طي دو دهه اخير برخي واژهها نظير نوكر و ارباب وارد ادبيات و فرهنگ حسيني شده است كه از ابعاد مختلف قابل بررسي و تأمل است. در اين نوشتار تلاش شده است، ريشهيابي زبانشناختي، مذهبي و جامعهشناسانه درباره كلمه «ارباب» و انتساب آن به امام حسين (عليه السلام) صورت پذيرد.
ارباب، جمع مكثر عربي است
در زبان عربي، ارباب جمع كلمه «ربّ» و به معناي خدایان و پروردگاران است [1]. در سوره يوسف آيه 32 آن جايي كه حضرت يوسف (عليه السلام) دو رفيق زنداني خود را مورد خطاب قرار ميدهد اين گونه آمده است:
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (يوسف: آيه 33)
اى دو رفيق زندانيم! آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟
عرب زبان هرگز واژه «ارباب» را كه دلالت بر جمع دارد براي يك شخص واحد به كار نبرده است و براي ارادهي چنين مفهومي از واژگان «سيّد» و «مولا» استفاده كرده و حتي از مفرد ارباب يعني «ربّ» نيز براي ناميدن يا صدا زدن نوع انسان استفاده نكرده است. نكته قابل توجه اين است كه دو كلمه «سيّد» و «مولا» هم براي خداي متعال به كار ميرود، هم براي انسان. به عنوان نمونه در دعاي ابوحمزه ثمالي چندين بار واژه سيّد براي مخاطب قرار دادن خداوند به كار رفته است:
وَ لَیْسَ مِنْ صِفَاتِکَ یَا سَیِّدِی أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤَالِ وَ تَمْنَعَ الْعَطِیَّةَ [2]
و واژه «مولا» در مناجات اميرالمؤمنين در مسجد كوفه به كرّات ديده ميشود:
مَوْلايَ يامَوْلايَ أَنْتَ المَوْلى وَأَنا العَبْدُ وَهَلْ يَرْحَمُ العَبْدُ إِلاّ المَوْلى [3]
همين دو واژه براي مخاطب قرار دادن ائمه معصومين (صلوات الله عليهم) نيز به كار رفته است. بهترين نمونهي آن دعاي توسل است كه براي يكايك آن بزرگواران تعبير ذيل آمده است:
يا سَيِّدَنَا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ [4]
لذا بر خلاف كلمه ربّ و ارباب كه مختص خدا و پروردگار است، واژگان سيد و مولا علاوه بر خدا، براي افرادي كه بر انسان حق بزرگي، قيوميت و سرپرستي داشته باشند، به كار ميرود.
در لغتنامه «لسان العرب» ذيل مدخل ربب آمده است:
ربب [5]
الرَّبُّ: هو اللّه عزّ وجل، هو رَبُّ كلِّ شيءٍ أَي مالكُه، وله الرُّبوبيَّة على جميع الخَلْق، لا شريك له، وهو رَبُّ الأَرْبابِ، ومالِكُ الـمُلوكِ والأَمْلاكِ. ولا يقال الربُّ في غَير اللّهِ، إِلاّ بالإِضافةِ
همچنين در لسان العرب و الصّحّاح في اللغة ذيل مدخل أمم و در تعريف كلمهي «إمام» آمده است:
أمم [6]
والإِمامُ ما ائْتُمَّ به من رئيسٍ وغيرِه، والجمع أَئِمَّة، الإِمامُ الذي يُقْتَدى به وجمعه أَيِمَّة، وأَصله أَأْمِمَة، على أَفْعِلة، وإِمامُ كلِّ شيء: قَيِّمُهُ والمُصْلِح له، والقرآنُ إِمامُ المُسلمين، وسَيدُنا محمد رسول الله، صلى الله عليه وسلم، إِمام الأَئِمَّة، والخليفة إمام الرَّعِيَّةِ، وإِمامُ الجُنْد قائدهم
از آن چه در لغتنامههاي مذكور آمده، اين گونه ميفهميم كه «امام» به معناي پيشوا و كسي است كه مردم به وي اقتدا ميكنند و اصلاح كننده و سرپرست مردم است.
ارباب در زبان فارسي و فرهنگ ايراني
واژه ارباب در زبان فارسي به معناي
دارندگان و صاحبان به كار رفته است. مثلاً حافظ شيرازي «ارباب معرفت» را به
معناي صاحبان معرفت به كار برده است، اما همچنان ارباب در معناي جمع
استعمال شده است:
جان پرورست قصهي ارباب معرفت – رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو [7]
يا در جاي ديگر «ارباب حاجت» را به معناي نيازمندان و به مفهوم جمع به كار برده است
ارباب حاجتيم و زبان سؤال نيست – در حضرت كريم، تمنا چه حاجت است [8]
اما در يك سدهي اخير كلمه ارباب به عنوان اسم مفرد و به معناي مالک، دارا، صاحبِ مِلک، خداوندگار و آقا نيز به كار رفته است. بارزترين نمونهي آن در فرهنگ ارباب و رعيتي و بين خان به عنوان يك فئودال صاحب زمين و پول از يك سو و رعيت به عنوان نيروي انساني فاقد زمين و سرمايه از سوي ديگر كه بر روي زمين يا در دكّان و خانهي ارباب كار ميكند، كاربرد داشته است.
تاريخ ارباب و رعيتي در ايران همواره با ظلم و بهرهكشي از نيروي كار همراه بوده است. يك رعيتزاده تا آخر عمر رعيت بود و ميبايست بر روي زمين ارباب كار كند و فرزند ارباب، بدون هيچ زحمتي وارث املاك پدر ميشد. اگر چه در بين خوانين، بعضاً خان منصفي نيز يافت ميشده كه به زندگي رعيت رسيدگي ميكرده است، اما شكاف طبقاتي و تبعيضهايي كه مغاير روح مساوات و عدالتآفرين اسلام است، همچنان در فرهنگ ارباب و رعيتي يا ارباب و نوكري به وضوح ديده ميشده است.
دكتر همايون كاتوزيان در كتاب «ايران؛ جامعه كوتاه مدت» در تشريح اوضاع جامعهي ارباب و رعيتي ايران اين چنين آورده است:
اشخاص برخوردار از زمین با عایدات آن هیچ حق مستقلی نسبت به آن نداشتند. این در واقع امتیاز محسوب میشد نه حق (یعنی فرمانروا یا والی مورد حمایت او میتوانست تا زمانی که قدرت داشت این حق را سلب کند). فلور معتقد است که نتیجه منطقی این وضع آن ضرب المثل معروف بود که «هر چه برده دارد متعلق به ارباب اوست»؛ صورت دیگر این ضربالمثل این است که «برده و هر چه متعلق به اوست مال ارباب است.» این گفته در مورد وضع ایران مناسبتر است زیرا (چنان که خواهیم دید) نه تنها اموال بلکه شخص رعیت نیز هر قدر هم که والامرتبه بود، در نهایت در اختیار فرمانروا یا کارگزاران او قرار داشت. از آنجا که حکومت مبتنی بر قانون نبود، قدرت، مالکیت و نفس زندگی را میتوانستند بیهیچ تشریفات رسمی از فرد بستانند. این ناامنی در تمام اقشار و لایههای جامعه گسترده بود. از کدخدای ده تا پیشهور و تاجر و کاسب و کارگزاران دولت و والی و حاکم و مستوفیان و وزیر و سرانجام خود شاه. منابع تاریخ ایران آکنده است از نمونههای بیشمار این ناامنی مال و جان. چنان که اشاره کردیم بسیاری از مقامات مهم مملکت بیهیچ تشریفات قانونی و محروم از هر نوع دادخواهی کشته شدند و یا اموالشان مصادره شد و علت این اعمال اغلب «سیاسي» بود. اما غارت اموال اشراف و بزرگان مملکت تنها هنگام سقوط ایشان پیش نمیآمد، این بلایی بود که ممکن بود در هر زمان نازل شود. [9]
نكتهاي كه ميبايست بدان توجه كرد اين است كه علاوه بر نيت و محتواي بحث، شكل و فرم آن از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. لذا به صرف اين كه گويندهي «ارباب حسين» قصد بالا بردن جايگاه امام حسين و كوچك كردن خود را در مقابل آن حضرت دارد، جواز چنين استفادهاي را صادر نميكند. واژهي «ارباب» داراي سابقهاي تاريك و جدا نشدني است كه به صرف نيت گوينده تطهير نميشود. كما اين كه ما از تميزترين و مرغوبترين آفتابهي دنيا براي هيچ فردي آب خوردن نميريزيم. آفتابه هر چه قدر هم كه تميز و شفاف و زيبا باشد، معاني بدي را به ذهن متبادر ميكند كه آب گوارا را به كام تشنگان مكدّر و ناخوشايند خواهد ساخت.
ائمه معصومين شيعه ميخواهند يا نوكر؟
پرسش ديگري كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه پيامبر عظيم الشأن اسلام و جانشينان بر حقش چه توقعي از امت اسلامي داشته و دارند؟ آيا ميتوان دستگاه و رابطهاي نظير ارباب و نوكري، خارج از بيانات نوراني ايشان بسازيم؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) در صحراي صفين، ضمن تشريح حقوق متقابل رهبر و مردم تأكيد ميفرمايند:
فَلَا تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ، وَلَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ، وَلَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ، وَلَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی، وَلَا الِْتمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یعْرَضَ عَلَیهِ، کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیهِ. فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشْوِرَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَلَا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی، إِلَّا أَنْ یکْفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی، فَإِنَّمَا أَنَا وَأَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَیرُهُ؛ یمْلِکُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسِنَا، وَأَخْرَجَنَا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلَی مَا صَلَحْنَا عَلَیهِ، فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَی، وَأَعْطَانَا الْبَصِیرَةَ بَعْدَ الْعَمَی.
پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن میگویند، حرف نزنید، و چنانکه از آدمهای خشمگین کناره میگیرند دوری نجویید، و با ظاهر سازی با من رفتار نکنید، و گمان مبرید اگر حقّی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم. زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمیدانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرماید، پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاریم که جز او پروردگاری نیست، او مالک ما، و ما را بر نفس خود اختیاری نیست، ما را در آن چه بودیم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جای گمراهی هدایت، و به جای کوری بینایی به ما عطا فرمود. [10]
حتي اگر استفاده از تعابير ارباب و نوكر از سر عشق و بيانگر نهايت فروتني باشد -كه قطعاً اين گونه است- نميتوان بر خلاف نصّ صريح آيات و روايات، كلماتي را براي ائمهي معصومين (عليهم السلام) به كار برد كه مغاير خواست آن بزرگواران است. در آيه 104 سوره بقره آمده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره: آيه 104)
مسلمانان صدر اسلام هنگامى كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهى مىكرد، گاهى از او مىخواستند كمى با تانّى سخن بگويد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند، و سؤالات و خواستههاى خود را نيز مطرح نمايند. براى اين درخواست، جمله «راعنا» كه از مادهي «رعى» به معنى مهلت دادن است به كار مىبردند. ولى يهود همين كلمهي «راعنا» را از ماده «رعونه» كه به معنى كودنى و حماقت است استعمال مىكردند. (در صورت اول مفهومش اين است: «به ما مهلت بده» ولى در صورت دوم يعني اينكه «ما را تحميق كن»!). در اينجا براى يهود دستاويزى پيدا شده بود كه با استفاده از همان جملهاى كه مسلمانان مىگفتند، پيامبر يا مسلمانان را مسخره كنند. اين آيه نازل شد و براى جلوگيرى از اين سوء استفاده به مؤمنان دستور داد به جاى جمله «راعنا»، جمله «اُنظرنا» را به كار برند كه همان مفهوم را مىرساند، و دستاويزى براى دشمن لجوج نيست. [11]
جمع بندي
چرا استفاده از واژه «ارباب» براي امام حسين (عليه السلام) مناسب نيست؟
- ارباب جمع ربّ و مختص خداي متعال است. در آيه 80 سوره آل عمران به صراحت بيان شده است كه چنين تعبيري را براي فرشتگان و انبياء و به طريق اولي براي فرزندان ايشان به كار نبريد. استخدام اين كلمه براي وجود مقدس امام حسين (عليه السلام) علاوه بر اين كه خلاف فصاحت است، بهانهاي به دست مخالفان تشيع خواهد داد كه شيعيان، امامان خود را پرستش ميكنند.
- پيشينهي كلمه ارباب در زبان فارسي بسيار سياه و ظالمانه است و با ارباب خواندن امام حسين (عليه السلام) بيش از آن كه جايگاه آن حضرت را ترفيع داده باشيم، تقبيح كردهايم. نه تنها ائمه معصومين (عليهم السلام) بل كه هيچ عرب زباني در گذشته و حال، ذوات مقدسهي ايشان را با چنين تعابيري در ادعيه و منثورات مورد خطاب قرار نداده است. آن گونه كه خود از نزديك شاهد بودهام، شيعيان عراق در عاشقانهترين و خاضعانهترين حالات، امام حسين و حضرت ابوالفضل (عليهما السلام) را سيد و مولا خطاب كردهاند.
- نوع رابطه شيعيان با امامان امت، مطابق آيات و احاديث وارده منطبق بر الگوي امام-شيعه يا رهبر-پيرو است و آن چه در قرآن از شيعيان خواسته شده است، محبت ورزيدن به اهل بيت و تبعيت از دستورهاي ايشان است نه نوكري. شيعه بودن و تبعيت آگاهانه از امام معصوم، بدون شناخت و عشق ورزيدن ممكن نيست، اما چه بسيار نوكران و رعيتهايي كه در طول تاريخ، بدون شناخت و محبت و از روي اجبار از صاحبان خود تبعيت ميكردهاند. لذا جايگاه «شيعه» بودن آن گونه كه در روايات مختلف آمده است، هرگز قابل مقايسه با شأن و رتبه «نوكري» نيست.
منابع
[1] لغتنامه دهخدا: مدخل «ارباب»
[2] دعاي ابوحمزه ثمالي؛ امام سجاد (عليه السلام)
[3] مناجات اميرالمؤمنين در مسجد كوفه؛ مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي
[4] دعاي توسل؛ مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي
[6] الصّحّاح في اللغة: مدخل «أمم»
[9] ايران جامعه كوتاه مدت و سه مقاله ديگر؛ همايون كاتوزيان، ترجمه عبدالله كوثري
[10] نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتي: خطبه 216