روز ۲۴ دی ماه سال ۲۲۴ میلادی را روز آغاز نبرد هرمزگان نوشتهاند.
این تاریخ درست باشد، یا نباشد، میدانیم که در آن نبرد سپاهیان منظم اردوان پنجم، بازپسین شاهنشاه اشکانی، در برابر عدهای به پیکار ایستادند که طرفداران اردشیر پاپکان بودند. بی پیکره سپاهی و بی بهره از جنگ افزارهایی که سپاهی به سامان در دست دارد.
اما سپاهیان اردوان بشکستند و پادشاهی اشکانیان بر افتاد. اردشیر بابکان بنیاد شاهنشاهی ساسانیان را در ایران باستان بنهاد که شکوه آن هنوز بر رای و خیال ایرانیان چیره است.
گزارشی از آن نبرد در کتاب «تذکره اربیل» آمده که به قلم این نگارنده به فارسی گردانیده شده است.
گزارشی داستانی از آن را دوستان و همکیشان اردشیر پاپکان در کتابی به یادگار گذاشته اند به نام «کارنامه اردشیر پاپکان». کتابی که از کتاب سوزیها رهیده و امروز در دسترس است. با دو گردانیده، از زندهیاد رشید یاسمی، و دکتر ژاله آموزگار.
در کارنامه اردشیر پاپکان آمده است که اردشیر در دربار اردوان میبود و کنیزک ویژه اردوان را دل برو نرم شد. آن دو بامدادی بر اسبی رهوار از بارگان اردوان نشستند و گریختند. آگاهی به اردوان آمد و با سپاهیان ویژه برنشست تا مگر آن گریختگان را بیابد. نشد.
مردمان آبادی سر راه گفتند که زنی و مردی دیده اند، سوار اسبی که چون باد میتاخت و قوچی سپید از پی آنان میدوید.
مردم آبادی دیگر گفتند که زنی و مردی سوار بر اسبی دیدهاند که قوچی سپید، بزرگ، با آن دو به اسب نشسته بود. دستور اردوان به او گفت: فره کیانی است که به اردشیر رسیده. خویشتن و سواران رنجه مدارید. چاره اردشیر از در دیگر بخواهید.
داستان پردازی در پیرامون پایان پادشاهی اشکانیان و برآمدن ساسانیان، خبرهای رخدادهای آن روزگار را گم کرده است. همه داستانهایی که در پیرامون رخدادهای بزرگ پرداخته شده، چنین کارکردی دارد.
تمیز سره از ناسره، تاریخ از داستان، کاری است نیازمند باریکنگری، که روشنگر راه آینده است.
فر ایران را میستاییم.
محمود فاضلی بیرجندی