کد خبر: ۳۲۶۲۲
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۹-01 January 2023
حزب دموکرات قوام‌السلطنه یک موقعی خیلی حزب بزرگی شده بود. تا اینکه بعد شاه با حزب قوام‌السلطنه اختلاف و رقابت پیدا کرد و همین‌طور با خود قوام‌السلطنه.
شاه رقابت و یک حسادتی به نفوذ قوام‌السلطنه پیدا کرد و رفته‌رفته توسط نفوذهای دیگر که مثلاً یکی از آن‌ها رزم‌آرا، یا هژیر باشد که این‌ها همه وزرای قوام‌السلطنه بودند ولی کم‌کم به طرف شاه رفتند. رکن دو ستاد اول حامی قوام‌السلطنه بود و با حزب توده مبارزه می‌کرد برای قوام‌السلطنه، ولی کم‌کم حزب توده‌ یک‌قدری رفت کنار و شاه و نفوذ شاه و دربار و ارتش و این‌ها آمد جلو و شاه هم رقابتی با قوام‌السلطنه پیدا کرد.

این بود که کم‌کم حزب دموکرات قوام‌السلطنه را کنار زدند و احزاب دیگری را به میدان کشیدند. مثلاً اول جمال امامی را شاه لانسه‌اش کرد و تقویتش کرد ولیکن بعد رفته‌رفته با خود حزب عدالت هم اختلاف پیدا کرد.

س- آن بر سر چه بود؟

ج- بر سر قدرت بود. شاه یک آدمی بود که خیلی به رقابت حساس بود و اگر کسی یک قدرتی پیدا می‌کرد، حزبی پیدا می‌کرد، نفوذی پیدا می‌کرد اول کسی که با او مخالف می‌شد شاه بود و شاه هم یک دکان مقابل دکان او درست می‌کرد.

مثلاً دکان هژیر را درست کرد در مقابل قوام‌السلطنه درصورتی‌که هژیر خودش تابع قوام‌السلطنه بود و از نوچه‌های قوام‌السلطنه بود، نوچه‌ی قوام‌السلطنه و حکیم‌الملک بود هژیر ولی رفته‌رفته با خود این‌ها در دوران قوام‌السلطنه در دوران حکیم‌الملک با این‌ها اختلاف پیدا کرد و صدرالاشراف هژیر این‌ها خودشان ‌یکی‌یکی چیزی شدند. تالی قوام‌السلطنه، تالی حکیم‌الملک. حکیم‌الملک تا آخر با شاه ماند ولی قوام‌السلطنه با شاه اختلاف پیدا کرد. ولی تنها کسی که شاه با او هیچ رقابتی نکرد برای اینكه او هم هيچ داعیه‌ای در مقابل او نداشت حکیم‌الملک بود.

س- شاه چطوری این‌ها را به‌ طرف خودش می‌کشید؟

ج- اول کمک می‌کرد به آن‌ها ارائه‌ی طریق به آن‌ها می‌کرد و حزبشان را تقویت می‌کرد. اول تقویت‌شان می‌کرد و بعد كه قدرت پیدا می‌کردند شاه یکی دیگر را پیدا می‌کرد و قدرت را از این‌ها می‌گرفت و به آن‌ها می‌داد. آن‌های دیگر را هم همه را ... هژیر را هم یک مدتی شاه لانسه کرد و شاه خیلی طرفدارش بود ولی رفته‌رفته هژیر را هم کنار گذاشت. تنها کسی را که هیچ‌وقت ندیدم کنار بگذارد حکیم‌الملک بود. و الا قوام‌السلطنه را هم شاه اول تقویت کرد. همه را شاه تقویت می‌کرد و بعد نسبت به قدرت آن‌ها حسادت می‌کرد. بعد آن‌ها را می‌زد و یکی دیگر را می‌آورد.

... خسرو هدایت دست‌پرورده‌ی شاه بود. داداشش هم ارتشبد هدایت دست‌پرورده‌ی شاه بودند. رزم‌آرا هم دست‌پرورده‌ی شاه بود. بعد راجع به همین این‌ها که در ارتش قدرت پیدا کردند راجع به همین‌ها هم حسادت پیدا کرد. اصلاً تاریخ این سی، سی‌وپنج سال ایران‌همه‌اش این بود که قدرتی ایجاد شود و شاه تقویت بکند و بعد نسبت به آن قدرت حسادت پیدا کند و سپس آن قدرت را بین ببرد. به این مطلب شما پی نبرده بودید؟

س- ...قوام‌السلطنه هم که آدم کم‌هوشی نبود، چطور این شاه جوان بیست‌وچندساله توانسته بود این افراد و این قدرت را از دست قوام‌السلطنه بقاپد؟

ج- از همین راه نظامی. از راه قدرت دادن به نظامی‌ها.

س- قوام‌السلطنه نمی‌توانست این کار را بکند؟

ج- نخیر چون قوام‌السلطنه و مصدق هر دوتایشان با حکومت‌ِ نظامی‌ها مخالف بودند. حکومتِ نظامی‌ها برای خودشان چرا و برای مبارزه با توده‌ای‌ها، مبارزه با روس‌ها، موقع جنگ این‌ها همه درست ولی اینکه حکومت سیاسی-نظامی تشکیل بشود مخالف بودند. و شاه تمام قدرتش را برد روی نظامی‌ها که نظامی‌ها را از دست آن‌ها درآورد و تمام قدرت را به دست نظامی‌ها بدهد.

بخشی از مصاحبه حبیب نفیسی (۱۲۸۷-۱۳۶۳) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار چهارم

مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
تاریخ مصاحبه: ۲۵ بهمن ۱۳۶۲



پروژه تاریخ شفاهی ایران

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان