در متونِ کهن گاه به فنآوریهایی ساده یا پیشرفته اشارهمیشود که برای مخاطبِ امروز خالی از اعجاب و جذابتی نیست.
ازجمله، برپایهٔ اشاراتی در متونِ کهن (فیالمثل تاریخِ بیهقی، ماجرای خیشخانهٔ هرات و عیشهای نهانیِ سلطانمسعود در جوانی)، میدانیم که قدما برای نجات از گرمای تابستان، دالانهایی در عمارتها تعبیهمیکردند (مشابهٔ مهندسیِ بادگیرها) و در مسیرِ وزشِ باد خیشهایی (کتان) میآویختند که بر آنها قطراتی ازطریقِ «مزمّل» ( لولههای مسی یا برنجی) میچکید و فضا را خنک میکرد (تاریخِ بیهقی، چاپِ استاد فیاض، انتشاراتِ دانشگاهِ فردوسیِ مشهد، ص ۱۴۵).
این فنآوریِ ساده و کاربردیِ گذشتگان بیشباهتی به سازوکارِ کولرهای آبیِ امروز نبوده که از وزشِ باد در مسیرِ پوشالهایی که آب بر آنها پاشیدهمیشود، فضا را خنک میکنند.
یا برپایهٔ پژوهشِ استاد علیِ معصومیِ همدانی، روشنشده که تعبیرِ «جامِ عدل» در این بیتِ حافظ:
ساقی به جامِ عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاوَرَد که جهان پربلا کند
اشاره و ایهامی دارد به فنآوریِ نسبتاً پیچیدهای: بر پایهٔ کتابِ «الحِیَلِ» (یا «دانشِ مکانیکِ») بنوموسی (قرنِ ۳ ق)، قدما دستگاهی اختراعکردهبودند («جامِ عدل» یا «کأسُالعدل) که بهسببِ وجودِ لولههایی در بالا و پایینِ جام، اگر شراب بهمیزانی دقیق و عادلانه در آن نمیریخت، تمامیِ محتوای آن خالی میشد؛ و ازهمینرو این وسیله را «جامِ عدل» خواندند («جامِ عدل»: تأملی در معنای بیتی از حافظ، نشرِ دانش، سالِ نوزدهم، شمارهٔ اول، بهارِ ۱۳۸۱، صص ۳۰_۱۸).
از دیگر ترفندهایی که امروزه غریب مینماید، رواجِ فنآوریِ جوجهکشیِ مصنوعی در میانِ قدما است. در چندین اثرِ کهن به این شیوه اشاراتی شدهاست. نخستین و مفصّلترین اشارهای که دراینباب یافتهایم در نزهتنامهٔ علاییِ شهمردانبن ابیالخیر (قرنِ ۵) آمده؛ در این اثر ذیلِ مدخلِ «خروس و ماکیان» آمده:
«بچهٔ مرغ چندانکه ترا باید برآوردن:
خایه چنانکه گفتهام بگزین صد و دویست تا پانصد، چندانکه خواهی و چند جای بنه چنانکه بر زمین نباشد و سرگینِ مرغ خشککرده و بیخته در زیرِ خایه بیفشان و سرِ تیز بر بالا کن و اندرمیانِ هر خایه یک پرِ مرغ بنه تا درهمنیاید. آنگاه دیگر سرگین بر زبرِ آن ریز تا همه پوشیدهشود. روزِ سوم خایهها بهدست گیر و نرمنرم بجنبان چنانکه درهم نیاید و شکسته نشود؛ و همچنین هرروز یکدوبار بجنبان. و باید که همان وقت که خایهها بنهی تایکروز پیشتر مرغی در او بنشانی و خایه در زیر نهی تا چون آن مرغ خایه برآرَد و این خایههای دیگر در جکیدنآید، بچهٔ یکیک بدان مرغبچگانِ اصلی باز میکنی [ ... ]. آن مرغ همه را با بچهٔ خویش نگاهدارد و بپرورَد. و این سخت لطیف باشد که یک مرغ همیآید و صد یا پانصد بچه با او همیروند» (بهتصحیحِ دکتر فرهنگِ جهانپور، موسسهٔ مطالعات و تحقیقاتِ فرهنگی، ۱۳۶۲، ص۱۵۷).
همین روایت با اندکتفاوتی در عجائبالمخلوقاتِ (ق ۶) محمد طوسی نیز آمده با این تفاوت که او اشارهمیکند خود انبوهِ جوجههایی را که بدین روش تولیدشدهبود، از نزدیک دیدهاست (چاپِ استاد منوچهرِ ستوده، انتشاراتِ علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص۵۲۶).
جالبتر آنکه در دفترِ چهارمِ مثنوی، ذیلِ حکایتِ «قصهٔ آن دباغ که در بازارِ عطاران...»، اشارهای شده به این رسمِ رایج در میانِ مصریان:
ور ز رَشّ نورِ حق قسمیش داد
همچو رسمِ مصر سرگین مرغ زاد
لیک نه مرغِ خسیسِ خانگی
بلکه مرغِ دانش و فرزانگی
(چاپِ نیکلسن، انتشاراتِ توس، ۱۳۷۵، دفترِ چهارم، ص۲۹۵).
در «مأخذِ قصص و تمثیلاتِ» استاد فروزانفر اشارهای دراینباب نیامدهاست. شارحانِ مثنوی کموبیش به رواجِ این شیوهٔ غریبِ جوجهکشی در مصر اشارهکردهاند؛ اما نیکلسن در شرحِ خویش یادآورشده این شیوهٔ جوجهکشی بدین سادگیها هم نبوده که در برخی کتب نقلشدهاست. او با ارجاع به کتابِ «المنهج» یادآورمیشود این شیوهٔ جوجهکشی جز در مصر رایج نبودهاست. او همچنین اشارهمیکند ارسطو نیز این شیوه را «رسمِ مصریان» دانسته؛ شیوهای که در روزگارِ مسلمانان «بهصورتِ صنعتِ پررونقی درآمد».
نیکلسن همچنین به منبعی (از «عبداللّطیف») استنادمیکند که نشانمیدهد در این شیوهٔ جوجهکشی، اجاقهایی وجود داشته که برای سوختشان از سرگین استفاده میشده. نیکلسن همچنین اینگونه اشارات را (اجاقی برای گرمایش که سوختِ آن سرگین بوده و نه ریختنِ سرگین بر روی تخمِمرغها) منطبقبر واقعیت میداند و بااشاره به ابیاتِ مولوی مینویسد: «اما تعبیرِ مولوی دلالتدارد بر خطای عامهٔ مردم که [...] اینقبیل روشهای جوجهکشی در آنجا ناشناختهبودهاست» ([شرح]مثنویِ معنویِ مولوی، ترجمهٔ حسنِ لاهوتی، انتشاراتِ علمی و فرهنگی، ۱۳۹۳، دفترِ چهارم، ص۱۴۳۰).
احمدرضا بهرامپور عمران
@azgozashtevaaknoon