فهرستی کوتاه از نازیهای بلندپایه و سرشناسی که پس از جنگ جهانی دوم، توسط ناتو جذب و بهکار گرفته شدند.
آدولف هویزینگر بیشک بلندپایهترین و بدنامترین است. هوزینگر رئیس ستاد (نیروی زمینیِ ارتشِ) هیتلر بود و نقشی کلیدی در برنامه ریزی حمله به لهستان، فرانسه و دانمارک داشت. حملهی آلمان به لهستان، منجر به کشته شدن ۶ میلیون نفر شد. همچنین نازیها در آنجا بدنامترین اردوگاه مرگ، یعنی آشویتس را می سازند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، هویزینگر توسط متفقین محاکمه نشد. در عوض، او در ارتشِ تازه تاسیس آلمانِ غربی جذب شد و درنهایت به عنوان رئیس کمیتهی نظامی ناتو از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴ خدمت کرد.
ارنست فربر، یک سرگرد آلمانی در جنگ جهانی دوم بود. او در سال ۱۹۴۵ یک نشان صلیب آهنی درجه یک را از شخصِ هیتلر دریافت کرد. او از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ به عنوان فرمانده کل نیروهای ناتو در اروپای مرکزی خدمت کرد.
فربر بخشی از ورماخت [نیروهای مسلح آلمان نازی] بود. ورماخت، جنایات جنگی زیادی در طول جنگ جهانی دوم را مرتکب شد. آنها صدها هزار اسیر جنگی شوروی را اعدام کردند؛ عملی که طبق کنوانسیون ژنو غیرقانونی شناخته شده بود.
ورماخت زنان پارتیزان اسیر شده را با عبارت"فاحشه برای سربازان هیتلر" علامت گذاری میکرد. دهها مورد تجاوز دستهجمعی در جبههی شرقی توسط نیروهای ورماخت، از جمله تجاوز دسته جمعی و قتلعام زنان باردار یهودی در لویو رخ دادند.
همانطور که قبلاً گفته شد، فربر هرگز برای هیچ یک از جنایاتش یا برای مشارکت در جنگ محاکمه نشد. با این حال، او در جریان بازدید از نیروهای مسلح ایالات متحده در سال ۱۹۷۵ مراسم افتخار (تصویر) برایش تدارک دیده شد!
یوهان فون کیلمانزگ یکی دیگر از اعضای درجه یک ورماخت [افسر ستاد کل فرماندهی عالی] بود. پس از جنگ، او از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۸ به عنوان فرمانده کل نیروهای ناتو در اروپای مرکزی خدمت کرد.
هانس اسپیدل در طول جنگ جهانی دوم رئیس ستاد اروین رومل بود. او همچنین در دهه ۱۹۵۰ در ارتش آلمان غربی خدمت کرد و از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۳، فرمانده عالی نیروی زمینی ناتو در اروپای مرکزی شد.
پ.ن: نیروهای رومل در شمال آفریقا و فرانسه مستقر بودند و اغلب به مجموعهای از جنایات جنگی متهم میشدند که معمولترین آنها، اعدام اسرای جنگیِ تسلیمشده بود. و البته رومل به عنوان یکی از ضروری ترین نیروهای هیتلر شناخته میشد.
پ.ن اضافهشده توسط خودم:
فاشیسم، بهعنوان یک عامل مستقل خارجی وجود ندارد و صرفاً یکی از ابزارهای امپریالیسم است. دموکراسی یکی دیگر از ابزارهای آن است. امپریالیسم بر هردوی اینها مسلط است و بهتناسب ضرورتهایش یکی از این دو را بهحرکت درمیآورد. گاه در برابر هم قرارشان میدهد، گاه میانشان آشتی برقرار میکند.
و مبارزه با فاشیسم از طریق وحدت با امپریالیسم مثل اتحاد با شیطان برای مبارزه با شاخها یا چنگالهای اوست.
اروپا و آمریکا هیچوقت بطور ریشهای نازیسم رو ازبین نبردنحتی تنهایی کشورهایی که با قطعنامهی سال گذشتهی سازمان ملل درباره محکومیت نئونازیسم و نژادپرستی رای منفی داده بودن، آمریکا و اوکراین بودن. ربطی به برادران غیور و مبارز و مقام گردان آزوف داره؟
علیرضا