«من از تعجب شاخ درمیآورم
وقتی میبینم که از ابر سیاه
باران سفید میبارد
من از تعجب شاخ درمیآورم
وقتی که میبینم کرم ابریشم، برگ سبز توت را میخورد
ولی پیلهاش سپید است
من از تعجب شاخ درمیآورم
وقتی که میبینم گل سوسن بدون دخالت کسی
میشکفد
من از تعجب شاخ درمیآورم
وقتی از هر که میپرسم میخندد
و میگوید این که طبیعی است.»
(کانه کو میسوزو، ۱۹۰۳-۱۹۳۰؛
از کتابِ برگی در سایه: منتخبی از اشعار نوی شاعران معاصر ژاپن، ترجمه بهنام جاهدزاده، نشر دیبایه، ص۱۱)
این شعرِ عزیز یادآور دو آیه از قرآن است:
«وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ»(نحل،۶۶)
«و در دامها قطعاً براى شما عبرتى است: از آنچه در [لابلاى] شكم آنهاست، از ميان سرگين و خون، شيرى ناب به شما مینوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:
«شير حيوانات شيرده كه جايش اواخر شكم، ميان دو پاست، و خون كه مجرايش شرايين و رگها است كه به تمامى آن دو احاطه دارد، و اگر شير را عبارت دانسته از چيزى كه ميان كثافات و خون بدن قرار دارد، از اين باب بوده كه اين هر سه در داخل بدن و در مجاورت هم قرار دارند، اين غذاى پاک و لذيذ را از ميان آن دو بيرون كشيده...
معناى آيه اين است كه ما شما را از آنچه كه در بطون انعام است شيرى از ميان سرگين و خون آنها بيرون كشيديم و به شما نوشانديم، كه به هيچ يک از آن دو آلوده نبود، و طعم و بوى هيچ يک از آن دو را با خود نياورد، شيرى گوارا براى نوشندگان و اين خود عبرتى است براى عبرت گيرندگان، و وسيلهاى است براى راه بردن به كمال قدرت و نفوذ اراده خدا، و اينكه آن كس كه شير را از سرگين و خون پاک نگاه داشته قادر است كه انسان را دوباره زنده كند، هر چند كه استخوانش هم پوسيده و اجزايش در زمين گم شده باشد.»
و آیه دیگر:
«الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ»(یس،۸۰)
«آن خدايى كه از درخت سبز برايتان آتش پديد آورد و شما از آن آتش مىافروزيد»
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:
«این آیه شریفه در این صدد است که استبعاد (بعید بودن) از زنده کردن استخوان مرده را برطرف کند. استبعاد از اینکه چگونه ممکن است چیزی که مرده است زنده شود با اینکه مرگ و زندگی متنافیاند؟ جواب میدهد: هیچ استبعادی در این نیست برای اینکه آب و آتش هم با هم متنافیاند، معذلک خدا از درختِ تر و سبز آتش برای شما قرار داده و شما همان آتش را شعلهور میکنید... و مُراد از «شجر» به طوری که در بین مفسرین معروف است درخت مَرْخ و درخت عَفار است که این دو درخت، چنین وضعی دارند که هر گاه به یکدیگر ساییده شوند مشتعل میگردند.
و در قدیم مردم برای تهیه آتش قطعهای از شاخه این درخت و قطعهای دیگر از شاخه آن میگرفتند، و با اینکه سبز و تر بودند عَفار را در زیر و مَرْخ را در روی آن قرار داده و به یکدیگر میساییدند، و هر دو به اذن خدا آتش میگرفتند. زنده کردن، عجیبتر از مشتعل کردن آتش از چوب نیست، با اینکه آب و آتش دو چیز متضادند.»
سعدی مصداقی دیگر برای این آیه یافته است: خلقتِ نارنج. برآمدن نارنج از درخت سبز.
گو نظر باز کن و خلقت نارنج ببین
ای که باور نکنی «فی الشجرِ الاخضَرِ نار»
صدیق قطبی