کد خبر: ۳۲۵۷۱
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۱-26 December 2022
جلسۀ هفتگی خواهران اهل‌ ولاء، در روز دوشنبه ۲۸ آذر ١٤٠١ با حضور استاد مهدی طیّب در مهدیّۀ اهل‌ ولاء برگزار شد
در آغاز این جلسه، استاد دربارۀ نحوۀ مواجهه با ناآرامی‌های اخیر کشور مطالبی فرمودند که به بخشی از آن اشاره می‌شود.

همانطور كه بارها در بحث‌های اخلاقی و عرفانی‌مان گفته‌ایم، عمل صالح، عملی است كه هم حُسن فعلی داشته باشد، هم حُسن فاعلی؛ يعنی هم خود عمل، مورد توصيه، پسند، تأیید و تأكيد حضرت حق باشد و هم نیّت و مقصد انجام‌دهندۀ آن، جلب رضايت الهی باشد. وقتی در عملی اين دو با هم جمع شد، عملی صالح، مقبول و مورد پذيرش درگاه الهی خواهد بود. بنابراين اگر شكل ظاهری عملی، مورد توصيه، تأیید و تأكيد پروردگار باشد؛ امّا انجام‌دهندۀ آن، نیّت خدایی نداشته باشد، مثلاً از سر خودنمایی و ریا یا دنیاطلبی و جاه‌طلبی، به آن عمل روی آورده باشد، آن عمل مردود است و نزد خداوند به پَشيزی نمي‌ارزد؛ هرچند کاری همچون نماز باشد که افضل عبادات است و هرچند نماز خوانده شده، به ‌لحاظ احکام فقهی، صحیح‌ترین و دقیق‌ترین نمازها باشد.

در مقابل، اگر كسی به قصد الهی و به نيّت جلب رضايت پروردگار، عملی انجام دهد كه خود آن عمل، مبغوض خداوند و در پیشگاه الهی مردود است، آن نيّت خالص، نمی‌تواند به چنين عمل مردودی وجاهت ببخشد و آن را مقبول سازد. لذا وقتی انسان می‌خواهد كاری انجام دهد، باید به هر دو جنبه‌ دقّت كند. 

اگر به خاطر داشته باشید، در یکی از جلسات گذشته، به این سؤال پاسخ گفتیم که نظام و حاکمیّت دینی را به چه قیمتی باید حفظ کرد. حال، با استفاده از مطلبی که اکنون بیان شد، می‌خواهم به پاسخ آن سؤال، نکته‌ای بیفزایم و بر آن تأکید کنم. با مباحثی که در پاسخ به این سؤال مطرح کردیم، مسلّم شد که حفظ نظام دينی و حاكميّت دين، يک وظيفه و تکلیف شرعي و الهی است. 

نكته‌ای كه اکنون می‌خواهم بر آن تأكيد كنم، اين است كه اين امر مورد تأكيد كه ما مكلّفِ به انجام آن هستيم، زمانی مقبول و مورد پذيرش خداوند است و زمانی ما وظيفۀ خود را به‌راستی در قبال آن انجام داده‌ايم كه اوّلاً نيّت و قصد ما در آن تلاش، جلب رضايت الهی، خشنودی خدای متعال و تقرّب الی‌الله باشد. 

در نتیجه اگر نيّت ما دچار خلل شود و فی‌المثل، در مقام خودنمایی، قدرت‌نمايی، نسق گرفتنِ از مخالفان و حفظ جايگاه قدرت و مسؤوليّت خود باشیم، تلاش ما در جهت حفظ نظام اسلامی، در پیشگاه خداوند مردود خواهد بود. ثانیاً باید كاری را برای حفظ نظام دینی انجام دهیم که مورد تأييد خداوند باشد و به گونه‌ای عمل كنیم كه مورد تأیید و تجويز پروردگار متعال باشد. 

نمی‌شود به گمان جلب رضايت الهی، با قصدی هرچند خالص، كاری انجام دهیم كه خود آن کار مورد غضب و نهی پروردگار است؛ و از رهگذر انجام آن، تصوّر كنیم تكليف الهی خود برای حفظ نظام را انجام داده‌ایم. چگونه می‌توان از رهگذر انجام عملی كه سخط خدا را برمی‌انگيزد، ولو با خالص‌ترين نيّت‌ها، به خوشنودی الهی و قرب الی‌الله راه پيدا كرد؟! عملی كه انسان را به بُعد از خدا مبتلا می‌‌كند، چگونه می‌توان به قصد نيل به قرب الهی انجام داد و گمان برد كه انجام وظيفه شده است؟!
 
اين نكته، بسيار ظريف است و گمان می‌كنم همه‌ی کسانی كه در سنگر دفاع از حاكميّت دينی حضور دارند و در این زمینه تلاش می‌كنند، باید آن را به دقّت مورد توجّه قرار دهند و مراعات كنند. در فرمايشات اميرالمؤمنين عليه‌السّلام است که اَلْغالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ: كسی كه به شيوه‌های شر و نادرست متوسّل می‌شود و بر مخالفان خود غلبه می‌كند، در ظاهر، غالب و پيروز شده است، امّا در واقع، مغلوب و شكست‌خورده است. يعنی برخلاف تفكر ماكياوليستی كه معتقد است هدف، وسيله را مجاز، توجيه یا مباح می‌كند، و بنابراين اگر هدف درستی داشته باشيم، به هر وسيله‌ای كه برای تحقّق آن متوسّل شویم، مجاز و موجّه است، از ديدگاه الهی، به هيچ وجه اينگونه نيست. 

نمی‌توان از طريق به كار گرفتن شر، بر شر غلبه كرد. به قول شاعر: «خون به خون شستن محال آمد محال» معقول و مقبول نیست که با روش‌های ضدّ دينی و غير دينی، به مبارزه با دشمنان دين پرداخت و حاکمیّت دینی را حفظ کرد. نمی‌توان به‌وسیلۀ دروغ، با دروغ مبارزه كرد؛ به‌وسیلۀ ظلم، با ظلم مبارزه كرد؛ به‌وسیلۀ فساد، با فساد مبارزه كرد. 

قرآن كريم مكرّر بر اين نكته تأكيد و تصريح فرموده است. در اوایل سوره‌ی مائده، اين نكته دو بار مورد تأكيد قرار گرفته است که هرچند طرف مقابل شما بی‌دين و دشمن همۀ ارزش‌های الهی باشد، شما مجاز نيستيد برای از پا درآوردن و از صحنه خارج كردن او، به گونه‌ای عمل كنيد كه مورد تأييد خدا نباشد.

ظلم و ستمگری و تعدّی از حدود الهی، مورد تأييد خدا نيست و در مقابله با دشمنان کینه‌توز دین، جایز نیست به آن مبادرت ورزید؛ لذا خدای متعال فرمود: وَ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا: دشمنی، كينه‌توزی و همۀ بدی‌ها و پليدی‌هايی كه جناح مقابل شما دارد و در اثر آن، راه دستيابی به مسجدالحرام را بر شما بسته است، نزد شما مجوّزی تلقّی نشود كه دست به رفتار تجاوزكارانه بزنيد و عملی انجام دهيد كه مورد تأييد خداوند نيست.

در چند آيۀ بعد نیز همين نكته را به بيان ديگري مطرح کرده است؛ می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ: ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد! برپادارندۀ پرتلاش حاكميّت خدا باشيد و در صحنۀ حاكم ساختن عدالت، حاضر بوده و از غایبان نباشيد. 

سپس می‌فرماید: وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلّا تَعْدِلُوا: کینه‌توزی، دشمنی، پليدی، زشتی، انحراف و فساد گروهی كه روبه‌روی شما قرار گرفته‌اند، برای شما اين تصوّر را ايجاد نكند كه برای از ميدان بیرون راندن آنها، جایز است به هر شيوه‌ای، ولو ظالمانه، متوسّل شويد. انحراف و پليدی دشمن شما، جسارت استفاده از شيوه‌هايی را كه مطابق عدالت نيست، به شما ندهد! به هيچ‌ وجه مجاز نيستيد ولو با دشمن كينه‌توز دين و خدا به شيوه‌های ناعادلانه مقابله کنيد.

در ادامه فرمود: اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ: حتّی در رابطه با چنين دشمنی، عدالت بورزيد. عدالت‌ورزی در برابر دشمن كينه‌توز، به تقوا نزديک‌تر است. حال كه اينگونه است، پس تقوا پيشه كنيد؛ يعنی به عدالت ملتزم باشيد. در صدد برنیایید به شيوه‌های ظالمانه، کسی را، هرچند دشمن دين و خدا باشد، از پا دربياوريد. با او هم عدالت بورزيد. 

إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ: خدا آگاه است كه شما چه می‌كنيد و برای تحقّق هدف خوب و ارزشمندتان در مقابل دشمنان دین، به چه وسائل، شيوه‌ها و ابزارهايی متوسّل می‌شويد. منِ خدا اجازه نمی‌دهم به شيوه‌های ناعادلانه، ولو با دشمن ستمگر، فاسد و ظالم مقابله كنيد. اين فرمان قرآنی، نكتۀ بسيار مهمّي است. 

در مباحث اخلاقی، در کنار واژۀ عدالت، واژۀ انصاف قرار دارد. واژۀ عدالت غالباً جایی به كار می‌رود كه انسان در مقام داوری بين دو فرد، غير از خود، يا بين دو گروه، غير از جناح خود باشد؛ اما واژۀ انصاف، اختصاصاً عدالت‌ورزی در مواردی است كه انسان بين خود و شخصی دیگر، یا بین وابستگان و جناح خود و جناح مقابل داوری كند. به بیان روشن‌تر، در انصاف ورزيدن، يک طرف قضاوت، خود شخص و طرف دیگر، شخص مقابل است.

به عنوان نمونه، قرآن کریم فرمود: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَلَو عَلی أَنفُسِکُم أَوِ الوالِدَینِ وَ الأَقرَبِینَ إِن یَکُن غَنِیّاً أَو فَقِیراً فَاللّهُ أَولی بِهِما؛ فَلا تَتَّبِعُوا الهَوَی أَن تَعدِلُوا: ای کسانی که ایمان آوردید! بسیار برپادارندۀ عدالت باشید و برای خدا شهادت دهید ولو به‌ضرر خودتان یا والدینتان و یا نزدیکانتان باشد. اگر ثروتمند و بی‌نیاز باشند یا فقیر و تهی‌دست، عادلانه شهادت دهید که خداوند در مراعات حقوق آنها اولی است. پس، از هوای نفس و تمایلاتتان پیروی نکنید تا بتوانید عدالت را مراعات نمایید. این خصلت اخلاقی، در روایات فراوان مورد تأكيد است.

بنا به نقل، پيغمبر اكرم صلّی ‌الله‌ عليه ‌و آله ‌وسلّم فرمودند: أنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِكَ: در داوری‌هايی كه بين خود و ديگران می‌كنی و در رفتارهایی که با دیگران در پیش می‌گیری، هشیار باش که انصاف بورزی و مسأله را به نفع خودت جهت ندهی و از مسير درست خارج نكنی. همچنین فرمودند: طُوبي لِمَنْ أَنْصَفَ اَلنَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ: خوشا بر احوال كسی كه وقتی بين خود و ديگران در مقام داوری يا اقدام است، انصاف بورزد و حقّ ديگری را تضييع نكند؛ باطل خود را حق و حقّ ديگران را باطل جلوه ندهد. 

منسوب به اميرالمؤمنين عليه‌السّلام است كه فرمودند: فَأَنصِفوا النّاسَ مِن أنفُسِكُم يُوثَقُ بِكُم: در تعامل با ديگران، بین خود و آنها انصاف بورزيد. منصفانه عمل و داوری كنيد و سخن بگوييد، كه اگر اين شيوه را در پيش بگيريد، مورد اعتماد و وثوق ديگران خواهید شد. بنابراین، مراعات عدالت و انصاف بين خويش و طرف مقابل، ولو طرف مقابل دشمن كينه‌توز دين و حاكميّت دينی و نظام اسلامی باشد، بسیار اهمیت دارد و باید به آن اهتمام ورزید. 

از حضرت عيسی ‌بن ‌مريم عليهما السّلام نقل شده است که فرمودند: خُذُوا الْحَقَّ مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ: اگر اهل باطل سخن حقّی گفتند، آن حقّ را بگيرید و تأييد كنید.

وَ لا تَأْخُذُوا الْباطِلَ مِنْ اَهْلِ الْحَقِّ: در مقابل، اگر در بين گروهی كه طرفدار حقّند، سخن باطلی وجود دارد، به اعتبار اينكه آنها هم‌جناحی شما هستند يا افراد خوب و خوش‌نيّتی هستند يا حق‌طلبند، سخن باطل آنان را تأييد نكنید. وَ كونوا نُقّادَ الْكَلامِ: نَقّاد سخن باشيد. نقّاد كسی است كه ارزشمند را از بی‌ارزش باز می‌شناسد و تفکیک می‌کند. 

فرض كنيد اگر سكّه‌های زَر و سکّه‌های تقلّبی در هم شده است، نقّاد، سكّه‌های طلا را يک سو می‌نهد و برای آن ارزش قائل می‌شود و سكّه‌های تقلّبی را به سوی ديگری می‌افکند. فرمودند نقّاد سخنی باشيد که طرف مقابل می‌گوید. گوینده خواه اهل حق باشد و خواه اهل باطل، سخن او را به اجزاء، تجزيه كنيد و در بين آن اجزاء، آنچه را حق است، تأييد کنید و آنچه را باطل است، نفی كنيد. نقد درست و منصفانه، این است. بنابراين باید دقّت داشت طرف مقابل ما دشمنی عَنود باشد، یا دوستی صميمی، هيچ‌یک مجوّز اين نیست كه حق را، ولو دشمن ما می‌گويد، انكار كنيم و باطل را، ولو دوست ما می‌گويد، تأييد كنيم.

تاکنون چندين بار به این فرمايش اميرالمؤمنين علی عليه‌السّلام اشاره كرده‌ام كه فرمودند باطل اگر به نحو خالص عرضه شود، هيچ مشتری و طالبی پيدا نمی‌كند. اهل باطل بخشی از حق و بخشی از باطل را ممزوج می‌كنند و آن ممزوج، به‌خاطر جنبه‌هايی از حق كه در آن وجود دارد، جذّابيّت پيدا می‌كند و افرادی فريب آن را می‌خورند. حال که اینگونه است، وقتی دشمن ما سخنی می‌گويد، بايد نقّاد الكلام باشيم؛ يعنی سخن او را تجزيه كنيم و جنبه‌های حقّ آن را تأیید و جنبه‌های باطل آن را نفی کنیم.

چنانکه در فرمايش پیشین اميرالمؤمنين علیه‌السلام که نقل کردم، دیدیم، اگر اينگونه منصفانه رفتار كنيم، مورد اعتماد و وثوق مردم قرار می‌گيريم و حتّی دشمن ما در درون خود، منصف بودن ما را تصدیق می‌کند. امّا اگر بر آنچه می‌گويد، یکسره خطّ بطلان بکشیم، طبيعتاً به دليل مخالفتمان با آن بخش از سخنش كه به حقّانیت آن يقين دارد، به ما بی‌اعتماد می‌شود و ما را منكر و دشمن حق و حقيقت می‌شمارد.

نكتۀ ديگری كه قبلاً هم در سلسله گفتارهای مربوط به مسائل روز جامعه، به آن اشاره کرده‌ام، اعترافِ به اشتباهات است. ما، از یک‌سو باید حقّی را كه در سخن طرف مقابل است، تأييد كنيم و حتّی با صدايی رساتر از او، آن حق را بيان كنيم و حقّانیت آن سخن، نقد یا اعتراضش را به او اعلام کنیم. از سوی دیگر باید به اشتباهات خود اعتراف كنيم.

اگر در سخنان، رفتارها و عملكردهايمان، ايراد، خطا و خلافی هست، به خطا و خلاف بودن آنها اعتراف كنيم. اگر اينگونه رفتار كنيم، خواهیم دید که اعتماد طرف مقابل چه اندازه نسبت به ما جلب می‌شود و زمينه برای تصحيح، اصلاح و هدايت او فراهم‌تر می‌گردد.

ما معصوم نيستيم. نه علم بی‌كرانۀ الهی در دسترس ماست و نه عصمت از خلجانات نفس در ما تضمين شده است. بنابراين ممكن است از سر اشتباه در تشخيص، يا در اثر هيجانات نفس، مرتکب خلاف یا خطایی شده باشیم. اعتراف به اشتباهات و خطاها و پذیرش ایراداتِ به‌حقّ دیگران، اوّلاً نشان‌دهنده‌ی شهامت و شجاعت اخلاقی ماست. 

ثانیاً، وقتی ما نقایص و عیوب موجود در عملکرد خود و انتقادات درست و بجایی را که طرف مقابل به ما کرده است، می‌پذیریم، نشان می‌دهیم که برای او احترام قائلیم و این امر، توجّه و علاقۀ او را به ما جلب می‌كند. ثالثاً وقتی طرف مقابل می‌بيند چقدر صادقانه به ايرادات خود اقرار می‌كنيم، درستی آن ایرادات را می‌پذيريم و به‌خاطر آنها عذرخواهی می‌كنيم، ما را فرد قابل اعتمادی خواهد دید.

علاوه بر این، کسی كه می‌فهمد در عملکرد یا گفتار خود مرتکب اشتباه و خلاف شده؛ امّا در مواجهه با نقّادان و معترضان، وجود هرگونه اشتباه و خلاف را انكار می‌كند، در دادگاه وجدان و درون خود محکوم و مغلوب است و دچار سرزنش‌ها و نكوهش‌های درونی روحی و روانی خواهد شد و وجدان، او را آسوده نخواهد گذاشت؛ درحاليكه وقتی اشتباه و خطای خود را پذيرفت و عذرخواهی کرد، اين فشار روحی و درونی از روی او برداشته می‌شود.

نکتۀ دیگر آنکه وقتی من در برابر انتقادات و اعتراضات ایستادگی می‌کنم و حاضر نيستم به اشتباهات خود اعتراف كنم، طبيعتاً باب تغيير و تصحيح شيوه‌ی عملكرد به روی من مسدود خواهد شد. امّا وقتی به اشتباهات خود اقرار و اعتراف كنم و پوزش بطلبم و مصمّم به تصحيح شوم، در درجۀ اوّل، خودم از يک اشتباه و خطا نجات خواهم یافت و در درجۀ بعد، اگر مسؤولیتی دارم، موفقيّت و ثباتم در آن سِمت و مسؤوليّت بيشتر خواهد شد.

نكتۀ دیگر اینکه کسی که به اشتباهات خود اعتراف می‌كند، در او نوعی فروتنی و تواضع ايجاد می‌شود و از تكبّر، غرور، لجاج و اصرار نادرست بر اشتباهات خود نجات پيدا می‌كند و شخصیت ارزشمندتری به دست می‌آورد.

علاوه بر این، اشتباهات شخصی یا کاری ما ممکن است به فرد یا گروهی لطمه و آسیب زده باشد. ممكن است با يک تصميم ناپخته، نسنجيده و غلط، يا با تصمیمی که از سر عصبيّت و جانبداری از همراهان و هم‌مسلكان خود گرفته‌ایم، به جمع زيادی آسيب وارد کرده باشیم. در این صورت، حقّ سنگينی به گردن ما خواهد بود.

وقتی اقرار كنیم كه بررسی‌های كارشناسی‌ ما كافی نبوده و دقّت‌های لازم را در این تصمیم‌گیری به خرج نداده بودیم؛ يا اعتراف کنیم که در جنگ جناحی، اساساً توجّه‌مان بيشتر به پيروزی جناحمان بوده تا دقّت كارشناسی دربارۀ كاری كه داریم انجام می‌دهیم و امثال اينها؛ وقتی اعتراف كنیم و عذرخواهی كنیم و قول بدهیم كه شیوۀ عملکرد خود را تصحيح كنیم، زمينۀ اينكه كسانی كه از رهگذر اشتباه ما دچار آسيب شده‌اند، ما را حلال كنند و ببخشند، فراهم خواهد شد.

دربارۀ آثار مثبت اعتراف به اشتباه در برابر ايراداتی كه طرف مقابل به‌درستی به ما وارد می‌كند، بسیار می‌توان سخن گفت. ما در تصمیمات و اقدامات خود، نه از هوای نفس مصونيم و نه از جهل.

خدای متعال فرمود: ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلّا قَلِيلًا: ما از علم و دانايی، جز اندكی به شما نصيب نکردیم. علم بی‌كرانۀ الهی كجا و ذرّه‌ای علم كه به بشر بخشيده شده است كجا؟! ما معصوم نيستيم و بنابراين به‌طور طبيعی مرتكب اشتباه می‌شويم.

هركس جز معصومين صلوات ‌الله‌ عليهم‌ اجمعين در مسند مسؤوليّتی قرار گيرد، بی‌شک مصون از اشتباه نخواهد بود. اشتباه نیز مقدّمه‌ی تعالی است. وقتی من به اشتباهاتم پی بردم، کارم را تصحيح می‌كنم و كيفيّت عملكردم بالا خواهد رفت. بنابراين اعتراف به اشتباه، عذرخواهی و تصحيح كردن شيوه‌ی عمل خود، بسیار مهم و درخور توجّه و اهتمام است. اصولاً از خودِ اشتباهات می‌توان درس آموخت. اشتباهات، خود مَدرَس و محلّی است كه می‌توان در آن، درست‌تر عمل كردن را فرا گرفت. 

نکتۀ مهمّ دیگری که خاطر نشان می‌کنم، اين است كه انسان باید خود را در آينه‌ی نقد و حتّی اعتراضات توأم با پرخاش طرف مقابل ببيند. منتقد ولو دشمن من باشد؛ من می‌توانم خود را در آينه‌ی انتقادات، اعتراضات و حتّی برافروخته شدن، برآشفتگی و پرخاش‌های او، به‌طور دقيق ببينم. در این آینه، عيوب و نابسامانی‌های خود را پيدا كنم و به وجود آنها اعتراف كنم و به صحّت ايرادات واردی كه طرف مقابل بيان می‌كند، اقرار كنم و خود را تصحيح كنم و به‌خاطر آنها عذرخواهی كنم. اين لازمۀ ثبات، بقاء، پيشرفت و رشد است و چنين كسی، چنين مسؤولی، چنين نظامی، مورد اعتماد مردم واقع خواهد شد و هر روز بالنده‌تر و موفق‌تر خواهد بود. 

به هرحال، گر چه متأسفیم از اين ناآرامی‌ها که اتّفاق افتاد و بعضاً بستری شد برای اينكه دشمنان كينه‌توز كشور، ملّت، دين و نظام دينی از آن سوءاستفاده كنند و آسيب‌های بزرگی، چه در داخل كشور و چه در سطوح بين‌المللی، به ما وارد كنند؛ امّا اميدوارم حالا كه كم و بيش ناآرامی‌ها دارد تقليل پيدا می‌كند و حاميان نظام دينی ثباتشان آشكارتر می‌شود، به آنچه عرض کردم دقّت زيادی شود که هم با مخالفانی كه بر آنها غلبه پيدا كرده‌اند، چگونه رفتار كنند و هم با جامعه چگونه تعامل نمایند.

نكته‌هايی كه بنده طیّ دوسه ماه اخیر در رابطه با ناآرامی‌ها و نحوۀ تحلیل و تعامل با آن عرض کرده و می‌كنم، هم در جنبه‌ی اخلاق فردی می‌تواند برای تک ‌تکِ ما مفيد و مثبت و سازنده باشد، و هم در جنبه‌های اجتماعی و سياسی می‌تواند برای حاكميّت دينی كشور، حكّام دينی، مسؤولان و رهبران نظام اسلامی مفيد و سازنده باشد. اميدواريم مسؤولان از این مطالب بهره بگيرند و با توجّه به هزينه‌ی سنگينی كه در جریان ناآرامی‌ها متحمّل شدیم، نتایج ارزشمندی برای نیل به موفقيّت‌ها و ثبات و استحكام نظام و کشور در آينده و مصونيّت جامعه‌مان از چنين آسيب‌هايی، به‌دست آوريم. 

با توجّه به نکته‌ای که امروز در تکمیل بحث حفظ نظام دینی عرض شد، می‌توان نتیجه گرفت که حفظ نظام دينی تنها با شيوه‌های دينی و با انگيزه‌ی الهی پذيرفته است، معنا دارد و محقّق می‌شود. در غیر این صورت، نظام دینی فرقی با دیگر نظام‌های سیاسی نخواهد داشت و تلاش برای حفظ و بقای آن، در واقع تلاش برای حفظ قدرت است و از ارزش‌های الهی بی‌بهره است.
 
در تاريخ اسلام ديده‌ايد كه بنی‌اميّه به قدرت رسیدند، دورانی را حكومت كردند، مخالفانی مثل بنی‌عبّاس پيدا كردند که با آنها جنگيدند و سرانجام بنی‌امیّه را از پای درآوردند؛ امّا با حاكم شدن بنی‌عبّاس بجای آنها هم مشكلی حل نشد. ظالمی رفت و ظالم ديگری به جای او نشست. چراکه بنی‌عباس با انگيزه‌ها و با شیوه‌های غيرالهی به ميدان مقابله‌ی با بنی‌‌اميّه آمدند.

در بحث‌های سيره و تاريخ، اشاره كرده‌ام كه گردانندگان جريان قیام بنی‌عبّاس علیه بنی‌امیّه، خدمت امام صادق عليه‌السّلام آمدند و از حضرت خواستند آنها را مورد تأييد قرار دهند.

با اینکه شعار بنی‌عبّاس، خونخواهی اباعبدالله‌ الحسين عليه‌ السّلام و دفاع از حقّ اهل‌ بيت عليهم‌السّلام بود، اما حضرت فرمودند من با شما همراه نمی‌شوم و جريان شما را تأييد نمی‌كنم.

علّت این بود که آنها به همین دو نكته ملتزم نبودند. نه انگيزه‌ی الهی داشتند و نه شیوه عملشان در مبارزه با بنی‌امیّه الهی بود. فی‌الواقع آنها برای به قدرت رسيدن خودشان تلاش می‌كردند. كمااينكه وقتی به قدرت رسيدند، نشانی از خونخواهی حضرت اباعبدالله عليه‌ السّلام و دفاع از حقوق تضييع شدۀ اهل‌ بيت عليهم‌السّلام در عملکرد‌شان نبود؛ بلكه درست برعكس آن عمل كردند و در رابطه با اهل‌ بیت علیهم‌السّلام جنایاتی را مرتکب شدند که بنی‌امیّه مرتکب نشده بودند.

امام صادق علیه‌السّلام به آنها فرمودند شما مبارزه می‌كنيد، بنی‌اميّه را هم از پای درمی‌آوريد، پيروز هم می‌شويد؛ امّا حكومتی كه از رهگذر مبارزات شما شكل می‌گيرد، حكومتی نيست كه ما اهل بيت ( علیهم السّلام) در آن تعيين‌كننده باشيم.

همينگونه هم شد. سفّاح و ابومسلم خراسانی و بقیّۀ قیام‌کنندگان، مبارزه كردند؛ بنی‌اميّه را هم از پای درآوردند؛ امّا ديديم كه منصور دوانيقی‌ها چگونه با اهل ‌بیت علیهم‌السّلام رفتار کردند و بعد هم این سلسله ادامه پيدا كرد و هارون ‌الرّشيدها، امين‌ها، مأمون‌ها، متوكّل‌ها و امثال ايشان چه جنایاتی مرتکب شدند و سر از كجا درآوردند. 

لذا تقيّد توأمان به اين دو جنبه، در تلاش برای حفظ نظام دینی باید لحاظ گردد. قصدمان ايفای مسؤوليّت الهی در جهت جلب رضايت خداوند باشد و شيوه‌هايی كه انتخاب می‌كنيم، شيوه‌های مورد تأييد پروردگار متعال و مشروع باشد. با عقل كوتاه بشری خود و با تأثيرپذيری از رفتار نظام‌های غيردينی و غيرالهی، به شيوه‌هايی متوسّل نشويم كه مورد تأييد خداوند نيست.



@OstadMahdiTayyeb
کانال اهل ولاء

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان