از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۱ رژیم آپارتاید درآفریقای جنوبی بر مسند قدرت بود.
آپارتاید یا تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی بهاینمعنا بود که اقلیت سفید پوست [اروپایی تبار] در بالاترین سطح رفاه زندگی میکردند و اکثریت رنگین پوست [آفریقاییتبار و هندیتبار] در پایینترین سطح رفاه.
در نظام آپارتاید افراد متعلق به نژادهای غیر سفید مجبور به اقامت در محلهها و شهرهای خاصی بودند و از کلیه حقوق مدنی و امکان پیشرفت سیاسی و اجتماعی محروم بودند.
حتمأ این سؤال برایتان ایجاد میشود که چطور یک اقلیت دهدرصدی توانسته بهمدت بیش از چهلسال یک اکثریت نوددرصدی را به اسارت [خود] بگیرد و از حقوق شهروندی محروم کند.
چرا این اکثریت نوددرصدی در مدت چنددهه نتوانست، سیطره این اقلیت کوچک را درهم بشکند؟
پاسخ این سؤال، تعمیمپذیر به سایر حکومتهای تبعیض و سرکوب نیز است، همان سیاست قدیمی 《تفرقه بیانداز و حکومت کن!》.
توزیع نژادی در آفریقای جنوبی به این شرح است:
حدود هشتاددرصد سیاهپوست، حدود دهدرصد آسیایی هندیتبار و کمتر از دهدرصد سفیدپوست.
ابتدا همه نوددرصد جمعیت غیر سفیدپوست به یکاندازه دچار محرومیت و فقر بودند، ولی وقتی مخالفتها و اعتراضات به این نظام غیرعادلانه شروع شد، حاکمان سفیدپوست به توزیع نابرابر فقر پرداختند: بهاینصورت که برای اقلیت آسیاییتبار حقوق و رفاه بیشتر قرار دادند و این اقلیت را در برابر اکثریت سیاهپوست قرار دادند؛ بنابراین آسیاییتبارها تبدیل به دژخیمان و مأموران حکومت نامشروع شدند و برای حفظ حقوق اعطایی، به سرکوب سیاهپوستان پرداختند.
اینچنین بود که حاکمان سفیدپوست دیوار حائلی از جنس هندیتبارها بین خودشان و سیاهپوستان کشیدند تا با خیال راحت از جایگاه نامشروع خود بهره ببرند و خود، درگیر سرکوب سیاهپوستان نشوند.
در حکومتهای توتالیتر اروپای شرقی هم همین اتفاق به شکل دیگری رخ داد. درحالی که اکثریت مردم زیر خط فقر زندگی میکردند، به اعضای حزب، رفاه بالاتری اعطا میشد. اکثریت مردم برای تأمین مایحتاج به اجناس کمکیفیت دسترسی داشتند، درحالیکه اعضای حزب [مدافعان حکومت] از فروشگاههای ویژه خرید میکردند که محصولاتی با تنوع و کیفیت بیشتری و صفهای کوتاهتر داشتند.
نتیجه اینکه اعضای حزب که مایل بودند سهم بیشتری نسبت به اکثریت جامعه داشته باشند، نقش پلیس مخفی، مامور دستگیری و شکنجه، زندانبان، خبرچین و مدافع حکومت را در محله و اداره و شهر ایفا میکردند!
نکته طنزآمیز قضیه این است که این دیوار حائل، خود نیز در مقایسه با اقلیت حاکم، فقیر و محروم زندگی میکند ولی در مقایسه خودش با همسایگانش، خود را خوششانستر و موفقتر میبیند، بنابراین ترجیح میدهد بهجای ملحقشدن به همسایگانش، متحد اربابان باقی بماند و از پسمانده سفرههای رنگین اربابان ارتزاق کند.
دکتر محمدرضا سرگلزایی