به نقشه جغرافیای سیاسی جهان بنگرید، بس پر رنگ و نگار است.
تا امروز ۱۲دی، برابر با ۲ ژانویه ۲۰۲۳، ۲۰۶ کشور بر اساس سیستم عضویت مللمتحد، زیر پوشش این نهادند؛ که از این تعداد، ۱۹۳ واحد کشور به عنوان دولت مستقل، ۲ دولت ناظر و ۱۱ مورد دیگر، گونه های دیگر دولت هستند . ولی فیفا ۲۱۷ دولت را به بازی های جام جهانی فوتبال دعوت می کند.
برخی نهادهای بین المللی دربرگیرنده حتی ۲۱۹ و بلکه ۲۲۶ واحد سیاسی هستند. این تعدد و پرشمار بودن کنونی دولت ها پدیده ای همیشگی و بلکه دیرینه نبوده است. مثلا اگر نقشه پایان جنگ جهانگیر نخست را ببینید(لطفا سرچ کنید) بس ساده بوده و شمار کشورهای مستقل اندکند. باورکردن این که در نقشه ۱۹۱۹ تنها دو کشور لیبریا و اتیوپی در آفریقا مستقل نشان داده شده اند، در حالی که امروزه روز شمار این کشورها ۵۶ تا است، سخت است. یا در نقشه آسیا که امروز ۴۸ کشور مستقل در آن به چشم می خورد، در پایان جنگ نخست، تنها چهار کشور ایران، ژاپن، چین و تایلند به عنوان ملتهای غیر مستعمره و تحت الحمایه دیده شده و ۴۴ ملت دیگر مستعمره و... بودند. ولی از آن هنگام تا کنون نقشه جغرافیای سیاسی با تکامل و شاید تحول دچار دگرگونی هایی از قلت به کثرت شده است.
به عنوان نمونه طی ۴۶ ساله فیمابین پایان جنگ دوم جهانی تا فروپاشی اتحاد شوروی(۱۹۹۱- ۱۹۴۵)، ۱۰۰ واحد سیاسی مستقل (کشور) بر نقشه جغرافیای سیاسی هویدا شدند. یا از فروپاشی اتحاد شوروی تا کنون، با اضافه شدن ۲۲ کشور، بر شمار بازیگران مستقل در عرصه سیاسی جهان افزوده شده است. هر چند در این میان کشورهایی نیز به کلی از میان رفته و دیگر نام و نشانی از آن ها جز در تاریخ نیست، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، عثمانی، امپراتوری اتریش- مجار، جمهوری دمکراتیک آلمان، یوگسلاوی و جمهوری دمکراتیک یمن از آن جملهاند. علل تکوین کشورهای جدید متعددند، ولی فروپاشی امپراتوری ها در پایان جنگ های جهانی، دگرگونی کلان در سیاست بین الملل، جابجایی جغرافیایی قدرت جهانی(مثلا از اروپا به آمریکای شمالی) و ناتوانی حکومتها، در پاسداری از یکپارچگی ملی- سرزمینی، برترین زمینه های شکل گیری کشورهای جدید بودهاند.
برخی ژئوپلیتیسین ها پیشبینی کرده اند که تا پایان سده ۲۱، شمار کشورهای مستقل دو و بلکه سه برابر تعداد کنونی خواهد شد(بیش از ۵۰۰ واحد). ولی با اندکی محافظهکاری علمی و کوتاهتر کردن زمان پیش بینی، به گمانم تا بیشینه ۲۰۵۰، بر نقشه جغرافیای سیاسی جهانی، دستکم ۲۵۰ کشور مستقل دیده شوند. ولی کدام کشورها بیش از بقیه در معرض فروپاشی برای تکوین و پیدایش ملت های جدیدند؟ به اغلب احتمال برخی از کشورهای بزرگ سرزمین کنونی، که دارای ویژگی های زیر هستند، در شمار کاندیداهای فروپاشی، کوچک تر شدن و تجزیه قرار دارند:
۱- سست بودن ملیگرایی
ملت هایی که حکومتشان از عهده ایجاد، گستراندن و پاسداری از آرمان سیاسی و علت جودی کشور بین مردمان خود بر نیاید، نخستین کاندیداهای تجزیه اند. البته تا کنون هیچ جایگزین مناسبتری از ملیگرایی برای استواری ملت ها شناخته نشده است؛
۲- قدرت، اقتدار و رفرم
ملت- دولت هایی که در فرصت داشتن قدرت و اقتدار حکومت مرکزی، خود را نوسازی کرده و اعتماد آحاد ملت را بی کم و کاست(در مقیاس کلان) جلب کنند، بعید است در معرض فروپاشی قرارگیرند. بر عکس با آغاز شدن و گسترش بی اعتمادی ملت به حکومت و رشد و تقویت ملیت گرایی(قومیت)، به دست آوردن اعتماد دوباره بس سخت خواهد بود. چنین کشورهایی بیشتر در معرض فروپاشی هستند؛
۳- نداشتن پشتیبان استراتژیک
هم چنین ملت های منزوی که عضو هیچ سازمان و اتحادیه بزرگ یا منطقه ای کارآمد نظامی- سیاسی نیستند و یا فاقد پشتیبانی استراتژیک جهانی می باشند، بیش از دیگران در چنین معرضی قرار دارند؛
۴- همسایگان
ملت-دولت هایی که دارای همسایگان پر شمار بوده و با همه یا تعدادی از آن ها دارای اختلاف( سرزمینی، مرزی، عقیدتی و...) می باشند، نیز می توانند کاندیدای فروپاشی باشند.
به هر روی، کارآمدترین آیتم برای پاسداری از استقلال و یکپارچگی، همپوشی کامل یا بسیار بالای ملت و دولت است. برعکس نخستین کلنگ فروپاشی کشورها با ایجاد و سپس گسترش شکاف بین این دو حاصل می شود. کوتاه آن که کشورها پایدارند، تا هنگامی که دولت عین ملت و ملت یکپارچه حامی دولت خود باشند.
یدالله کریمیپور