در ذهنهای ما، براساس احادیثی مانند «لا رهبانیة فی الاسلام»، اینگونه شکل گرفته که اسلام با رهبانیت مخالف است.
اما به نظر میرسد قرآن در سورۀ حدید آیۀ ۲۷ مخالفتی با رهبانیت ندارد و بهصورت ضمنی و تحت شرایطی آن را قبول میکند.
وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ
آنگاه به دنبال آنان پيامبران خود را، پىدرپى، آورديم، و عيسى پسر مريم را در پى [آنان] آورديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دلهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و [اما] ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند ما آن را بر ايشان مقرر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند، بااينحال آن را چنانكه حق رعايت آن بود منظور نداشتند. پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدانها داديم و[لى] بسيارى از آنان دستخوش انحرافاند. {فولادوند}
برای این آیه، چند تحلیل دستوری (به قول قدما، ترکیب) میتوان ارائه کرد. کلمۀ «رَهبانیة» عطف به کلمات رأفة و رحمة است؛ بنابراین، همچون رأفة و رحمة، مفعولِ فعلِ «جعلنا»ست. معنای تحتاللفظی آیه چنین میشود: «قرار دادیم در قلبهای کسانی که از عیسی پیروی میکردند رأفت و رحمت و رهبانیت را». البته بعضی مفسران میگویند رهبانیت مفعولِ فعل محذوف است. برخی نیز میگویند مفعول فعل پس از خود (ابتدعوها) است.
قاعدهای در دستور زبان عربی هست که، طبق آن، جمله یا فعلی که پس از اسم نکره میآید جملۀ وصفیه است، یعنی توصیفگرِ اسم نکره است. «رهبانیة ابتدعوها» یعنی «رهبانیتی که آن را بدعت نهادند». «ابتداع» در فرهنگ لغت به معنای ابتکار، نوآوری، به وجود آوردن چیزی نو، (در مورد آداب:) إتیان بنماذج جدیده، أو استحداث منهج أو شکل آمده است.
لذا معنای اصطلاحی «بدعت»، که از نظر فقهی حرام است، در اینجا مدنظر نیست و چهبسا بدعت در زمان نزول این آیه به معنای «ادخال ما لیس من الدین فی الدین؛ داخل کردن چیزی در دین درحالیکه جزء دین نیست» نبوده باشد. هرچه که باشد، بدعت نهادن در این آیه معنای منفی یا شاید هم مثبت ندارد، بلکه بار معنایی آن خنثاست.
در ادامهٔ آیه آمده: «ما کتبناها علیهم الّا ابتغاء رضوان الله». «کتب» با حرف اضافۀ «عَلی» به معنای امر کردن و واجب کردن و فرض کردن و مانند آن است. «الّا» نیز در این آیه یا استثنای متصل است یا منقطع. اگر استنثای متصل باشد، معنا اینگونه است: «ما (رهبانیت را) مقرر یا واجب نکردیم مگر برای کسب رضایت خداوند». (منفی در منفی، مثبت). اگر طبق نظر اکثر مفسران استثنای منقطع باشد، معنا چنین میشود: «ما (رهبانیت را) مقرر یا واجب نکردیم، [مکث و با تکیه بر ضمیر «ما»]، الّا (اینکه آنان خودشان میخواستند) کسب رضایت خداوند (کنند)».
چه «رهبانیة» را مفعول «جعلنا» بدانیم چه ندانیم، چه استثنای آیه را متصل بدانیم چه منقطع، آنچه مهم است این است که قرآن در این آیه با رهبانیت پیروان حضرت عیسی مشکلی ندارد، مسئلهٔ اصلی در ادامهٔ آیه آمده: «فما رعوها حق رعایتها». آنان رهبانیت را آنطور که حقش بود رعایت نکردند، یعنی گرفتار افراط یا اعوجاج شدند.
اگر قرآن با رهبانیت مشکلی ندارد، پس چرا بعضی احادیث رهبانیت را نفی میکنند؟
پاسخی که به نظر من میرسد به این شرح است:
۱. احادیث مربوط به نفی رهبانیت حداکثر به اندازۀ انگشتان دست است و در منابع محدودی آمده که لازم است منابع و راویان آن احادیث بررسی شوند؛
۲. رهبانیتی که در احادیث آمده با رهبانیتی که در آیۀ مذکور آمده مشترک لفظی است، یک لفظ با دو یا چند معنا. برای نمونه، وقتی حدیث «لا رهبانیة فی الاسلام» را تا انتها بخوانیم، درمییابیم که این سخن پیامبر دربارۀ کسانی است که ازدواج را بهکلی تحریم کردهاند؛ اما رهبانیتی که در آیه آمده، طبق کتب تفسیری مفسران، به معنای دوری از مردم و عبادت در کوهها و نماز شب و مانند آن است.
با توجه به همۀ این نکات، آیا اشکالی دارد بعضی افراد از مردم دوری گزینند و به عبادت و مراقبه بپردازند؟ پاسخ این است که خیر، اشکالی ندارد. شاکلۀ بعضی نفوس اینگونه است که اگر در امتزاج با مردم باشند آسیبهای جدی میخورند یا لازم دارند دوره یا دورههایی را به عزلتنشینی بگذارند. البته که تشخیص این کار آسان نیست و فرد یا باید خودش صاحب تشخیص باشد یا از متخصص (استاد معنوی) کمک بگیرد. یادآوری میکنم که پیامبر خود نیز بعضی روزهای متوالی از شهر و آدمها دوری میکرد و غارنشین میشد و بهنوعی رهبانیت را برمیگزید.
سجاد سرگلی
کانال الهیاتیک