یکی از شاعرانی که ردپای شعر او در دیوان حافظ مشهود است و حافظشناسان توجه چندانی به آن نداشتهاند (ر.ک: خرمشاهی، ۱۳۸۰: ۴۰ ـ ۹۰) عبدالله اثیر اومانی است.
اثیر اومانی احتمالاً بین سالهای ۵۵۰ تا ۵۶۰ هجری قمری در روستای اومان از توابع همدان متولد شده است و در حدود سال ۶۴۴ از دنیا رفته است. در اشعار اثیر مضامین و تصویرهایی هست که بعدها نمونۀ آنها را با تغییراتی اندک در دیوان حافظ مشاهده میکنیم. سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا حافظ این مضامین و تصاویر را مستقیماً و بدونواسطه از اثیر گرفته است یا با واسطۀ دیگر شاعران این مضامین به دیوان حافظ راه یافته است؟ مصححان دیوان اثیر در مقدمۀ آن نکتهای را یادآور شدهاند که از این منظر بسیار مهم است:
اما بیشترین میزان تأثیرپذیری از اشعار اثیر را در دیوان سلمان ساوجی میتوان دید. او همانگونه که از کمال اسماعیل پیروی کرده، تتبع از اثیر را نیز مدنظر داشته و گاهی اشعارش را به اقتفای وی سروده است (اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۹۷).
با توجه به این سخن میتوان دو فرضیه دربارۀ اثرپذیری حافظ از اثیر مطرح کرد:
۱. اثیر اومانی در میان شاعران قرن هشتم شاعری شناختهشده بوده است و همچنانکه سلمان ساوجی اشعار او را خوانده و تتبع و تقلید کرده است، این احتمال وجود دارد که حافظ نیز اشعار او را خوانده باشد و بهصورت مستقیم از او اثر پذیرفته باشد.
۲. ازآنجاکه یکی از شاعرانی که حافظ بسیار از او تأثیر گرفته، سلمان ساوجی بوده است (خرمشاهی، ۱۳۸۰: ۷۹ ـ ۸۵) و خودِ سلمان ساوجی بسیار از شعر اثیر اومانی متأثر بوده است، این حدس را میتوان زد که حافظ بهصورت غیرمستقیم و به واسطۀ سلمان از شعر اثیر تأثیر پذیرفته است.
درهرصورت آنچه مسلم است، تکرار برخی مضامین و تصاویر شعر اثیر در دیوان خواجه است و ما در ادامه چند مورد از این شباهتها را برمیشماریم.
۱) اثیر اومانی دربارۀ موانع سلوک میسراید:
حجاب راه تو هم جسم و جان توست یقین
تو جسم و جان نهای، از راه جسم و جان برخیز
(اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۲۵۴)
این مضمون در دیوان حافظ چند بار تکرار شده است:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
(خانلری، ۱۳۶۲: ۵۳۸)
حجاب چهرۀ جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
(همان: ۶۸۴)
۲) اثیر دربارۀ اغتنام فرصت گفته است:
تا توانی نفسی بی می و معشوق مباش
که تو را حاصل عمر از دو جهان اینقَدَر است
(اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۱۷۳)
حافظ نیز دراینباره چنین سروده است:
گروی آخر عمر از می و معشوق بگیر
حیف اوقات که یکسر به بطالت برود
(خانلری، ۱۳۶۲: ۴۵۰)
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
(همان: ۱۱۰)
به هرزه بی می و معشوق عمر میگذرد
بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد
(همان: ۲۷۸)
۳) اثیر از مخاطبش میخواهد که عیب و هنر می را جملگی در نظر داشته باشد:
می حرام است ولی اهل خرد را نسزد
ترک چیزی که یکش عیب و هزارش هنر است
(اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۱۷۳)
حافظ نیز همین عقیده را به شکلی دیگر بیان کرده است:
عیبِ می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
(خانلری، ۱۳۶۲: ۳۷۰)
۴) اثیر معتقد است:
خوار و دشخوار جهان چون پی هم میگذرند
گر تو دشوار نگیری همه کار آسان است
بار گیتی چه کَشی جام می گلگون کَش
کو رهاننده تو را ز اَندُه بیپایان است
(اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۱۸۳)
حافظ نیز بر این باور است:
دوش پنهان گفت با من کاردانی تیزهوش
کز شما پوشیده نبود راز پیر میفروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش
(خانلری، ۱۳۶۲: ۵۷۸)
۵) اثیر در وصف باریکی میان یار گفته است:
بیان وصف میان تو کرد نتوان، کان
دقیقهای است که اندر بیان نمیگنجد
(اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۵۳۳)
حافظ همین مضمون را چنین میسراید:
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهای است که هیچ آفریده نگشاده است
(خانلری، ۱۳۶۲: ۸۸)
۶) اثیر دهان یار را در خُردی به «جوهر فرد» تشبیه میکند:
هر که بیند دهن خُرد تو چون جوهر فرد
گوید از غایت خُردی که مگر چیزی نیست
(اثیر اومانی، ۱۳۹۰: ۵۳۸)
و حافظ همین مضمون را چنین به کار گرفته است:
بعد از اینم بود شایبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش استدلالی است
(خانلری، ۱۳۶۲: ۵۷۸)
منابع
ـ اثیر اومانی، عبدالله. (۱۳۹۰). دیوان اثیر اومانی. تحقیق و تصحیح امید سروری و عباس بگجانی. چاپ اول. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
ـ حافظ، شمسالدّین محمّد. (۱۳۶۲). دیوان حافظ. جلد اوّل. به تصحیح و توضیح پرویز ناتل خانلری. چاپ دوم. تهران: خوارزمی.
ـ خرمشاهی، بهاءالدین. (۱۳۸۰). حافظنامه. چاپ دوازدهم. تهران: سروش و علمی و فرهنگی.
محسن احمدوندیکانال شعر، فرهنگ و ادبیات