آخرین دیدار مفصلی که با نیما داشتم در تابستان سال ۱۳۱۲ بود که با او به یوش رفتیم.
یوش که یکی از ییلاقات کوهستانی نور است مقر خانوادگی نیما بود. گرچه نیما در مصاحبت و در آثار خود اصرار داشت که خود را روستایی معرفی کند و ساده لوحیهای او غالباً عمدی و به تظاهر برای همین معنی بود اما در حقیقت ارباب زاده بود و خانواده اش از مالکان و متنفذان نور بودند.
جدش «ناظم الدوله» نایب الحکومه نور بود و پسران متعددی داشت و از آن جمله پدر نیما ملقب به «اعظام السلطنه» بود، از خانواده اسفندیاری مازندران بودند. پدرش شغل اداری نداشت و معاشش از درآمد املاک خانوادگی تأمین میشد.
در کوهستان نور این آقازاده را به سه صفت میشناختند: مهارت در تیراندازی و شکار، جست و خیزهای بیش از جثه نسبتاً کوچک و ظریف او، و پرخوری. در یوش که مرکز روستاهای کوهستانی نور بود عمارت بزرگی بود که برای مقر حاکم و دستگاه اداری او به دستور ناظم الدوله ساخته شده بود، شامل یک تالار حکومتی برای رسیدگی به دعاوی و شکایات رعایا که درهای ارسی خوبی داشت.
در ورودی این عمارت رو به یک هشتی بزرگ باز میشد و از آنجا به بالا خانه و حیاط بزرگ اندرونی راه داشت. بالاخانه که روی هشتی قرار داشت چشم انداز خوبی رو به دره و کوه رو برو داشت. در سه طرف حیاط اندرونی نیز اتاقهای متعدد بود که هر قسمت را یکی از پسران ناظم الدوله یعنی عموها و عموزادگان نیما داشتند و غالباً سه چهار ماه تابستان را آنجا بسر می بردند.
نیما مدت اقامت در یوش را غالباً به شکار و گردش در جنگلهای مجاور و معاشرت با شبانان میگذرانید. در اطراف و در جنگل چند «گوسفندسری» و «گاوسری» وجود داشت که بیشتر آنها ملک خانواده او بود. چوپانان که «گالش» خوانده میشدند در کوه و جنگل به پرورش گوسفند و گاو مشغول بودند و نظامات خاصی داشتند. رئیس گالشها مختاباد خوانده میشد و حکمش بر سر اتباعش روان بود چنانکه گاهی آنها را تنبیه میکرد و چوب میزد.
نیما بعنوان پسر ارباب مورد احترام و مراعات فراوان بود. با آنها در آغل و کومه زیر درختان جنگل زندگی میکرد و از این زندگی بسیار لذت میبرد. در جنگل گاوها هر یک اسمی داشتند و نزدیک غروب صدای گالشها در جنگلهای انبوه که گاوها را به اسم صدا میکردند و گاوها که اسم خود را میدانستند میپیچید.
زندگی گالشها در جنگل بسیار دیدنی و شنیدنی بود. زندگی مردم چندین قرن پیش در آنجا هنوز دوام داشت. هر یک از گالشها تبری داشتند که برای همه احتیاجات زندگی از شکار و دفاع در مقابل درندگان جنگل و خراطی و ساختن لوازم زندگی از چوبهای جنگلی و حتی گاهی بجای کارد برای بریدن گوشت از آن استفاده می کردند.
پرویز ناتل خانلری
کانال یادها