، پوشیدگی و نامکشوفی می‌گذارد. نمی‌دانم چرا باید هایدگر به نازیسم تمایل پیدا کند؟ 

با حافظ نمی‌توان به فاشیسم رسید؛ اما با افلاطون ممکن است. من خیلی متأسفم که استادان و معلمان ادبیات، تضاد و تناسب و ایهام و تلمیح و جناس و ... در شعر حافظ را از چشم‌انداز علم بدیع نگاه می‌کنند. گاهی فکر می‌کنم علم بدیع حداقل آنچه را دانشکده‌های ادبیات درس می‌دهند، قاتل شعر است؛ نوعی درک مکانیکی راز. 

اگر این به اصطلاح صنایع ادبی را در شعر حافظ به مسئله‌ی حقیقت ربط دهیم، به حقیقت دیگری می‌رسیم. صنایع ادبی در شعر حافظ  امر پیشینی نیست. حافظ این صنایع را در نسبت با کشف حقیقت به کار می‌گیرد. بنابراین درک مکانیکی آن‌ها بدترین روش در فهم جهان حافظ است.

به نظر من شاعران سمبولیسم غرب، پیش از هایدگر چیزی از حقیقت هایدگری پی‌برده بودند. آن‌ها می‌دانستند که کلمه در شعر نه ابزار است نه واسطه‌، بلکه کلمه در شعر خود شعر است. ارزش کلمه یا بهتر است بگویم  جهان کلمه، در شعر حافظ با همه‌ی شاعران کلاسیک متفاوت است و البته این نوع معرفت را نمی‌توان صرفاً به موسیقی شعر تقلیل داد. 

گاهی فکر می‌کنم اگر حافظ هم عصر ما بود بی‌تردید هایدگر را بسیار می‌خواند، چنانکه در عصر خود کشاف و مواقف می‌خواند. او کشاف می‌خواند تا به هستی‌شناسی شعر دست یابد  نه اینکه صنایع ادبی را هنرمندانه به کار گیرد تا برخی گمان کنند که «صنعت کردن حافظ» همین است. چرا صنعت ایهام این همه در شعر حافظ فراوان است؟ این فراوانی نباید ریشه در فلسفه‌ای داشته باشد؟ آیا ایهام در شعر حافظ همان ابهام هستی نیست که ساختار حقیقت را باز‌آفرینی می‌کند؟ 

آیا ایهام  بهتر  از هر صنعتی از حجاب و بی‌حجابی، پوشیدگی و آشکارگی جهان نمی‌گوید؟ آیا حافظ با صنعت ایهام نمی‌خواهد بگوید حقیقت جز با ایهام ظاهر نمی‌شود؟
 
حافط کشف حقیقت را با بازی ممکن می‌داند. این که هر کلمه می‌تواند جرقه‌ای باشد تا ساختارهای تاریک را اندکی روشن کند یا آتشی را سبب شود که در لحظه اتفاق می‌افتد. نسبتی که حافظ بین حقیقت و بازی برقرار می‌کند، همان چیزی است که گادامر از نسبت هنر و بازی می‌گوید. اگر افلاطون مسابقه را مهمتر از بازی می‌داند، گادامر از بازی دفاع می‌کند؛ زیرا حقیقت نسبت آشکاری با بازی دارد. 

تنها در بازی است که زندگی در پرانتز گذاشته می‌شود تا حقیقت دیگری آشکار شود. بازی محاکات راز است. لحظه یا زمانی هستی را در تعلیق می‌گذارد تا آزادی نفس بکشد. و حافظ این بازی را کاملاً با شعر اجرا می‌کند. چرا مردم با شعر او فال می‌گیرند؟ زیرا حافظ با قاعده‌ی بازی به حقیقت نگاه می‌کند. 

او معناهای مستور و محتمل را با شبکه‌ها، نسبت‌ها و ساختارهایی که از کلمات می‌آید، کشف می‌کند. من با این سخن دکتر شفیعی هم موافق نیستم که بسیاری از شاعران معاصر با احتمال و تصادف کلمات را کنار هم می‌گذارند تا معنای مبهم و بیهوده‌ای ساخته شود، زیرا  شعر نوعی بازی با هستی زبان است. و حافظ این راز را بهتر از هر شاعری می‌داند. شاعر معاصر می‌داند که شعر با بازی ارتباط دارد؛ تنها تفاوت او با حافظ این است که نمی‌تواند به هستی زبان نزدیک شود. 

یدالله رویا از این نظر که شعر نوعی کشف حقیقت با کلمات است، بسیار  به تلاش حافظ در کشف حقیقت، نزدیک است؛ اما بسیاری از سنت‌گرایان او را شاعری می‌دانند که چیزی از شعر نمی‌داند.


سینا جهاندیده

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان