۱. مالکیت دولت بر تمام ابزار تولید و توزیع ثروت و مبارزه شدید با مالکیت خصوصی
۲. فساد گسترده اداری و مالی و بوروکراسی بیش از حد
۳. صرف هزینه های بیش از حد در امور نظامی و افتادن در دام رقابت تسلیحاتی با آمریکا ؛ به گونه ای که شوروی در روز آخر حیاتش ۲۷ هزار کلاهک اتمی داشت ؛ در صورتی که با هزار کلاهک اتمی نیز به بازدارندگی در مقابل آمریکا دست پیدا می کرد
۴. ورود به جنگ پرهزینه ی افغانستان در دوره برژنف و دادن فرصت طلایی به آمریکا برای ایجاد یک باتلاق ویتنام گونه برای شوروی
۵. اشتباه بزرگ گورباچف در توامان اجرا کردن اصلاحات اقتصادی (پروستریکا) و اصلاحات سیاسی (گلاسنوست)
۶. حساب کردن زیاد روی ایدئولوژی مارکسیسم برای جذب ملت ها و نادیده گرفتن و بلکه سرکوب گرایشات ملی ، ناسیونالیستی و مذهبی در جمهوری های شوروی
۷. اختناق شدید ، سرکوب مخالفان و نادیده گرفتن منتقدان و مصلحان دلسوز به علت خوی خود حق پندار ، محافظه کار و مطلق نگر لنینیست ها
۸. مسامحه در خصوص نفوذ فرهنگی و رسانه ای غرب در دوره زمامداری گورباچف که منجر به مدیریت افکار عمومی شوروی توسط رسانه های غربی که به خارج شدن امور از دست کرملین منجر گردید ؛ برای مثال راهبرد دروغین و خیالی جنگ ستارگان ریگان تاثیر چشمگیری بر افکار عمومی شوروی داشت
۹. خطای استراتژیک گورباچف در اعتماد به غرب و امیدبستن به همکاری مشترک با آنان
۱۰. سرعت بالایی که گورباچف برای اجرای اصلاحات مدنظرش در نظر گرفت؛ برای مثال اقداماتی صحیح اما بی محابا و تندروانه در مورد ممنوعیت نوشیدن الکل انجام داد که علاوه بر از دست دادن محبوبیتش ، پایه های اقتصاد شوروی را نیز تضعیف کرد ؛ در صورتی که به زعم نگارنده، مبارزه با الکل ( در کشوری که ملتش سابقه چند هزار ساله در اعتیاد به مسکرات قوی چون ودکا داشتند ) نیاز به برنامه ای بلند مدت و تدریجی داشت نه برخوردهای آنی و چکشی
علیرضا تقوینیا