الطَّلاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْساكٌ بِمَعرُوفٍ أَوْ تَسرِيحٌ بِإِحسَانٍ وَلايَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأخُذُوا مِمّا آتَيتُمُوهُنَّ شَيئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۲۹﴾
طلاق دو بار است؛ سپس یا نگه داشتن بر اساس عرف وجدان بشری یا رها ساختن با نیکی. و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به آنها دادهاید را بگیرید مگر اینکه آن دو بیم داشته باشند که احکام قاطع الهی را بر پا ندارند. اما اگر بیمناک بودید که آن دو احکام قطعی خدا را بر پا ندارند، آنچه زن برای رهایی میپردازد، انحرافی برایشان بهحساب نخواهد آمد. اینها قوانین الزامی خداست؛ پس از آن تجاوز نکنید که هر کس از احکام قاطع خدا تجاوز کند، چنین افرادی ستمگرند.
اگرچه گرفتن چیزی که به کسی داده شده بهمنزلهٔ «باز ستاندن» آن است، ولی «أخذ» معادل این مفهوم نیست و معنایش همان «گرفتن» است.
توضیح واژهٔ «جناح» در ترجمهٔ آیهٔ ۱۹۷ این سوره گذشت.
«فدیه» مالی است که در ازای آزادی پرداخت میشود.
«حدّ» در لغت بهمعنی «تیزی و تندی» است و به احکام و قوانین نیز بهخاطر قاطعانه بودنش «حدود» گفته میشود.
فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يَتَرَاجَعَا إِنْ ظَنَّا أَنْ يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۲۳۰﴾
پس اگر زن را طلاق داد، دیگر بعد از آن بر او حلال نمیشود مگر اینکه آن زن با همسری غیر از او ازدواج کند. آنگاه اگر آن مرد او را طلاق داد، در صورتی که فکر میکنند بتوانند احکام الهی را بر پا دارند، بازگشت آن دو به یکدیگر انحرافی برایشان بهحساب نمیآید. و اینها قوانین خداست که آن را برای گروهی که میدانند بیان میکند.
با توجه به اینکه در زبان عربی جنسیت فاعل از ساختار فعل تشخیص داده میشود، در چنین جملاتی «زن» یا «مرد» بودن او ذکر نمیشود؛ ولی چون در زبان فارسی این ویژگی وجود ندارد، لازم است در ترجمه به آن تصریح شود.
«ظن» بهمعنی «گمان» است، ولی در تعابیر رایج فارسی برای بیان این مفهوم از تعبیر «فکر کردن» استفاده میشود.
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۳۱﴾
و چون زنان را طلاق دادید و به پایان مهلت تعیینشدهٔ خود رسیدند، یا آنها را بر اساس عرف وجدان بشری نگه دارید یا بر اساس عرف وجدان بشری رهایشان سازید. و بهخاطر زیادهخواهی، بهگونهای که به آنها زیان برسد نگاهشان ندارید؛ که هر کس چنین کند قطعاً به خودش ستم کرده است. و نشانههای خدا را به سخره نگیرید و نعمتهایی را که خدا به شما بخشیده و آنچه از قبیل کتاب و حکمت بر شما فرو فرستاده است و با آن شما را پند میدهد را یاد کنید و پروای خدا را داشته باشید و بدانید که بهراستی خدا به هر چیزی داناست.
«أجل» بهمعنی «وقت معیّن از قبل مشخصشده» است.
«بلوغ» بهمعنی «رسیده به آخرین مقدار» است.
توضیح ترکیب «نعمت» و «علیکم» در ترجمهٔ آیهٔ پایانی سورهٔ حمد گذشت.
وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۳۲﴾
و چون زنان را طلاق دادید و به پایان مهلت تعیینشدهٔ خود رسیدند، در صورتی که میان خودشان بر اساس عرف وجدان بشری به توافق برسند، با در تنگنا گذاشتن، مانع ازدواجشان با همسرانشان نشوید. این نکتهای است که هر یک از شما به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد از آن پند خواهد گرفت. این (شیوه) رشد و پاکی بیشتری برای شما به ارمغان میآورد و پاکیزهتر است. و خدا میداند و شما نمیدانید.
«عضل» بهمعنی «منع کردن همراه با ایجاد تنگنا» است.
این ترجمه با نقد و نظر شما اصلاح و ویرایش خواهد شد.
سید حمید حسینی