کد خبر: ۳۲۵۵۳
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۶-24 December 2022
منتظری در یکی از جلسات خبرگان قانون اساسی وقتی نظر خود را تغییر می‌دهد و با همهمه نمایندگان مواجه می‌شود
می‌گوید: «مرحوم آیت الله بروجردی فرموده بود: "انا کل یوم رجل" (من هر روز، شخص جدیدی هستم) و من هم حالا می‌گویم: "انا فی کل ساعة رجل!."» (من هر ساعت، شخص جدیدی هستم!)

بهشتی در این لحظه می‌گوید: «و فی کل دقیقة!» (یعنی هر دقیقه شخص جدیدی هستی!) و منتظری تایید می‌کند و می‌گوید: «بله و فی کل دقیقة رجلُ!» (مشروح مذاکرات قانون اساسی، ص۱۵۳۳)

شاید این جمله بهترین توصیف درباره زندگانی آیت الله منتظری باشد. فقیهی که قبل و بعد انقلاب بارها نظراتش تغییر کرد، اما مادامی که به مطلبی اعتقاد داشت، ایستادگی می‌کرد و هزینه‌اش را نیز می‌داد.

سخن گفتن از شخصی که به اعتقاد بسیاری مدت‌ها شخصیت دوم انقلاب بوده، توضیحات زیادی را می‌طلبد. اما در این یادداشت تلاش می‌شود تا برخی از نظرات اساسی آیت الله منتظری مرور شود.

۱. حکومت فقیه یا حکومت مردم؟

وقتی در اصل سوم اصول کلی حاکم بر قانون اساسی ذکر می‌شد، «آزادی انسان در سرنوشت خویش» یکی از پیشنهادات بود که منتظری در اعتراض به آن گفت: «آقای حائری پیشنهاداتی دارند که خود من هم با اکثر آنها موافقم...در عبارت «آزادی انسان در سرنوشت خویش» دنباله‌اش اضافه شود: بر طبق حدود مذهبی!» (همان، ص۲۱۴)

همچنین می‌گوید: «اینجا آزادی و اختیار انسان هم چیز مبهمی است. آیا مراد آزادی تکوینی است و یا آزادی تشریعی؟ باید بگوییم «آزادی و اختیار خدادای انسان» که معلوم بشود آزادی تکوینی است یعنی انسان دارای اراده است و یا اینکه اگر می‌خواهید این را ذکر نکنید باید بگویید: در محدوده قوانین.» (همان، ص۲۴۰)

آیت الله منتظری حتی از اینکه فقاهت جزء شرائط رئیس جمهور ذکر نشده، گلایه می‌کند و می‌گوید: «متاسفانه شما در شرائط رئیس جمهور شرط فقاهت را نگذاشته‌اید و حتی نگفته اید که لا اقل یک نفر فقیه او را تایید کند! آن وقت ما بیاییم و قدرت قوای سه گانه مملکت را به دست یک آدم الدنگ بدهیم که از قدرتش سوء استفاده کند؟! خری را ببریم بالای بام که دیگر نتوانیم آن را پایین بیاوریم؟! آدم مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد و جرات نمی‌کند قدرت و زمام مملکت را به دست کسی که فقاهت ندارد و به علوم اسلامی آشنا نیست، بدهد.» (همان، ص۱۱۱۹)

اما منتظری در سال ۶۴ ولایت انتصابی فقیه را از اساس زیر سوال برد و اعتقاد پیدا کرد که در زمان غیبت کسی منصوب خدا نمی‌تواند باشد. او بر همین اساس در دروس ولایت فقیهش ۲۶ دلیل و شاهد عقلی و دینی بر اعتبار آراء عمومی اقامه کرد و آراء عمومی را به عنوان یک رکن مشروعیت و اذن تصرف در حکمرانی معتبر دانست. (نک: دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۴۹۶ یا مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۲۸۳)

منتظریِ متاخر، مکرر بر حق تعیین سرنوشت اصرار کرد. حتی گفت: «اگر اكثريت مردم مسلمان نباشند يا به هر دليل خواهان عمل به قوانين اسلامى و تحقق ارزش‌هاى دينى نباشند، حكومت شرعاً و عقلًا حق ندارد با اعمال زور و اكراه، قوانين و ارزش‌هاى دينى را به‌عمل درآورد...اين امر از آياتى همچون: «لٰا إِكْرٰاهَ فِي الدِّينِ» و «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» و نظاير آن، و نيز از سيرۀ پيامبراكرم و حضرت امير و ساير امامان عليهم السلام به‌خوبى فهميده مى‌شود.» (حکومت دینی و حقوق انسان، ص۲۹)

۲. اعدام مفسد فی الارض

در آیه ۳۳ سوره مائده احکام جزایی سنگینی مثل اعدام تعیین شده. در این آیه آمده: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً...» (جز اين نيست كه سزاى آنان كه با خدا و پيامبرش مى‏‌جنگند و در زمين به فسادگرى مى‌‏كوشند اين است كه كشته شوند يا به صليب كشيده شوند و يا يك دست و يك پايشان برخلاف يكديگر بريده شود و يا از آن سرزمين [به نقطه‌‏اى ديگر] تبعيد گردند. اين كيفر، رسوايى آنان در دنياست و براى آنان در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.)

اما این احکام برای چه کسانی است؟ آیا مجرم باید هم محارب باشد و هم مفسد فی الارض باشد تا مشمول این آیه شود؟ یا صرف تحقق یکی از این عناوین کافی است؟ مثلاً اگر شخصی مفسد فی الارض بود اما سلاح نکشیده بود تا محارب باشد؛ آیا چنین شخصی نیز مشمول احکام این آیه می‌شود؟

امام خمینی در اعدام مفسد فی الارض شخصاً احتیاط داشتند؛ یعنی در اینکه اگر کسی محارب نبود، اما عنوان افساد فی الارض بر وی انطباق داشت، به جمع بندی نرسیده بودند که مجازاتش اعدام است یا نه. همان طور که در تحریر الوسیله نیز افساد فی الارض را مجازات مستقلی ندیده‌اند. (تحریر الوسیلة، ج۲، ص۴۹۲)  اما به پشتوانه نظر مرحوم منتظری در آن زمان، اعدام مفسد فی الارض قانونی شد.

سند احتیاط امام خمینی درباره مجازات اعدام مفسد فی الارض، اولاً صحیفه امام است؛ مرحوم عبدالکریم موسوی اردبیلی از امام خمینی سوال کرده‌ است: «اعدام شخص مفسد که در نظر مبارک مورد احتیاط است، به نظر آیت الله منتظری جایز است و این مساله در محاکم قضایی مورد احتیاج است. اگر اجازه می‌فرمایید در مراجع قضایی طبق نظر ایشان عمل شود. ادام الله عمرکم الشریف.» امام خمینی در جواب ایشان می‌نویسند: «مجازید بر طبق نظر شریف ایشان عمل نمایید.» (صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۹۷)

ثانیاً مطابق خاطرات مرحوم منتظری، وی درباره اموری که امام به نظر ایشان ارجاع داده بودند، می‌گوید: «یکی هم راجع به حکم مفسد فی الارض بود؛ که به نظر من نفس مفسد فی الارض بودن در حکم اعدام موضوعیت دارد و ایشان این را کافی نمی‌دانستند. به همین جهت گفته بودند این مساله را طبق فتوای فلانی عمل کنید. من عقیده‌ام این است محارب هم از مصادیق مفسد فی الارض است، منتها مفسد نه به این وسعت که هر کسی کار خلافی کرد، بگوییم مفسد فی الارض است! بلکه مفسد کسی است که به طور کلی وضع اجتماعی جامعه را به هم می‌زند.» (خاطرات، ج۱، ص۴۸۸)

اما از نکات جالب، این است که در کتاب پاسخ به پرسش‌های دینی که متاخر از دیگر آثار منتظری است، او در پاسخ به این سوال که «آیا افساد فی الارض به لحاظ شرعی، موضوع حد شرعی مستقل از محاربه است؟» به نحو مفصلی به این مساله پرداخته و در تمام ادله از جمله آیه ای که ذکر شد، مناقشه کرده.

منتظری پس از تقویت این نظریه که افساد فی الارض عنوان مستقل است، به آن اشکال می‌کند و می‌گوید: «جواز اعدام در این دو مورد به نحو اجمال است...بسا هر افساد فی الارض مجوز اعدام نباشد و شاید شرط آن قیام مسلحانه و صدق عنوان محاربه باشد...قدر متیقن صورت تحقق هر دو عنوان است.» (نک: پاسخ به پرسش‌های دینی، ص ۵۰۸ تا ۵۱۳)

در واقع همان کسی که بر اساس نظر او مساله اعدام مفسد فی الارض وجاهت پیدا کرد، همان شخص نهایتاً در ادعای خودش مناقشه کرد.

۳. ارتداد

در دهه هفتاد آیت الله منتظری نیز مانند بسیاری دیگر از حکم ارتداد دفاع کرده و گفته بود: «شخص مسلمان سابقه‌دار در اسلام اگر علنا مرتد‌ ‌شود و مقدسات دينى را زير سؤال ببرد همچون غده سرطانى خواهد بود كه بتدريج به پيكر سالم جامعه سرايت مى‌كند...» (استفتائات، ج۲، ص۵۷۳)

اما در دهه هشتاد به کلی مساله ارتداد را ذیل عنوان محاربه معنا کرد و گفت: «ارتداد افراد در آن روزگار صرف تغيير فكر و انديشه نبوده است، بلكه هر كس از نظر فكرى از اسلام خارج مى‌شد يا يكى از مسلمانان را مى‌كشت فوراً به صف دشمن محارب با اسلام و پيامبر ملحق مى‌شد تا در حمايت آنان قرار بگيرد.» (حکومت دینی و حقوق انسان، ص۹۱)

۴. معنای معروف و منکر

منتظری از افرادی است که یکی از ادله متقن لزوم تشکیل حکومت را امر به معروف و نهی از منکر عنوان کرده بود. (نک: دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۵۲) وی در توضیح معنای معروف و منکر گفت: «معروف چیزی است که عقل یا شرع آن را نیکو بداند و منکر امری است که عقل یا شرع آن را زشت بدانند.» (همان، ج۲، ص۲۷۰)

اما وی بعدها شناخت خوب یا بد بودن عمل نزد مردم را شرط کرد و گفت: «برخی معروف و منکر را در ردیف احکام واجب و حرام تصور کرده و گمان کرده‌اند که امر به معروف و نهی از منکر بیان احکام و الزام مردم به احکام است. معروف در جامعه باید به نحوی باشد که همه مردم خوب بودنش را بشناسند، لذا در جایی که حکم به این مرحله نرسیده، باید زمینه آشنایی و آگاهی مردم را فراهم کرد.» (اسلام دین فطرت، ص۶۴۳)

۵. بمب اتم!

در مشروح مذاکرات قانون اساسی آیت الله منتظری از ساخت سلاح هسته ای دفاع می‌کند و می‌گوید: «مسلمان‏ها هم بايد نيروهاي اتمي داشته باشند...بمب اتمي براي آمريكا و شوروي حلال است اما براي مسلمان‏ها حرام است‏؟! «وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ» دليل بر اين است كه بالاترين تجهيزات نظامي را ارتش ما بايد داشته باشد.» (مشروح مذاکرات قانون اساسی، ص۱۳۹۵)

اما او در دهه هشتاد بارها علیه ساخت سلاح هسته‌ای موضع گرفت. به عنوان نمونه منتظری سال ۸۵ در مصاحبه با یک روزنامه ژاپنی می‌گوید: «اسلحه مخرب اتمی و سلاح هسته‌ای را همه ما مخالفیم. آمریکا و اسرائیل هم که دارند باید آن را نابود کنند زیرا وجود این سلاح‌ها در دنیا به ضرر همه جهانیان تمام می‌شود.» (دیدگاه‌ها، ج۳، ص۱۵۵)

۶. زنان و حکمرانی

ذیل مذاکرات اصل ۱۱۵ و شرائط رییس جمهور، آیت الله منتظری می‌گوید: «راجع به مساله مرد بودن، ما مسلمات اسلام را نمی‌توانیم کنار بگذاریم و از طرفی نمی‌خواهیم به خواهران خودمان جسارتی شده باشد یا حقی از آنها سلب کنیم. در مساله حکومت و ولایت، این اشتباه است که ما خیال می‌کنیم حق است! این مساله، وظیفه و مسئولیت است و مسئولیت باری سنگین است. مساله ولایت و مساله قضاوت را گفته اند که مخصوص مردهاست...» (مشروح مذاکرات قانون اساسی، ص۱۷۶۸)

هرچند او در آثار دیگرش نیز بر همین اعتقاد بوده، اما در اواخر عمرش تاملی را مطرح کرد و گفت: «البته با تحولات عمیق اجتماعی جوامع بشری، امکان تحول در ساختار و روحیات مذکور در زنان وجود دارد، و با فرض تحول، دلیلی وجود ندارد که صرف جنسیت مانع از قضاوت و رهبری آنان باشد.» (پاسخ به پرسش‌های دینی، ص۴۶۸)

در هر صورت چه بگوییم آیت الله منتظری فاقد صفات لازم یک رهبر سیاسی بوده یا بگوییم تحت تاثیر انزوای از قدرت، انگیزه بازنگری پیدا کرده باشد، در هر حال، از تاملات دینی او در زمینه احکام سیاسی و اجتماعی اسلام نمی‌توان صرف نظر کرد.


کانال مدرسه آزاد فکری

 @AzadFekriSchool
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان