چرا هر سال و تا زمانیکه زندهایم، باید از سرنگونی هواپیمای اوکراینی و کشتهشدگان کرمان و آبان۹۸ و مادران داغدار اعتراضات اخیر مدام بگوییم و بنویسیم؟ پاسخ یک جمله است: برای پاسداشت «جان». برای مقابله با بیارزشی جان انسانها...
برای اینکه با صدای بلند بگوییم: با جان انسانها انقدر سخاوتمندانه برخورد نکنید، جان انسان کالایی رایگان نیست که بود و نبودش فرقی نکند. جان انسان اگر بیارزش شود دیگر زندگی بیمعنا میشود...همین دغدغه باعث میشود نسبت به اعدامهای عجولانه اخیر حساس باشیم و واکنش نشان دهیم...
واقعیت این است که اگر ما نتوانستیم از وقوع یک فاجعه (قتل مهسا امینی، سرنگونی هواپیما، لهشدگان در تشییع جنازه قاسم سلیمانی، کشته شدن هموطنانمان در شاهچراغ و ...) جلوگیری کنیم، اما میتوانیم از تکرارِ مثلِ آن وقایع جلوگیری کنیم. چگونه؟
اینکه اجازه ندهیم گذر زمان این فجایع را به دست فراموشی بسپارد. نگذاریم خانوادههای داغدیدگان در تنهایی بپوسند. در حد توانمان مقصرین این وقایع را به جامعه معرفی و رسوا کنیم؛ خلاصه اینکه به پایمال شدن خون هموطنانمان راضی نشویم...
اگر نسبت به رویدادهای تلخی که در سالهای اخیر به وقوع پیوسته، حساس نباشیم، اگر گذر زمان ما را نسبت به غم دیگری بیتفاوت کند، در واقع به ارزش «جان» چوب حراج زدهایم؛ و مطمئن باشیم نتیجه بیارزش شدن «جان»، دامان خودمان را هم خواهد گرفت...
اینجا ما ارزش «جان» را ارج مینهیم، پس اینکه آن جانِ ستمدیده و مظلوم و تنهامانده، متعلق به کدام دستهبندی سیاسی، یا تبعه کدام کشور(ایرانی یا افغانستانی) است، نمیتواند و «نباید» در موضعگیریهای ما ضریبی داشته باشد...
پس، از یادآوری و گرامیداشت یاد مظلومان و کشتهشدگان سالهای اخیر در کشورمان، از کشتهشدگان آبان ۹۸ تا اعتراضات ۱۴۰۱، تا جزغاله شدگان پرواز ۷۵۲ تا برخی اعدامهای عجولانه اخیر تا... خسته نشویم و کم نگذاریم و کمکاری نکنیم...
هادی مسعودی
@aghalyyat