کد خبر: ۳۲۴۳۲
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۲-10 December 2022
شبی، با جمعی از دوستان، به خانه‌ی مصطفی ملکیان رفته بودیم.
نُه سالِ پیش بود، ۱۵ مهرماهِ ۱۳۹۲. احمد زیدآبادی – که از ۱۳۸۸ در زندان بود – چند روزی مرخصی گرفته و آن‌شب همراهِ همسرش به خانه‌ی ملکیان آمده بود. مرتضی مردیها هم – که گویا به‌تازگی از خارج برگشته بود – در آن جمع حضور داشت. ملکیان درباره‌ی اخلاق سخن می‌گفت و، بدونِ این‌که نام ببرد، داشت از «اخلاقِ فضیلت‌گرا» (virtue ethics) و «اخلاقِ وظیفه‌گرا» (deontological ethics) دفاع می‌کرد.

مردیها، در جمله‌ای معترضه، گفت: البته ما رویکردهای دیگری هم در اخلاق داریم که به پی‌آمدِ اَعمال و خیرِ عمومی می‌اندیشد و نتیجه‌ی بهتری هم در جوامع داشته است.

ملکیان رو به مردیها گفت: می‌دانم شما «فایده‌گرا» (utilitarian) هستید، من اما این رویکرد را قابلِ دفاع نمی‌دانم.

زیدآبادی رو به ملکیان گفت: من البته احاطه‌ی نظریِ شما را بر اخلاق ندارم، اما به‌تجربه دریافته‌ام که گاهی لازم است فرد از اصولِ اخلاقی‌اش کوتاه بیاید. سرسختی و پافشاری بر اصول ممکن است هم به فرد آسیب برساند و هم به جامعه.

ملکیان سخنِ زیدآبادی را نپذیرفت و گفت: به هر حال، اخلاقی‌زیستن هزینه دارد و فردِ اخلاقی می‌باید این هزینه‌ها را بپردازد.

زیدآبادی گفت: آخر گاهی این هزینه‌ها بی‌مورد است. مثلاً من به هم‌بندی‌های بهایی‌ام در زندان می‌گویم، چه اشکال دارد که شما پنهان کنید که بهایی هستید؟ در شرایطی که احتمالِ زندانی‌شدن‌تان هست، چه اشکال دارد که به‌ظاهر بگویید که مسلمان اید و عقیده‌تان را برای خودتان نگه دارید؟ این دوستان اما می‌گویند، ما منع شده‌ایم از این‌که تقیّه کنیم.

در این‌جا من اجازه خواستم تا نظرم را بگویم. رو کردم به زیدآبادی و گفتم: شما خودتان به اصولِ اخلاقی‌تان پای‌بند بوده‌اید و هزینه‌اش را هم داده‌اید. سالِ ۸۸، وقتی ابطحی و عطریانفر اعتراف و ابرازِ پشیمانی کردند و سپس آزاد شدند، شما این‌کار را نکردید و در زندان ماندید. یک ماه شما را، به گفته‌ی خودتان، در سلولی شبیهِ قبر انداختند! چرا؟ چرا، طبقِ این مصلحت‌اندیشی و تعاملی که می‌پسندید، شما هم اعتراف نکردید تا آزاد شوید؟

زیدآبادی در پاسخ گفت: بله، من در زندگیِ شخصی‌ام سرسختی کرده‌ام و هزینه‌اش را هم پرداخته‌ام، اما این را در جامعه، یعنی در موردِ دیگران، نمی‌توانم تجویز کنم. من فکر می‌کنم این یک انتخابِ شخصی است و قابلِ تعمیم نیست.

اکنون سال‌ها از آن‌شب گذشته است و جامعه‌ی ایران در این فاصله متحوّل شده و اینک در آستانه‌ی انقلاب است. احمد زیدآبادی این روزها از تحولاتِ جامعه عقب افتاده و، رنجیده و رمیده، به گوشه‌ای خزیده است. گرایشِ محافظه‌کارانه‌ی اخیرِ او، به گمانِ من، ریشه در نگرشِ اخلاقیِ او دارد. او نمی‌خواهد هزینه و آسیبی فوقِ طاقت را، هرچند برای رسیدن به هدفی والا، بر دوشِ مردم بگذارد. خشونت‌پرهیزیِ مطلقِ او همین معنی را دارد. می‌توان استدلالِ او را در این‌باره نپذیرفت و ادامه‌ی وضعِ موجود را مخرّب‌تر از هر وضعِ احتمالی دانست. با این همه، نمی‌توان او را فردی ترسو، سازش‌کار، ریاکار، یا حکومتی دانست. هراسِ او از فروپاشیِ حکومت نیست. او نگرانِ فروپاشیِ ایران است، و این قابلِ احترام است، هرچند نگرانیِ بی‌موردی باشد. 

احسان راستان
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان