گاهی در شرایط اضطراری که زندگی به خطر می افتد، تغیبر آگاهی از زمان به حضور در حال، به گونه ای طبیعی رخ می دهد.
شخصیتی که آینده و گذشته دارد به طور موقت خودش را کنار میکشد و اکنون با حضور آگاهانه جدی و مستقلی جایگزین می شود، حضوری بسیار ساکن و در عين حال، بسیار هشیار. سپس هر پاسخی که لازم باشد، از این حالت خودآگاهی نمودار می شود.
دلیل آن که برخی شیفته عملیات خطرناکی مانند کوه نوردی، مسابقات اتومبیل رانی و فعالیت هایی مانند این ها هستند -با وجودی که از آن آگاهی ندارند - آن است که اين خطر کردنها آن ها را به زور به درون «لحظه حال» می برد؛ یعنی به آن حالت سر زندگی ژرفی که از زمان مشکلات، افکار و بار شخصیت رها است. دور شدن از لحظه حال، حتی برای یک ثانیه به معنای مرگ است. متأسفانه این خطر جویان برای ماندن در آن حالت سر زندگی به ایچین فعالیت های خاص وابسته می شوند. اما نیازی نیست که از بخش شمالی ایگر صعود کنید. می توانید همین لحظه به درون آن حالت بروید.
از زمان های کهن، آموزگاران معنوی همه سنت ها، به «لحظه حال» به عنوان راه رسیدن به بغد معنوی اشاره داشته اند. با این وجود به نظر می رسد که این نکته به شکل رمز و رازی باقی مانده است. مطمئناً در کلیسا ها و معابد این درس ها را آموزش نمی دهند. اگر به کلیسا بروید.، ممکن است هنگام خواندن انجیل بشنوید: «به فکر آینده نباشید، زیرا فردا، به چیژ های مربوط به فردا خواهد پرداخت.» یا «کسی که دستش را به گاو آهن بگیرد اما به پشت سر بنگرد، به ملکوت پروردگار راه ندارد»، یا ممکن است عباراتی در باره این که گل های زیبا نگران فردا نیستند، در بی زمانی «لحظه حال» به سر می برند و از فراوانی مواهب پروردگار برخور دارند. به گوشتان بخورد، ژرفا و جوهر بنیادین این تعالیم تشخیص داده نمی شوند. به ظاهر، هیچ کس متوجه نشده است که برای تحول عمیق درونی باید در عمل با این آموزه ها زندگی کرد.
جوهر کلی برخی تعالیم معنوی از راه رفتن بر لبه تیغ «لحظه حال» تشکیل شده است، یعنی آن چنان حضور حقیقی و کاملی که هیچ مشکل و رنجی و هیچ چیزی که در سرشت کسی که هستید وجود ندارد، نتواند در شما دوام یابد. در لحظه حال، و در نبود زمان، تمامی مشکلات برطرف می شوند. رنج، نیازمند زمان است و نمی تواند در «لحظه حال» دوام یابد.
اکهارت تله
نیروی حال
ص ۷۵ و ۷۶
@Khodshenasivo
عرفان و خودشناسی