کد خبر: ۳۲۳۸۴
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۹-03 December 2022
یکی از جذّابیت‌های پژوهش‌های ادبی، توجه‌به بسامدِ واژه‌ها و تصاویر و مضامین در متون و جستجوی علل و اسبابِ آن است.
این توجه تابه‌جایی است که برخی شاعران به سببِ تکرارِ واژه یا تصویر و مضمونی خاص، به عنوانی ویژه نامیده‌می‌شوند؛ چنان‌که خاقانی را «شاعرِ صبح» و یا بیدل را «شاعرِ آینه‌ها» خوانده‌اند.

پیش‌تر در یکی از یادداشت‌ها به بسامدِ معنادارِ واژهٔ «پسته» در شعرِ خواجوی کرمانی اشاره‌شد. 


هم‌چنین نظامی نسبت‌به بسیاری از شاعران، واژهٔ «آفاق» را فراوان در  منظومه‌هایش به‌کارمی‌برَد. آیا این تکرارها، از منظری عاطفی با نامِ همسرِ محبوبش («آفاق»)، ارتباطی ندارد؟ همین‌گونه است ترکیبِ «دستارِ شراب» که ظاهراً در شعرِ فارسی بسیار کم‌کاربرد است و نویسنده تابه‌امروز، در شعرِ فارسی، آن را تنها در دیوانِ منوچهری دیده است:

تاکِ رز باشدمان شاسْپرَم
برگِ رز باشد دستارِ شراب (تصحیح استاد دبیرسیاقی، انتشاراتِ زوار، ص ۷).
 
مرادِ شاعر آن است که بزمِ دوستانه و بی‌تکلّفی داریم و پس از باده‌خواری نه با «دستارِ شراب» که با «برگِ انگور» دست و دهان‌مان را پاک‌می‌کنیم!

و در حدودالعالم ذیلِ «دامغان» می‌خوانیم: «شهری است به آب اندک و بر دامنِ کوه نهاده و مردمانی جنگی؛ و از وی دستارهای شراب خیزد با عَلَم‌های نیکو» (به تصحیح استاد منوچهرِ ستوده، طهوری، ص ۱۴۶). و توضیحِ مولفِ ناشناختهٔ حدودالعالم آشکار می‌سازد، «دستارِ شراب» وسیله‌ای تشریفاتی و تجملاتی بوده و احیاناً مختصّ بزمِ شاهان و امیران.

هنگامِ مطالعه دیوانِ خاقانی، بسامدِ بالای واژهٔ «محک» («سنگِ امتحان»)  نظرم را جلب‌کرد. سببِ این کاربردِ فراوان چه بوده؟ احتمالاً این شاعرِ حساس، که اطرافِ خویش را پُر از انسان‌های ریاکار و اهلِ رنگ و نیرنگ می‌دیده، بسیار به پرداختنِ مضمون با واژهٔ «محک» گرایش‌داشته‌است. 

توضیح آن‌که خاقانی حدوداً چهل‌بار، یعنی سه‌چهار برابرِ شاعرانی هم‌چون مسعودِ سعد، نظامی و عطار (که نسبتاً شاعرانِ کثیرالشعری بودند) محک را در اشعارش به‌کار برده. گمان‌می‌کنم با مطلبی که درادامه از حدودالعالم نقل خواهدشد، احتمالاً می‌توان سببِ این بسامدِ بالا را دریافت. با این توضیح که خاقانی، شروانی (شیروانی) بوده و «شاوَران» مرکز یا قصبهٔ شروان بوده: «شاوران: قصبهٔ شیروان است. جایی است به دریا نزدیک و با نعمتِ بسیار؛ و سنگِ محک به همه جهان ازآن‌جا برند» (همان، ص ۱۶۴). آیا خاقانی در شهر و دیارِ خویش این سنگ را فراوان نمی‌دیده‌است؟

اکنون ابیاتی از خاقانی که محک را در آن‌ها به‌کار رفته:

مشکِ تر در پرنیان بنمود صبح
بر محکّ شب سپیدی شد پدید

بر محکّ کعبه که‌او جنسِ بلال آمد به‌رنگ
هرکه را زر بولهب‌روی است شادان آمده

حجرالأسود نقدِ همگان را محک است
کم‌عیار ام من از آن کرد محک خوار مرا

نیک شناسد آسمان آبِ تو ز آتشِ عدو
فرق‌کند محکّ دین بولهبی ز بوذری

احمدرضا بهرامپور عمران 


@azgozaShtevaaknoon

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
به روایت مذهبی ها
نظرسنجی
با اصلاحات بنیادین سیاسی موافقید؟
بله
خیر
آخرین اخبار
چشم انداز
پربازدیدترین
خبری-تحلیلی
پنجره
اخلاق و عرفان
سیره علی بن ابیطالب(ع)
سیره رسول الله(ص)
تاریخ صدر اسلام
تاریخ معاصر
زمین
سلامت و تغذیه
نماز و احکام
کتاب و ادبیات
نظامی
کمپر و ون لایف
شیطان و گناهان
روشنفکری دینی
مرگ
آخرالزمان