۱- چرا در جریان جنگ جهانی دوم و به رغم اعلام بی طرفی، ایران مورد حمله چند جانبه شوروی، آمریکا و بریتانیا قرار گرفت؟
۲- چرا بی طرفی کشورهایی مانند ترکیه و افغانستان در این جنگ ، که اتفاقا هر دو متمایل به متحدین بودند، محترم شمرده شد ، ولی ایران اشغال شد؟
۳- چرا پس از پایان یافتن جنگ دوم، استالین به رغم تعهدات پیشین بین الملی حاضر به خروج از آذربایجان نبود؟
۴- چرا شوروی استالین در همه مدت اشغال ایران،زیربنای تاسیس حکومت خودمختار را پی ریزی کرد ، آن را زیر بال و پر خود گرفت و برای تداومبقایش سرمایه گزاری نمود؟
۵- چرا ترومن رئیس جمهور امریکا، برای وادار کردن استالین به خارج ساختن ارتش سرخ از آذربایجان ، به استالین اولتیماتوم ۴۸ ساعته اتمی داد؟
۶- چرا با وجود لشگرکشی ها و حملات متعدد آمریکا به عراق ، افغانستان ، سوریه ، سومالی و لیبی، در دو دهه پیش و نیز متعاقب ۱۱ سپتامبر،جمهوری اسلامی ایران به رغم محور شرارت خواندنش از سوی آمریکا، از دایره این حملات بیرون ماند؟
۷- چرا به رغم بیش از ۲۷ بار تهدید به جنگ و حمله به ایران از سوی اسرائیل(اشغالگر) ، هیچکدام از این تهدیدات عملی نشده و نخواهد شد؟
۸- چرا احتمال حمله فراگیر آمریکا و ناتو به جمهوری اسلامی ایران ، همواره متمایل به صفر بوده است؟
۹- به راستی در چه فضایی جمهوری اسلامی، ممکن است مورد حمله فراگیر ناتو قرار گیرد؟
از منظر ژئوپولیتیک، فراهم آوردن پاسخ به همه این پرسش ها نه پیچیده است و نه مفصل. زیربنای پاسخ به همه این پرسش ها ، در موقعیت جغرافیایی ایران نهفته است. برای روس ها ایجاد حائل های متعدد بین روسیه و غرب، در محور جنوبی روسیه، بنیاد یک استراتژی خط نخورده تاریخی بوده است؛ و ایران به دلیل آن که تنها کشور تک جداره پیرامون روسیه در محور جنوبی است، از این دیدگاه خطرناکترین موقعیت را برای تداوم تجزیه بیشتر روسیه ایفا می کند.
بنابراین هر چه حائل ها در قالب پیدایش کشورهای جدید بیشتر شوند ، تمدن دریایی غرب و ناتو، از دست اندازی مستقیم به روسیه دورتر خواهد شد. برعکس، برای تمدن دریایی وجود وتداوم موجودیت تنها یک حائل یکپارچه، برای دسترسی آسان و بی دردسر به آسیای مرکزی و سیبری از محور جنوب (ایران) حیاتی است.
نتیجه آن که تجزیه و از هم پاشیدگی ایران یکپارچه کنونی، برای استراتژی ملی روسیه و ایضا تمدن قاره ای مغتنم و بر عکس، زهری کشنده برای غرب و ناتو بوده است. بنابراین از دیدگاه شاخصهای ژئواستراتژی، دستکم در دو سده طی سده اخیر، دو تمدن قاره ای و دریایی (شمال- جنوب ایران)، از دو منظر متفاوت به ایران نگریستهاند:
جبهه شمال یا کانون تمدن قارهای، در پی تجزیه و تقسیم ایران به دولتهای کوچک و سپر مانند در برابر غرب بوده و جنوب (اغلب و پس از جنگ دوم) خواهان حفظ یکپارچگی ایران به دلایل ژئواستراتژیک است.
یدالله کریمیپور