متن زیر گزیدهای از مصاحبه دکتر علی امینی نخست وزیر آغاز دهه ۱۳۴۰ شاه و از مشاورین ایشان تا زمان ترک کشور است که در سال ۱۳۵۸ در مجله سپید و سیاه به چاپ رسیده و حاوی نکات قابل تامل و عبرتآموز برای کسانی است که مردم و مطالبات آنان را به هیچ میانگارند.
«...از چندین سال قبل از این وضع را پیش بینی می کردم. وقتی هم که درآمد نفت به طور غیر منتظره ای زیاد شد و دیدم دولت به جای صرفه جویی و صرف درآمدهای نفت در کارهای تولیدی شروع به دست و دلبازیهای بی مورد و افزایش واردات و خرید اسلحه کرده، به شدت نگران اوضاع شدم. آقا! حتی در سال ۱۳۵۴ به اعلیحضرت پیغام دادم،
اوضاع کشور به حد انفجار رسیده و اگر اقدامات حادی صورت نگیرد همه چیز منفجر خواهد شد....
آن روزها کمبود بزرگ مردم نداشتن آزادی بود، غیر از آن از دستگاه های امنیتی وحشت داشتند که هر وقت هر کس را میخواستند می گرفتند. پس کشور برای قبول یک نهضت بنیادی آمادگی داشت.
مساله دوم این بود که درآمد به طور عادلانه تقسیم نمی شد. به اکثریت مردم مقداری میرسید، در حالی که یک اقلیت فاسد بیشترین درآمدها را به خود اختصاص داده بودند. برای نمونه همسر یک سناتور کارخانهدار ششصد هزار تومان به یک مجله زنانه داد که ۲۴ ساعت از زندگی او را از هنگام بیدار شدن از خواب و صرف صبحانه و رفتن به خرید، به سلمانی، به خیاطی، به استخر، و به مهمانی با لباس های آخرین مد و جواهرات گرانبها چاپ کند.
اگر در فرنگ از این کارها می کنند، تاثیر منفی ندارد، چون اولا کسی با یک فرمان یا دادن پول به حزب سناتور نمیشود آقا. هیچکس هم بدون حساب و کتاب در عرض مدت کوتاهی با هیچ و پوچ به ثروت نمیرسد. در ضمن در آن سال ها یک نسل از جوانان به وجود آمده بودند که تحت تاثیر تبلیغات مذهبی که زمینه آن از چندین سال قبل در کشور فراهم شده بود از محیط مادی و بی بند و باری در کشور به ستوه آمده بودند.
وقتی کار بالا گرفت آقا! اعلیحضرت یک روز مرا به کاخ سلطنتی خواستند و سئوال کردند:
– حالا چه باید کرد؟
عرض کردم:
– سه سال پیش خدمتتان پیغام فرستادم این حزب رستاخیز را که نظر مردم نسبت به آن از حزب های دولتی «ملیون» و «مردم» هم بدتر است منحل کنید. مجالس فرمایشی را که اعضای آن نماینده مردم نیستند تعطیل کنید. رجال فاسد و بد نام را محاکمه کنید. یک نخست وزیر مورد اعتماد مردم را روی کار بیاورید.
اعلیحضرت در جواب من می دانید چه گفتند آقا؟ گفتند:
– تو میخواستی با استفاده از فرصت به دست آمده، دکتر مصدق بشوی یا مثل قوام السلطنه همه قدرت ها را در دست بگیری؟
عرض کردم:
– قربان، اگر هم آنچه می فرمایید درست باشد، مگر دکتر مصدق چه می گفت جز آنکه به شما می گفت: «اعلیحضرت، شما فقط سلطنت کنید، کار سیاست را به ما واگذار کنید. اگر ما اشتباه کردیم، ما را می توانید عوض کنید، اما اشتباه شما برایتان گران تمام می شود.» قوام السلطنه هم می گفت: «طبق قانون اساسی، شاه مسئولیت ندارد، همه مسئولیت ها با وزراست. بنابراین اجازه بدهید کارها را ما بکنیم و مسئولیت ها گردن ما باشد. جوابش را هم در موقعش به خودتان می دهیم.»
آن موقع اعلیحضرت هی میگفتند:
– من به حرف مردم اهمیت نمیدهم، هر کاری را که خودم به صلاح مملکت بدانم انجام میدهم.
و چند نفر از رجال را هم که میخواستند با ایشان تذکر بدهند، از کار بیکار کردند. در زمان انقلاب که مردم به کوچه و خیابان ها ریختند و علیه شاه شعار دادند، یک روز اعلیحضرت که مرا احضار کرده بودند پرسیدند:
– اینها کی هستند؟ از کجا آمدهاند؟
عرض کردم:
– اعلیحضرت، اینها همان مردمی هستند که شما میگفتید اعتنایی به آنها ندارید و به حرفشان اهمیت نمیدهید.
آنوقت آقا، دیدم گفتن این حرف ها بدون آن که دیگر تاثیر داشته باشد باعث ناراحتی شان می شود، چون شاه در آن روزها روحیهاش را سخت باخته بود. در دلم گفتم «آخر آقا جان، شما که پادشاه در و دیوار و کوچه و خیابان نبودید، پادشاه این مردم بودید. سال ها به آن ها اهمیت ندادید، حالا دارند تلافی می کنند. هی میگفتند من با مردم کاری ندارم، حالا مردم با شما کار دارند. هی میگفتند من میخواهم مردم را با اردنگی جلو به برم، حالا که مردم فرصت به دست آورده اند دارند تلافی می کنند.
سیاستمداران زیرک جهان همیشه خود را خدمتگزار مردم معرفی میکنند و در هر موقعیتی از مردم تجلیل میکنند، اما شما که می خواستید کار سیاستمدارها را بکنید، این ها را فراموش میکردید. یا اطرافیان چاپلوس شما نمیگذاشتند.
کانال حزب تدبیر و توسعه ایران اسلامی