کد خبر: ۳۲۶۳۲
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۷-02 January 2023
گزارش شماره ۵٣٨۵ روزنامه اعتماد مورخ ۴ دی ١۴٠١ از میزگردی با حضور دکتر هادی خانیکی، دکتر محمد فاضلی و دکتر احمد میدری با موضوع مرور اندیشه‌های مرحوم دكتر مجید تهرانیان به بهانه انتشار کتاب جدید دکتر خانیکی با عنوان «اندیشه پیشرفت و تحولات جدید جامعه ایران» كه بازخوانی مطالعات دكتر تهرانیان در حوزه های توسعه، فرهنگ و ارتباطات است.
مخاطبان محترم سایت اعتمادآنلاین، خدمت آقای دكتر هادی خانیكی، آقای دكتر احمد میدری و جناب آقای دكتر محمد فاضلی هستیم با هدف مرور اندیشه های آقای دكتر تهرانیان در قالب كتاب جدیدی كه زحمت آن را آقای دكتر هادی خانیكی كشیده اند. خیلی خوش آمدید به برنامه، ممنون از اینكه دعوت ما را قبول كردید، در آغاز بحث ممنون می شوم در مورد كتاب صحبت كرده و معرفی كنید و تاكید بر این مساله باشد كه چرا مرور اندیشه های مرحوم دكتر تهرانیان مهم است؟

خانیكی: من هم خدمت شما و دوستان عزیز شركت كننده در این نشست و مخاطبانِ اعتمادآنلاین سلام عرض می كنم. كتاب «اندیشه پیشرفت و تحولات جدید جامعه ایران» كه بازخوانی مطالعات مرحوم دكتر مجید تهرانیان در حوزه های توسعه، فرهنگ و ارتباطات است، محصولِ تدریس من در حوزه ارتباطات و توسعه است كه چون محور مطالعات توسعه را بر توسعه ملی گذاشتم، نقش مرحوم دكتر تهرانیان در این زمینه بالاست. به خصوص اینكه دكتر تهرانیان شاید به یك معنا بنیانگذار مطالعات ارتباطات و توسعه در ایران باشد آن هم با تاسیس پژوهشكده علوم ارتباطی و توسعه ملی در ایران در سال 1353. آقای دكتر تهرانیان در سال 1375 برای مدت كوتاهی به منظور تدریس در دوره دكتری دانشگاه امام صادق به ایران آمد و آشنایی حضوری من هم از همانجا شكل گرفت. 

پس از مدتی كه من دغدغه های ایشان را در حوزه توسعه و به خصوص درك ایشان از مساله ایران در دهه 50 دریافتم و خیلی بهره گرفتم، پیشنهادی به مرحوم دكتر تهرانیان دادم كه خوب است كتاب مشتركی بین ایشان و من تهیه شود كه اساس آن پنج مقوله باشد. تحولی كه اندیشه پیشرفت پیدا كرده و عناصر جدیدی كه به آن اضافه شده؛ ابعاد انسانی توسعه كه در حقیقت بعدها بر مطالعات توسعه افزوده شده و جناب آقای دكتر فاضلی و جناب آقای دكتر میدری در آن صاحب نظرتر از من هستند. 

مقوله ارتباطات و توسعه ملی و اندیشه پیشرفت و بازخوانی جهان های توسعه از آن، این كار را به درازا كشید، البته من پنج سالی روی این كتاب و تدوینش كار كردم و ایشان محبت كرد در همان سفر یادداشت ها و نوشته هایی را كه از مطالعاتش داشت و انتشار عمومی پیدا نكرده بود در اختیار من گذاشت. من بحث دانشگاه را به ضرورتی تفكیك كردم و زیرمجموعه در كتاب مستقلی تحت عنوان ارتباطات، دانشگاه و توسعه ملی پیش از این منتشر شده بود، این بخش ها را به دلیل اینكه در معرض بیماری سرطان هم قرار گرفته بودم و سرطان یك كتابی به انجام كارهای معوقه ام داده بود، در بهار امسال تكمیل كردم. 

در واقع كتاب سرشت و روح كلی اش بازخوانی تهرانیان است از توسعه و مسائلی كه بر ایران دهه 50 عارض شده و به خصوص شاید بتوان گفت از برجسته ترین مباحثی كه در این كتاب می شود خواند، آنجایی است كه مساله ایران را در آستانه انقلاب مطرح می كند كه چرا ایران دچار شرایط انقلابی شده و البته دكتر تهرانیان پیش از این هم در تحقیقاتی كه انجام داده بود تحولات پیش رو را پیش بینی كرده بود. 

اولین طرح بزرگ پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان را مرحوم دكتر علی اسدی و مرحوم دكتر تهرانیان انجام داده بودند آن هم در سال 1355 و سطوح مختلفی برای این تحقیق قائل شده بودند كه حاصل این بود كه ایشان به من می گفت مساله یك تحول بزرگ مذهبی در ایران را پیش بینی كردند. بعد من از ایشان پرسیدم كه شما نتیجه این تغییرات را به مسوولان وقت هم اعلام كردید؟ گفت نه من كه جرات نداشتم بگویم چنین چیزی در راه است این بود كه به همان زبان علمی اینها را گفتم كه دوستان عزیز آقایان دكتر محسن گودرزی و عباس عبدی پیش از این تحت عنوانِ «صدایی كه ناشنیده ماند» محصول آن تحقیق را گفته بودند. 

به هر حال به نظر من مطالعه تهرانیان مهم است، زیرا تك ساحتی نیست، به مسائل شجاعانه ورود پیدا می كند و به دور از ملاحظات نتایج را ترویج می دهد و از این نظر اندیشه پیشرفت و تحولاتِ جدید جامعه ایران كه بخش هایی را خود من به آن افزودم و در واقع مساله سال 57 را با مساله كنونی جامعه ایران در یك امتداد دیدم. از این نظر فكر می كنم مطالعه اش مهم باشد.

میدری: با سلام خدمت بینندگان عزیز این برنامه و سپاس از برگزاری این نشست از سركار عالی و همكاران محترم تان. كاری كه مجید تهرانیان كرده بخشی از آن به جامعه كارشناسی و پژوهشگران ما انتقال داده شده، مانند تحقیق و پژوهشی كه هر چند سال یك بار تحت عنوان نگرش و ارزش های ایرانیان دارد صورت می گیرد كه هر یك از این كارهای ملی كه انجام شد بخشی از ویژگی های جامعه ایران را در طول زمان آشكار كرده و ما مبنا و پایه ای برای شناخت تحولاتی داریم كه در عرصه فرهنگ، روابط اجتماعی، سرمایه اجتماعی و ویژگی های فرهنگی این جامعه دارد صورت می گیرد. 

اما به نظر من برخی نكاتی كه مجید تهرانیان روی شان دست گذاشته هنوز برای جامعه ما باز نشده و امیدواریم با تلاشی كه دكتر خانیكی كردند، جامعه پژوهشگران ما این را درك كنند. حال [با توجه به] برخی مسائل مانند مساله ای كه شما اشاره كردید باید ببینیم كار مجید تهرانیان كجا ناتمام بوده، چرا نمی توانسته توصیه هایش را انتقال بدهد و در واقع چرا این صدا شنیده نشد؟ اما بخشی كه مجید تهرانیان شروع كرد و به نظرم تا جایی كه من می دانم در جامعه دانشگاهی ما هنوز به درستی به كار گرفته نشده، این است كه مجید تهرانیان [فارغ التحصیل] اقتصاد سیاسی است و از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل می شود و من بدون تعارف كسی را نمی شناسم كه به قول ایشان ابررشته ای كار كند. تازه این اصطلاح هم هنوز در ایران جا نیفتاده است، چون ما چندرشته ای داشتیم كه برای فهم مسائل جامعه احتیاج دارد اقتصاد، سیاست و فرهنگ كنار همدیگر بنشینند یا این ابعاد را با هم درك كرد، اما ایشان معتقد است كه برنامه ریزی باید ابررشته ای باشد و در واقع هر یك از اینها به تنهایی نمی توانند و باید نوعی تلفیق همگن صورت بگیرد نه یك تركیب و دستورالعملی كه آنها برای تدوین برنامه های توسعه تهیه می كنند. 

من فكر می كنم حالا كه حتی بحث برنامه هفتم توسعه در میان است این كاربرد دارد كه ما بتوانیم بر اساس این دیدگاه مشترك و این دیدگاه ابررشته ای به مسائل ایران نگاه كنیم. هر چند خیلی گفته شده، یعنی هر كسی وارد دانشگاه بشود می گوید باید چندرشته ای نگاه كرد، اما واقعا پژوهش های كاربردی ای كه چه مراكز سیاستگذاری ما و چه دانشگاه ها بتوانند در یك نهاد كنار هم باشند كمتر رخ داده است و موسسه ای كه ایشان تاسیس كرده شما وقتی رشته های مختلف را از خارج و ایران نگاه می كنید كه كنار هم كار می كنند و رویكردهای كاملا متفاوت دارند؛ یعنی كسی مانند لرنر كه مكتب نوسازی است در كنار مجید تهرانیان كه گرایش های چپ دارد، می نشینند و كارهای پژوهشی مشتركی انجام می دهند. 

ما خیلی احتیاج داریم كه در نهادهای دانشگاهی مان و سیاستگذاری این رشته ها كنار همدیگر باشند. یك كار مهم دیگری كه تهرانیان انجام می دهد و باز ما این را خیلی احتیاج داریم كه جامعه علمی و بقیه آن را درك كنند، این است كه ایشان فرآیند توسعه را همان طور كه دكتر هم اشاره كردند به هیچ وجه یك فرآیند هموار نمی داند در خیلی از دیدگاه ها كه من به آنها اشاره می كنم، توسعه خیلی ساده نگاه می شود. مثلا می گویند اگر سرمایه گذاری خارجی، دموكراسی باشد مساله ها حل می شود، اگر فلان عامل تغییر پیدا كند... ایشان نشان می دهد كه همه ابعاد توسعه با پدیده های خطرناك روبه رو هستند، در رشد اقتصادی، آلودگی محیط زیست و جابه جایی ها را می آورد و می تواند ضدرفاه عمل كند.

آقای دكتر، چطور می شود از اندیشه های آقای تهرانیان در شرایط امروز جامعه استفاده كرد وقتی حتی لغت توسعه به لغتی قبیح تبدیل شده و یك باره از قسمت هفتمِ برنامه های توسعه می بینیم كه لغت توسعه از آنها حذف می شود، چون توسعه یك مفهوم غربی دانسته می شود. در شرایطی كه هر چیز غربی ای قرار است طرد شود چطور می شود از دیدگاه های چهره ای مانند مجید تهرانیان (همان طور كه خودتان اشاره كردید) با دیدگاه های چپ استفاده كرد؟ به نظر می آید جامعه به سمتی نمی رود كه دیدگاه های ایشان قابل بهره برداری باشد.

میدری: اگر اشكال ندارد چون گفتید در دو نوبت صحبت شود، اجازه بدهید یك نوبت را كامل [به مساله] بپردازم. من می خواستم بیشتر بگویم كه حرف های مجید تهرانیان برای امروز كاربرد دارد و ما باید نگاه مان را به توسعه و برنامه ریزی عوض كنیم، اما اینكه برای شرایط كنونی ما و به ویژه اعتراضات اخیر بر اساس این اندیشه چه تجدیدنظرها و كارهایی می توان كرد را اجازه بدهید در نوبت دوم صحبت كنم. فكر می كنم بهتر باشد آقای دكتر فاضلی در این رابطه صحبت كنند.

با این پیش زمینه ای كه گفته شد، تصور می كنید چرا مطالعه آثار مجید تهرانیان و دیدگاه هایش اهمیت دارد و نكته ای كه در رابطه با دیدگاه های مجید تهرانیان گفته می شود كه آقای دكتر خانیكی در این كتاب و كتاب دیگری در مورد توسعه تجمیع كردند چطور می تواند در شرایط امروز مورد استفاده قرار بگیرد، وقتی حتی ادواری از دولت ها و تاریخِ بعد از انقلاب نشان می دهد اگر هم باوری به توسعه بوده، توسعه آمرانه بوده است. نگاه مجید تهرانیان در سال های پس از انقلاب و احتمالا حتی قبل از آن به توسعه ملی خیلی غریب و مظلوم است.
 
فاضلی: سلام عرض می كنم خدمت شما و بینندگان تان. نگاه من به كتابِ اندیشه پیشرفت و تحولات جدید جامعه ایران و گزارشی از آنچه تهرانیان در دهه 50 انجام داده به این صورت است كه اگر شما ندانید در دهه 50 جامعه ایران چه مسیری را طی كرده كاملا محتمل است كه هر چند تاریخ عینا تكرار نمی شود، اما همان اشتباهات با همان برداشت ها، تصورات و گاهی توهمات پیش برود. فرقی هم نمی كند این می تواند هم جانب حكومت باشد و هم جانب منتقدانش تكرار شود. 

بنابراین برای اینكه شما تاریخ را تكرار نكنید و یاد بگیرید حتما لازم است كه تهرانیان را بخوانید، چون گزارش دست اول یك آدم درجه یك است؛ یعنی پیشینه تهرانیان را كه نگاه می كنید یك آدم درجه یك است كه صلاحیت های لازم را برای اینكه آن دهه را گزارش كند، دارد. یكی از آن صلاحیت ها در اصل ابررشته ای بودن آن است كه آقای دكتر میدری گفتند؛ یعنی هم اقتصاد سیاسی را خوب می فهمد و هم كامل جامعه شناسی را از متنی كه فهم كرده و هم سیاسی را درك می كند...

فاضلی: یعنی كاملا آدمِ درجه یك و صاحب صلاحیتی است برای اینكه دهه 50 را روایت كند. ممكن است تهرانیان ترسیده باشد یا اصلا سیستم پهلوی به گونه ای بود كه او و گزارشش را نمی خواند، اما تهرانیان در نوشتن خودش را سانسور نكرده است، این نكته مهمی است كه یك نفر ممكن است نوشته باشد، اما سیستم نمی خوانده و جایی گزارش نمی شده است، اما یكی هست كه از آن اول خودش ننوشته است، یعنی از ترس خودسانسوری كرده است. 

این كتاب نشان می دهد تهرانیان خودسانسوری نكرده است، زیرا بارزترین نمونه اش اولین فصل كتاب است، جایی كه تهرانیان بعد از واقعه میدان ژاله گزارشی می نویسد تحت عنوانِ «ایران و بازخوانی مساله گذار» شما گذاشتید و بعد چهار دلیل می آورد، درباره چهار دسته دلیل می آورد كه چرا ایران به این وضعی رسید كه نهایتا رژیم شاه آن واقعه را در میدان ژاله رقم می زند. من گاهی اوقات غنای كتاب ها را این طور می سنجم كه شما مجبور می شوید در یك صفحه چند جای آن را خط بكشید و حیرت كنید كه این چقدر....
 
شما البته زیاد خط كشیدید.

فاضلی: خیلی. مثلا دهه 50 وقتی تهرانیان درباره شكاف های اجتماعی و شكاف های جامعه ایران حرف می زند یكی از چیزهایی كه كماكان پس از 50 سال در ایران باقی مانده یك عبارتی دارد و می گوید: «فاصله میان واحدهای سیاستگذاری و اجرایی» و بعد در پرانتز می نویسد: « (فئودالیسم بروكراتیك) ». اصلا این واژه به قدری عمق دارد كه اگر كسی در سیستم بروكراتیك ایران كار كرده باشد... ببینید، در سیستم های فئودالی هر فئودال و اربابی برای خودش یك قلعه و مجموعه اراضی دارد و مستقل از بقیه كشت می كند و یكسری رعیت دارد كه اینها كار می كنند. شما اگر در دستگاه اجرایی ایران كار كرده باشید این «فئودالیسم بروكراتیك» را عمیق می فهمید كه هر دستگاهی اصلا كمترین اطلاعات را با بقیه به اشتراك می گذارد. 

دایم سعی می كند اراضی اش را گسترش بدهد و قدرت و بودجه اش را بیشتر كند و این سیستمِ فئودالیسم یك معنا هم دارد كه به درد دنیای جدید نمی خورد. همان طور كه فئودالیسم اروپایی هم فرو پاشید تا دنیای جدیدی خلق شود. یعنی یك عمق به این صورت دارد كه شما را می رساند... من توصیه می كنم كسانی كه می خواهند بفهمند چه شد كه در دهه 50 ایران انقلاب شد... پنج، شش صفحه هم بیشتر نیست. یعنی اینكه آدمی در پنج، شش صفحه می تواند شرح بدهد كه در دهه 50 چه گذشت. من یك عبارت آن را می خوانم، ایشان می خواهد توضیح بدهد كه در دهه 50 به لحاظ سیاسی چه اتفاقی افتاد كه به این نقطه رسیدیم و می گوید: «عامل اول- بی اعتنایی به ضرورتِ داشت مبانی دموكراسی و حكومت مشروطه از راه هتك حرمت از قانون اساسی و عدم توجه به ضرورتِ استقلال و رشد سیاسی سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه و بی اعتنایی به ضرورتِ گسترش مستقل احزاب و انجمن های داوطلبانه ملی و آزادی مطبوعات، رادیو و تلویزیون...» 

یك آدم دیگر چه باید می نوشته كه بگوییم خودسانسوری نكرده است؟ دومی از آن هم جالب تر است: «ایجاد یك خلأ سیاسی بزرگ در رهبری از راه بی اعتنایی به ضرورتِ پرورش یك نسل رهبران میانسال كه پیوندِ میان رهبران كهنسال (پیش از 28 مرداد 1332) و جوانان باشند...» یعنی رژیم شاه دچار كهنسالی شده بود؛ یك نسل بین قبل از 28 مرداد و 28 مرداد پیوندی نداشت. «در 25 سال گذشته بیشتر مسوولان سیاسی از میان رهبران كهنسال یا كارشناسان تكنوكرات غیرسیاسی انتخاب شدند...» ببینید واژه ها تراش خورده اند. یعنی رژیم شاه یا كارشناسِ تكنوكرات غیرسیاسی دارد كه فهمی از عرصه سیاست ندارد و فقط تكنوكرات است یا یك مشت رهبرِ سیاسی پیر و پاتالی دارد كه متعلق به قبل از 28 مرداد هستند. بنابراین یك نسل میانی ندارند كه اصلا سیاستِ دهه 50 را بفهمد یا ارتباط داشته باشد. از اینجا دومین چیزی كه درباره تهرانیان و خوانش این كتاب خیلی مهم است، «مفهوم ارتباطات» است. ممكن است ما «مفهوم ارتباطات» را در رسانه خلاصه كنیم و بگوییم رسانه می خواهد این كار را بكند. یك جمله ای دارد كه آن را تا زدم و برای تان می خوانم. از نظر این كتاب و به گمان من، فهم تهرانیان از «ارتباطات» فقط رسانه نیست. جامعه مكانیسم ارتباطی اش مختل است.

فاضلی: یعنی وقتی می گوید ما نسلی از رهبران سیاسی میانسال نداریم، منظورش این نیست كه یك نسلی نداریم كه در رسانه میانسال باشند و حرف بزنند. یك نسلی از رهبران میانسال نداریم كه اصلا با جامعه ارتباط بگیرد. این ارتباط را فراتر می بیند. یعنی جامعه مكانیسم ارتباطی اش قطع است. 

نكته سومی كه واقعا در مورد تهرانیان در این كتاب خیلی جدی باید به آن پرداخت، نكته ای است كه آقای دكتر میدری هم بر آن خیلی تاكید كرد؛ توسعه مسیر همواری نیست و هر عرصه اش در خرد و كلان، تعارضات و تناقضاتی ایجاد می كند كه اگر به آن نپردازیم دچار بحران های جدی می شویم. به گمان من یكی از درخشان ترین قطعات این كتاب كه می شود سر كلاس های درس ساعت ها درباره اش بحث كرد یك مصاحبه است با كسی به نام حسن، این آقای حسن در روستایی به نام خسروآباد ساكن بوده است، بعد با خانواده اش نزدیك فیروزكوه آمدند و كارخانه ای تاسیس شده بوده كه صاحب كارخانه برای كارگرانش خانه سازمانی و آپارتمانی ساخته بوده است، حسن و خانواده اش از روستای خسروآباد منتقل شدند و به اطراف فیروزكوه در این آپارتمان آمدند. 

دو صفحه گفت وگو با حسن است كه زندگی امروزش را مقایسه می كند. خودتان را جای شاه و تكنوكرات های پهلوی بگذارید كه می گویند حسن در روستا زندگی می كرده، وضعیت خیلی بدی داشته و آب و برق هم نداشته است، حالا برای او خانه آپارتمانی ساختیم، او را به فیروزكوه آوردیم و زندگی مدرن دارد.
 
فاضلی: دردش چه باشد، اما وقتی این دو صفحه را می خوانید، می بینید كه حسن اصلا حالش خوب نیست. در یك جا شكایت می كند و می گوید؛ من عین عبارت را می خوانم: «این زندگی كه آمدم اینجا هی زن من می بینه كه بقیه تو شهر یه چیزایی دارن، ولی من ندارم. همه حرف اینه كه من هم می خوام یه چیزایی داشته باشم.» بعد نابرابری متحرك شده است یا بچه اش را به مدرسه فرستاده اند، اما می گوید: «بقیه مدرسه ای ها شهری اند و این روستایی است و بچه ام می گوید دیگر نمی خواهم به مدرسه بروم.» به نقطه ای می رسد و می گوید: «مثل اینكه تو خسروآباد وضعم بهتر بود در اینجا درسته كه خونه ام بزرگ تره ولی باید بگم پول بیشتریم باید بدم، اجاره ماهی 200 تومنه كه پول برقشم باید بدم، میاد روش. تو خسروآباد عطار و بقال و می شناختم و می تونستم ازشون نسیه بگیرم، اینجا نمی تونم نسیه بگیرم، تو چاله بدی گیر افتاده ام.» 

این عبارت خیلی تامل برانگیز است: «تو خسروآباد وقتی می رسیدم خونه همه خوشحال بودند، می گفتیم و می خندیدیم، حالا میام خونه می بینم كه همه با هم قهرند.» مجبور شده اند مادرش را به خانه بیاورند و مادرش و عروس دارند با هم زندگی می كنند. بعد یك جا می رسد و می گوید: «ببین اینقدر وضع بد شد كه من برای اولین بار زنم را در این خانه زدم.» یعنی نگاه تهرانیان هم كلان توسعه را می بیند كه تعارضات آن در نظام رهبری سیاسی چه مشكلاتی ایجاد كرده، هم می بیند كه ارتباطات قطع است و هم در خرد آن قادر است كه ببیند حسن در خسروآباد اصلا حالش خوب نیست و بر همین اساس واقعا می تواند در دهه 50 بگوید كه چگونه سیستم داشت به سمت بحران می رفت و به گمان من، امروز باید تهرانیان را خواند و نگاهش را درك كرد. حتی در بُعد محیط زیستی؛ تهرانیان دهه 50 درباره تخریب محیط زیست بر اثر توسعه هشدار می دهد و مكتوب می كند و از این جهت به نظر من بازخوانی تاریخ است. 

كتاب خصوصا با مقدمه هایی كه آقای دكتر خانیكی بر هر فصل آن نوشته بازخوانی تاریخ است و اگر ما می خواهیم تاریخ را تكرار نكنیم و وارد آن چرخه ها نشویم، به گمان من باید كتاب تهرانیان را خواند، حتی اگر منتقدش باشیم؛ یعنی شما می توانید منتقد نگاه چپ تهرانیان باشید، می توانید منتقد این باشید كه بسیار به جهان سوم امیدوار است. اصلا امیدواری اش به جهان سوم حیرت انگیز است. می گوید جهان سوم یعنی یك نگاه سوم به جهان كه می دانیم امروز اتفاق نیفتاده است، یعنی امیدواری ای كه تهرانیان به جهان سوم دارد رخ نداده است، اما یك هسته در آن هست كه می شود بر اساس آن هسته بگوییم تهرانیان یك متفكر تیزبینِ حوزه توسعه و ارتباطات است.

نه، در باب اینكه به هشدارها توجه نمی شود.

خانیكی: بله می خواهم بگویم یعنی در حد آن ساختارها و فرآیندهایی كه منجر به این می شود كه یك توصیف، تبیین یا تجویزی نسبت به مساله ایران مورد بی توجهی قرار می گیرد. حال آن تعبیر دهه 50 را هم كسی مانند تهرانیان دارد و هم كسانی مانند مرحوم دكتر شایگان از آن تحت عنوان «نفرین تجدد» یاد می كنند یعنی نظام شاه هم آن بخشِ مختل كننده توسعه را از تجدد گرفت. با توجه به مدلی كه تهرانیان در نسبت بین ارتباطات و توسعه مطرح می كند مشابهت های زیادی بین امروز و دیروز می بینم، زیرا عین عناوینی كه به كار می برد ما نمی خواهیم اینجا فقط از یك فرد تجلیل كنیم یا در مورد او گزافه هم بگوییم، همین طور كه آقای دكتر فاضلی گفتند، می توانیم نقدش هم بكنیم. ولی اینكه مساله زمانه خودش را چطور فهمیده؟! تهرانیان قائل به این بود كه ما وقتی می توانیم مساله ایران را خوب بفهمیم كه یك مطالعه تطبیقی و یك مطالعه تاریخی داشته باشیم، منظور از مطالعه تاریخی اینكه حداقل از دوران مواجهه ایران با تجدد كه در حوالی دوران قاجار شروع شد و اوج آن در مشروطه است تا به امروز را ببینیم كه آن را یك دوره بندی قابل ملاحظه ای هم می كند و قابلیت استمرار را هم برای امروز دارد كه دوره های تمركز قدرت را كه مورد توجه شما بود و آمرانه بودن توسعه را از یك طرف و دوران تشتت یا دوران پراكندگی قدرت را در دوره هایی می بیند كه حداقل تا انقلاب این را چهار دوره می بیند. 

دورانی كه در مشروطه ما پراكندگی قدرت را داریم و در دوران رضاشاه تمركز قدرت را داریم و بعد دوباره به پراكندگی قدرت می رسیم 20 و 32 و بعد دوباره تمركز قدرت را، در هر كدام هم عامل اقتصاد یا عامل سیاست را برجسته می بیند و مطالعه تطبیقی هم همین كه ایران را در مقایسه با جوامع پیشرفته و هم جوامع در حال گذار ببینیم كه می گوید می شود... یعنی خوش بینی اش از اینجاست كه ایران در موقعیتی است كه می تواند به اصطلاح از عوارض منفی توسعه در كشورها و جامعه پیشرفته دوری كند، مانند نادیده گرفتن قابلیت و ظرفیت های انسانی كه به آنها خیلی توجه می كند تا در واقع راه جدید یا راه سومی را در پیش بگیرد. اما جایی كه گفتم خیلی مهم می دانم توجهش به عنصر و عامل ارتباطات است و ذیل ارتباطات طبیعتا هم ارتباطات انسانی قرار می گیرد و هم ارتباطات جمعی و رسانه ها. 

در گزارشی كه آقای تهرانیان برای برنامه ششم عمرانی و برنامه ششم توسعه در سال 55 تهیه می كند كه اولا عامل ارتباطات را در برنامه مهم می دانند، بیش از 300 صفحه در آنجا گزارش است؛ مساله ارتباطی برنامه را دقیقا این طور عنوان می كنند: «ایران در حال گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و اطلاعاتی است.» ببینید، جامعه اطلاعاتی واژه خیلی جدیدی است، ما بیشتر در دهه های 80 میلادی به بعد می گوییم، اما او در رابطه با مساله ایران در سال 1355 می گوید دارد از یك جامعه سنتی به جامعه ای صنعتی و اطلاعاتی نقل مكان می كند كه دكتر فاضلی هم از نمونه واكنش های حسن از نظر مواجهه با ارتباطات نام بردند. از طرفی جهت گیری توسعه را می گوید كه ما باید بپذیریم، داریم به سوی جامعه گشوده اطلاعاتی-ارتباطی حركت می كنیم. این در سال 1355 در گزارش كمیته مشترك برنامه ریزی مان هست؛ یعنی باید بپذیریم كه جامعه در حال باز شدن است و وقتی جامعه باز می شود مسائل جدیدتری پیدا می كند. خب مشابهت هایی كه امروز هم داریم همین است. 

در دوره ای كه تهرانیان حرف می زند، در ارتباطات جمعی مهم ترین رسانه تلویزیون است كه خوب به تلویزیون می پردازد؛ اساس نمایش شیراز این است كه برنامه را به تلویزیون می گذارد و تحت عنوان نمایش شیراز هم منتشر می شود. در آنجا در سال 1355 یا 1356 بود كه مساله رادیو و تلویزیون ملی ایران را فاصله ای می بیند كه با جامعه ایران گرفته است. یعنی این را خیلی مشخص و كاربردی می كند و می گوید شخصیت ها و گروه های مرجع از نظر جامعه در تلویزیون حضور ندارند حال می خواهد ادبی، هنری یا سیاسی باشد.

احمد میدری: مجید تهرانیان [فارغ التحصیل] اقتصاد سیاسی است و از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل می شود و من بدون تعارف كسی را نمی شناسم كه ابررشته ای كار كند. تازه این اصطلاح هم هنوز در ایران جا نیفتاده است، ایشان معتقد است كه برنامه ریزی باید ابررشته ای باشد.

هادی خانیكی:در گزارشی كه آقای تهرانیان برای برنامه ششم عمرانی و برنامه ششم توسعه در سال 55 تهیه می كند، مساله ارتباطی برنامه را دقیقا این طور عنوان می كنند: «ایران در حال گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و اطلاعاتی است.» ببینید، جامعه اطلاعاتی واژه خیلی جدیدی است، ما بیشتر در دهه های 80 میلادی به بعد می گوییم، اما او در رابطه با مساله ایران در سال 1355 از این اصطلاح می گوید.

محمد فاضلی: شما اگر در دستگاه اجرایی ایران كار كرده باشید این «فئودالیسم بروكراتیك» را عمیق می فهمید كه هر دستگاهی اصلا كمترین اطلاعات را با بقیه به اشتراك می گذارد.


 
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان