پژوهشگران دربارهٔ واژهٔ خرابات و نیز دگردیسیِ محتواییِ آن در ادوارِ مختلفِ ادبِیاتِ فارسی، بهخصوصِ حضورِ آن در ادبِ ملامتی، فراوان سخنگفتهشدهاند (ازجمله بنگرید به: سبکشناسیِ بهار ج ۲، صص ۳_۱۳۱) .
مانندِ بسیاری از مصطلحاتِ رمزی و نمادین، دیوانِ سنایی نقطهٔ عطفی در دگردیسیِ معناییِ واژهٔ خرابات است. حافظ نیز، بهتناسبِ بافتِ کلام و غزلهایش، همزمان به هردو دلالتِ معناییِ خرابات نظرداشتهاست.
خرابات در تاریخِ جهانگشا، همانندِ بسیاری از متونِ تاریخیِ تألیفشده در عهدِ مغولان و ایلخانیان، در معنای جایگاهِ فسق و فجور و بهویژه «بیتاللَّطَف» و «خیرخانه» بهکاررفتهاست.
مطابقبا اشاراتِ کتبِ تاریخی، چون مردمانِ شهری و ناحیهای به ایلی مغولان تن درنمیدادند و به زورِ سرنیزه و شمشیر تسلیم میشدند، به شیوههای گوناگونی با آنها رفتار میشد. مغولان معمولاً بر کسی ابقا نمیکردند و مردان (بهویژه آنان که قامتی به بالای تازیانه داشتند) و زنان را از دمِ تیغ میگذراندند. پسران و دختران جوان را گلچین میکردند و بین امرا و خانان تقسیم میکردند. گاه برخی را نیز برده میکردند و به خدمتگزاریِ بزرگان یا خاتونانِ خویش میگماشتند.
نمونه را در تاریخِ جهانگشا، ذیلِ «ذکرِ استخلاصِ بخارا»، دربارهٔ قتلِ عامِ قنقلیها آمده، «و صغارِ اولاد و اولادِ کبار و زنانِ چون سروِ آزادِ آن قوم برده کردند» (بهاهتمامِ علّامه قزوینی، انتشاراتِ ارغوان چ چهارم، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۸۳). و جای دیگر: «از میانِ مردانِ گزین و بعضی کودکان، از دختران و پسران که به اسیری براندند، تمامتِ خلق را با زنان و فرزندانِ ایشان بکشتند» (همان، ج ۱، ص ۱۲۷).
عطاملک ذیلِ «ذکرِ قواعدی که چنگیزخان بعد از خروج نهاد و یاساها که فرمود» مینویسد:
«دیگر در لشکر هرکجا دختری ماهپیکری باشد جمعکنند و از دهه به صده رسانند و هرکس اختیاری دیگر میکند تا امیرتومان؛ بعد از انتخاب به خدمتِ خان یا پادشاهزادگان برَد، آنجا نیز بارِ دیگر گزینکنند، آنچه لایق اوفتد [...] تا هرگاه که خواهند ببخشند یا با او خسبند» (همان، ج ۱، ص ۲۴). اما گاه دخترانِ سرزمینهای فتح شده را در خراباتها و فاحشهخانهها نیز مینشاندند و به «کارکردن بهدستوری» وامیداشتند. جایی از تاریخِ جهانگشا آمده، در یکی از نواحی تسخیر شده هر دختری که هفت سال به بالا بود و نیز دخترانی که طیّ یکسالِ اخیر به «خصم» (شوهر) داده بودند، بازستاندند و «تمامتِ حاضران را یاسا رسانیدند که با ایشان خلوت کنند»! قلم از نقلِ اینگونه گزارشهای عطاملک شرم دارد، بهویژه آنجاکه مینویسد «دو دختر چون ماه فروشد»! یعنی دو دخترِ احتمالاً نابالغ یا نوبالغ در خلوت و همخوابگیِ اجباری با مغولان جانسپردند!
غرض ادامهٔ این مطلب است، آنجاکه عطاملک مینویسد:
«و بعضی را به هرکس از ملازمانِ درگاه و چند را به خرابات و رسولخانه فرستادند تا خدمتِ صادر و وارد کنند ...» (همان، ص ج ۱، ص ۱۹۱). یعنی باقیمانده را در خرابات به تنفروشی نشاندند یا برای پذیراییِ جنسی به رسولان سپردند.
میدانیم که خراباتها را عمدتاً در ویرانههای گوشهوکنارِ یا حاشیهٔ شهر برپامیکردند و در همین دورانِ متأخّر نیز «قلعه»ها و «شهرِ نو»ها در حاشیهٔ شهرها دائر بودهاست. شاید آمدنِ ترکیبهای «کنجِ خرابات» و «گوشهٔ خرابات» در شعرِ فارسی، بهویژه دیوان حافظ، درعینحال اشارهای به این نکته نیز داشتهباشد:
مقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد!*
با این توضیحات میرسیم به نکتهٔ عنوانِ یادداشت. در تاریخِ جهانگشا، ضمنِ گزارشِ گشودنِ ناحیهٔ ختای (در شرقِ چین)، ازجمله آمده:
«و نَهب و غارتِ بسیار و قتلِ بیشمار کردند [...] و چندان دلبرِ ماهپیکر از مردان و زنان «بزاد خرد» (؟) گرفتند که اطرافِ عالم از ایشان معمور شدهاست و دلها خراب گشته» (همان، ص ۱۵۴). میدانیم که تاریخِ جهانگشا همچون نفثةالمصدور و تاریخِ یمینی اثری فنّی است (البته از این منظر، در بخشهای گوناگون تفاوتهایی دارد).
حال، آیا باتوجه به اشارهای که دربارهٔ بهخراباتنشاندنِ دختران پس از فتح شهرها نقلشد و نیز قرینهٔ «اطراف» که به معنای حواشی و کنارههای شهر ( که مناسب برای دایرکردنِ خرابات بوده) است، نویسنده در تعبیری ایهامآمیز، نمیخواهد بگوید:
آنقدر دلبرانِ ماهپیکر را در «خراباتها» نشاندند که آن ویرانهها به حضورِ این زیبارویان «معمور» و آبادان شد و بهعکس، دلِ کسان و اطرافیانِ آن ماهرویان «خراب»؟!
* نمیدانم تعبیرِ «خیرخانه» (در معنای فاحشهخانه) چهقدر قدمت دارد. اگر این واژه در زبانِ غیررسمی و محاورهایِ سدههای دور کاربرد داشته، بعید نیست حافظ «خیر» را در بیت ایهامآمیز بکار بردهباشد.
احمدرضا بهرامپور عمران
@azgozashtevaaknoon